< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عبدالکریم فرحانی

98/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: اصولی بودن مساله ماده نهی /ماده نهی /نواهی

خلاصه مباحث گذشته:

بحث درباره بود که آیا مباحث پیرامون ماده امر و ماده نهی اصولی هستند یا نه؟ قبلا بیان شد که مشهور اینگونه مسائل را اصولی نمی دانند چون منجر به قاعده عمومی نمی شوند. اما بر مبنای مختار این مسائل اصولی هستند. برای فهم این مطلب باید رفت سراغ میز علوم. بر مبنای مختار میز علوم با توجه به اینکه مرکب اعتباری هستند بر محور جامعی که وحدت بخش این مرکب های اعتباری است رخ می دهد.

مقدمه

قبلا اشاره شد که در مساله نواهی آقایان مباحث مشابه اوامر را به اجمال برگزار می کنند. و تنها چند بحث اخصاصی نواهی است که مفصل تر بحث می شود. اما ما در سیر بحث خودمان به فهرستی از مسائل اصلی که در بحث اوامر قبلا بحث شده است اشاره خواهیم کرد.

بحث بر سر این بود که آیا بحث در ماده امر و نهی آیا اصولی است یا نه؟ مشهور می گویند چون بحث در این موارد جزئی است و کلی نیست فلذا از جنس مباحث لغوی است نه اصولی. در واقع با آنکه در استنباط حکم الهی نقش دارد لکن چون قاعده کلی نیست ، اصولی نیست. همانگونه بحث در مورد «صعید» که در استنباط احکام فقهی مربوطه موثر است ، بحثی اصولی نیست. در عین حال خود این آقایان قبول دارند که بحث در مورد هیات امر و نهی اصولی است. زیرا بحث درباره آن را بحث در مورد یک قاعده کلی می دانند.

بر مبنای مختار مساله ماده امر و نهی نیز اصولی است.

مشابه همین بحث در مورد مشتق هم وجود دارد. آیا بحث مسائل پیرامون مشتق ، مسائل اصولی هستند؟ اگر کسی مشتق را همان هیات فاعل بداند مانند هیات امر، مساله مشتق مساله ای اصولی خواهد بود. همانگونه که علامه مظفر چنین اعتقادی دارند. در حالی که محقق خراسانی آنرا جزء مسائل نداسته اند و آنرا از مقدمات علم اصول دانسته اند. اگر بحث در مشتق بحث در مورد هیات باشد، شیوه علامه مظفر صحیح بوده و اشکال به آخوند وارد است لکن چنین نیست و خود آقای مظفر هم قبول دارند که بحث در مورد مشتق بحث در مورد مواردی نیست که هیات هایی مانند هیات فاعل دارند بلکه زوج و زوجه هم مشتق اصولی اند. و حتی برخی از مشتق های ادبی مانند ناطق مشتق اصولی نیستند. فلذا مشتق اصولی غیر از مشتق ادبی است و نسبت بین آنها عموم و خصوص من وجه است. در نتیجه بحث مشتق در اصول منحصر در مشتق های ادبی که هیات هایی مانند فاعل و .... دارند نیست.

پس طبق این بیان آنچه محقق خراسانی انجام داده اند طبق مبنای مشهور در ملاک اصولی بودن مسائل، صحیح است و باید مساله مشتق را اصولی ندانست. فلذا بحثی لغوی است لکن از این باب که در لغت از آن کامل بحث نشده است و اصولی به آن نیاز دارد به عنوان مقدمه از آن بحث می شود.

به عبارت دیگر بر فرض «ما کان جاریا علی الذات» را در مورد هیات هایی مانند فاعل بتوان به صورت یک قاعده عمومی لحاظ کرد ولی در مورد جوامدی که مشتق اصولی هستند این عنوان عمومی وجود ندارد در نتیجه با توجه به ملاک مشهور در اصولی بودن مساله ؛ در مورد جوامد، بحث مشتق، اصولی نخواهد بود.

طبق مبنای مختار، این نقض قابل جواب است و می توان بحث مشتق را هم اصولی دانست.

در واقع با این مبنا، جامعی برای علم اصول قابل تصور است که جوامدی هم که مشتق اصولی اند باز ملاک اصولی بودن را خواهند داشت.

تصویر جامع در مرکب های اعتباری

در مرکبات اعتباری نیاز به تصویر جامع است. یک راه حل عقلایی وجود دارد که بتوان جامع را صحیح تصور کرد به نحوی که با تغییر اجزاء باز همان عنوان و اسم بر آن صادق باشد. مثلا جامع به نحوی تصور شود که صلوه ایستاده صلاه باشد، صلوه نشسته هم صلوه باشد. با رکوع صلوه باشد بدون رکوع هم صلوه باشد. و .... همانگونه که در دیگر مرکبات اعتباری مانند بیت و سیاره و طیاره چنین است. که با اجزاء متفاوت همه بیت و سیره و طیاره اند. و این عناوین بر همه مصادیق متفاوت آنها صادق است.

یکی از کارهای بسیار خوب امام ره در علم اصول این است که نحوه تصور این جامع را درست کرده اند. مبنای درست شدن تصویر این جامع هم قائل شدن به امکان قسم چهارم وضع است لکن امکان عقلایی نه امکان عقلی. یعنی امکان عقلاییِ «وضع خاص- موضوع له عام».

یعنی در همه مخترعات عقلایی چنین بوده که وقتی مخترِع چیزی را اختراع کرده است ، اسم را طوری برای مخترعَش قرار داده است که وقتی مخترَعش کامل هم شده باز این اسم بر آن صادق است.

اگر کسی توانست تفکیک عقلی و عقلایی بکند و نشان دهد که تسمیه ها در سیستم عقلایی تابع قسم چهارم وضع است و در مرکب اعتباری جامعی است که آن تسمیه این جور درست می شود وضع همه مرکبات اعتباری معلوم می شود.

یکی از مواردی که به این تصویر خیلی کمک می کند تسمیه علوم است. وقتی گفته می شود اصول به چه چیز گفته می شود اصول؟ دقیقا همین بحثی که محل بحث ماست. که آیا بحث از ماده امر و نهی هم مساله اصولی است.

امام نشان دادند که تسمیه ضابطه می خواهد و در مرکب اعتباری جامع می خواهد. حتی طبق مبنای ایشان مرکب حقیقی هم برای تسمیه اش جامع می خواهد زیرا وقتی لفظ انسان وضع شد، اصلا جنس و فصل حیوان ناطق مطرح نبود.

حتی در تسمیه افراد هم این قانون وجود دارد. وقتی نوزادی را اسم گذاری می کنند، اسم را برای آن جسم کوچک خاص نگذاشته اند بلکه آن اسم را برای چیزی گذاشته اند که حتی بعد از 40 سال با تحصیل بسیاری از کمالات جسمی و روحی باز آن اسم بر او صدق می کند.

ریشه ابتکار امام خمینی در کلام محقق خراسانی

این ابتکار امام بسیار عالی است اما بحث ما این است که این تفصیل اشاره وار در کلام اخوند هم جای پا دارد. آنجا که در ابتدای کفایه می فرمایند:

«لا يقال علي هذا يمكن تداخل علمين في تمام مسائلهما في ما كان هناك مهمان متلازمان في الترتب على جملة من القضايا لا يكاد انفكاكهما.

فإنه يقال مضافا إلى بعد ذلك بل امتناعه عادة لا يكاد يصح لذلك تدوين علمين و تسميتهما باسمين بل تدوين علم واحد يبحث فيه تارة لكلا المهمين و أخرى لأحدهما و هذا بخلاف التداخل في بعض المسائل فإن حسن تدوين علمين كانا مشتركين في مسألة أو أزيد في جملة مسائلهما المختلفة لأجل مهمين مما لا يخفى.»[1]

اینجا آخوند عقلایی بحث را حل کرده اند. ایشان رفته اند سراغ این نکته که شما در یک مرکب اعتباری کجا می توانید دو تا علم تدوین کنید و کجا نمی توانید؟ اینکه کجا تدوین دو علم و گذاشتن دو اسم برای آنها ممکن است و کجا تدوین یک علم می شود. اگر کسی در مرکبات اعتباری - و حتی حقایق- توانست براساس قبول وضع خاص موضوع له عام تدوین علمین و تسمیه اسمین را تصور کند، اینجا نیز جامع می تواند به نحوی باشد که برخی مسائل لغوی، اصولی هم باشند.

در نتیجه می توان گفت مشتق، جامعی دارد که هم در مورد مشتق ادبی صدق می کند و هم در مورد مفهومی که مشتق اصولی هست ولی مشتق ادبی نیست. در نتیجه مسمایی خواهیم داشت که بر هر دو صدق می کند و این جامع می شود همان «ما» در «ما کان جاریا علی الذات». و مشکل کلی بودن و عمومی بودن مساله حل می شود.

تببین تاثیر تصویر جامع در مرکبات اعتباری در فهم روایات

اما کاربرد فقهی بحث جامع در مرکبات اعتباری در ابحاثی مانند بحث خلل خود را به خوبی نشان می دهد. تا مشکل تصور جامع حل نشود نمی توان احادیث این باب را به درستی تبیین نمود.

در روایت آمده است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تَسْجُدُ سَجْدَتَيِ‌ السَّهْوِ فِي كُلِّ زِيَادَةٍ تَدْخُلُ عَلَيْكَ أَوْ نُقْصَانٍ وَ مَنْ تَرَكَ سَجْدَةً فَقَدْ نَقَصَ.»[2]

برخی از آقایان گفته اند باید روایت را تاویل کرد. زیرا خلل به زیاده برای آنها قابل تصور نبوده است و قائل بودند که خلل به زیاده نداریم.

پس اگر کسی نتواند جامع را درست تصور کند در بسیاری از مرکبات اعتباری در فقه به مشکل بر می خورد.

می توان با تصویر مبنایی که بیان شد بحث از ماده امر و نهی را اصولی دانست. و با این نوع تصور کردن جامع، بحث در مورد هیات امر و نهی هم متفاوت خواهد شد و اصلا مباحث امر و نهی اختصاص به صیغه «افعل» و «لا تفعل» پیدا نخواهد کرد بلکه امر و نهی غیر قولی مثلا امر با اشاره را هم در بر گیرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo