درس خارج فقه احمد فرخفال
1400/07/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تعاملات بشری/مبحث امربه معروف و نهی از منکر/
اثر گذاری معنای لغات مستندات روایی ، در روند استنباط حکم و لزوم مشاهدة تمام روایات مرتبط با موضوع مورد بحث .
استاد : در مورد روایتی که در جلسة قبل عرض شد بایستی گفت :
« دانَ » به معنای سست بودن و خسیف عمل کردن است ، به معنای نزدیک بودن نیست . کسی که ظاهر روایت را ببیند و به لغت توجه ننماید ، اینگونه معنای میکند : « وای به حال قومی که خود را به خدا نزدیک نکند بواسطة امر به معروف و نهی از منکر » .
اگر « لا یدینون الله » از « د ن و » گرفته شده بود ، آری این معنا درست است اما از ریشة « دانَ یَدینُ » این معنا صحیح نیست .
عرض ما در اینجا این است که ، ضعف و سستی و خسوفت در روایات دیگری در این باب آمده است ، آن روایات را هم ببینیم و بعد این روایت را معنا کنیم .
21139- 13-[1] وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَيُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِيفَ الَّذِي لَا دِينَ لَهُ فَقِيلَ وَ مَا الْمُؤْمِنُ الضَّعِيفُ الَّذِي لَا دِينَ لَهُ قَالَ الَّذِي لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ.[2]
استاد : در روایت قبل عبارت بود : ویلٌ ... الذّین لا یدینون الله ... ؛ در این روایت آمده : الضعیف الذّی لا دینَ له . دانَ را چه معنا میکنند؟ سستی و خسیف عمل کردن .
در این روایت پیامبر گرامی اسلام میفرمایند که ، خداوند عزّوجل از مؤمنی که ضعیف است خوشش نمیآید و چنین کسی لا دینَ له .
خب اگر مؤمن است پس لا دینَ له یعنی چه؟!! در روایت قبل بود « دانَ » أی ضَعُفَ . بعد در ادامه سئوال میشود مؤمن ضعیفی که دین ندارد کیست ؟ در روایت قبل میگفت ویلٌ لِ کسی که لایَدینون الله بالأمرِ بالمَعروف و نهی عن المُنکَر. اگر بنا باشد معنا کنیم ، باید این دو روایت را در کنار هم قرار دهیم .
لا یدینون از « دانَ » است ، اصل آن « د و ن » بوده است ، دَوَنَ یعنی سستی کرد و خسوفت کرد ، اینجا هم میفرماید کسی که امربه معروف و نهی از منکر نکرده است و لو مؤمن باشد ، خسیف است و ضعیف .
لا دینون الله یعنی منش سستی در قبال خدا دارند و با امربه معروف و نهی از منکر این منش سست را قوی نمیکنند . دینشان را باید قوی کنند یعنی باید اعتماد خود را ، تعبد خود را باید قوی کنند آن هم با امر به معروف و نهی از منکر .
در این روایت هم میگوییم مؤمن ضعیف کسی است که لا دینَ له ؛ خب مگر میشود کسی که مؤمون است ، نسبت به او این اطلاق شود که لا دینَ له ؟! لادینَ له یعنی اینکه آن تعبد واقعی را به خداوند متعال ندارند .
در آن روایت نیز میفرماید ، تعبد خود را به خدا قوی کنند بوسیلة امر به معروف و نهی از منکر. یعنی چه تعبد خود را قوی کنند؟ یعنی لایَخشَونَ أحَداً إلا الله . چه کسانی از خدا میترسند ؟ علما . علمای با تقوای با دین و لا یخشون احداً إلاّ الله . حال کسی که نمیترسد یعنی ضعف به خود راه نمیدهد یا به عبارت دیگر خود را خسیف و ذلیل نشان نمیدهد و محکم در مقابل منکر مقاومت میکند و میایستد ، این فرد در واقع مؤمنی است که تعبدش به خداوند متعال قوی است و خشیتش از مردم هیچ اما در مقابل خداوند متعال در اوج خود قرار دارد .
این روایات را بایستی اینگونه معنا کرد .
21140- 14-الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ فِي كِتَابِ الزُّهْدِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَيْلٌ لِمَنْ يَأْمُرُ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَى عَنِ الْمَعْرُوفِ.[3]
استاد : در روایت 21127 میگفت : ویل بر کسی که تعبد خود را به خدا بوسیلة امر به معروف قوی نمیکند .
در این روایت میفرماید ویل بر کسی که منکر را رایج میکند ( رواج میدهد ) و موجب متارکة معروف میشود .
ببینید ، تمام اینها با هم ساختار درستی دارد .
لذا آقایان بایستی تمام این هفده روایتی که در باب امربه معروف و نهی از منکر نقل شده است را در کنار هم قرار داد و باهم دید تا ببینیم حکم اصلیِ امربه معرو و نهی از منکر ، چیست؟ آیا وجوب است ؟ آیا مِن اَسمَي الفرائِض است ؟ آیا از عباداتی است که تُقامُ الفَرائِض به ؟ و اینکه اگر کسی آن را ترک کرد ، کافر است یا خیر؟
یکی از مباحثی که در همان ابتدای مباحث کتاب ایمان و کفر مرحوم امام (ره) مطرح میفرماید و صاحب جواهر و دیگران نیز آن را مطرح نمودهاند ، این است که تارک امر به معروف و نهی از منکر ؛ بعضی علی الإطلاق گفتهاند که او کافر است ؛ اما مرحوم امام و هم نظران با ایشان میگویند که تارک امر به معروف و نهی از منکر مع الإلتفات بلوازمهِ کافرٌ .
حال در این روایت میبینیم که میفرماید : کسی که امربه معروف و نهی از منکر نمیکند مؤمن ضعیفی است که لادینَ لهُ .
یک نکتة مهم : هدف ما از این بحث این بود که توجه داشته باشید در مسیر استنباط حکم تنها به مستندات مثلاً صاحب جواهر نباید اکتفاء کرد بلکه باید تمام احادیث موجود در این باب را دید و برررسی کرد چرا که تک تک اینها در تصمیم گیری برای حکم نهایی مؤثر است و اگر مثل صاحب جواهر در مستندات خود تنها به چند مورد از آنها اشاره کردهاند دلیل بر این نیست که تمام روایات را ندیدهاند ، خیر ایشان تک تک این روایات را به دقت از نظر گذرانده و هر مجتهد دیگری نیز برای بدست آوردن حکم باید همینگونه عمل کند ، اما در ارائة مستندات خود به چند مورد بسنده نموده است ، لذا این یک نکتة اساسی است که حتماً باید به آن توجّه شود .