< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد عبدالکریم فرحانی

97/09/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: امر / متعلق اوامر و نواهی / ثمره

خلاصه مباحث گذشته:

آقای خوئی ابتدا به مدعای استادشان پرداختند و استدلال نمودند که بحث متعلق امر و نهی، در بحث اجتماع امر و نهی اثرگذار نیست. ایشان از این طریق، فرد را نه تشخصِ خاص، بلکه «احدی التشخصات» دانستند. مبتنی بر این تبیین از «فرد»، ثمره‌ی دومی که آقاضیاء مطرح نمودند را انکار نمودند. آقاضیاء معتقد بود اگر متعلق امر و نهی، «فرد» باشد، «تخییر شرعی» خواهیم داشت. محقق خوئی پاسخ دادند که مکلف اختیار دارد که هر کدام از افراد را که خواست، اتیان کند. بنابراین باز تخییر عقلی خواهیم داشت.

 

1نقد بیانات محقق خوئی درباره ثمره

1.1آنچه گذشت...

در بیان ثمره بحث «متعلق اوامر و نواهی» بودیم. بیان محقق نائینی و خوئی را بر اساس بیان آقای خوئی بررسی کردیم. دیدیم که هر دو اتفاق نظر داشتند که مسأله «متعلق اوامر و نواهی» از فروع این بحث فلسفی است که آیا در خارج «طبیعی» داریم؟ اما در بحث «ثمره» با هم اختلاف نظر داشتند. بنا به نقل محقق خوئی، محقق نائینی معتقد است که ثمره‌ی این بحث در «اجتماع امر و نهی» است؛ کسانی که متعلق امر و نهی را «طبیعی» می‌دانند، «جوازی» می‌شوند، و کسانی که متعلق امر و نهی را «فرد» می‌دانند، «امتناعی». زیرا هر فرد بوسیله‌ی عوارض مشخصه‌اش تشخص می‌یابد، لذا اگر مورد امر واقع شود، تشخصات آن نیز مورد طلب واقع شده‌اند. در مجمع، تشخص طبیعیِ صلات، به «غصب» است، کما اینکه تشخص طبیعیِ غصب، به «صلات» است. بنابراین صلات و غصب، هم مأموربه هستند و هم منهی‌عنه. لذا گریزی از «امتناع» نیست.

محقق خوئی نیز معتقد است عدم توجه محقق نائینی به اینکه «تشخص به وجود است، نه به اعراض» عامل و منشأ اشتباه فوق شده است. بنابراین متعلق امر و نهی هر چه باشد، در هر حال تشخص به «وجود» است، نه به اعراض. بنابراین معنای تعلق امر به «فرد صلات» این نمی‌شود که شارع هم صلات را می‌خواهد، و هم غصبی که سبب تشخصِ صلات شده است.

بنابراین تحلیل درست فرد این است که هر فردی، مجموعِ ده طبیعی است. لذا نبایستی امر به فرد صلات را به این معنا بدانیم که شارع در امر به صلات، طبیعیِ دیگری را هم خواسته است.

محقق خوئی قول به «تخییر عقلی» و «تخییر شرعی» را به عنوان ثمره‌ی دیگری از بحث «متعلق اوامر و نواهی» مطرح کردند، اما در ادامه آن را هم نپذیرفتند. زیرا این ثمره، زمانی جاری است که مراد از «فرد»، فرد مشخص و معینی باشد، در حالیکه تصور درست از فرد، «احدی التشخصات» است. بنابراین اگر متعلق امر و نهی، «فرد» هم باشد، باز تخییر عقلی داریم چرا که مکلف مختار است که در مقام امتثال، هر کدام از افراد را که خواست، بیاورد.

1.2نقد بیان خوئی

توجه داشته باشید که اکنون در بحث «ثمره» هستیم. ما علاوه بر نقدهایی که در اصل بحث به مدعای آقایان نائینی و خوئی داشتیم[1] ، در بحث ثمره نیز اشکالاتی را متوجه سخنان آنها می‌دانیم.

بحث «اجتماع امر و نهی»، بحثی عقلی است؛ اینکه آیا در جایی که اجتماع امر و نهی رخ دهد، تکلیف به محال پیش می‌آید؟ حال می‌خواهیم ببینیم که آیا تحلیلی که محقق خوئی از محقق نائینی نقل کرده است، و نقدی که بر ایشان کرده است را چگونه بایستی بررسی کنیم.

1.2.1نقد اول: عدم پرداختن به نظریه آخوند

آخوند قطعاً می‌گوید در مجمع صرفاً یک «وجود» و «ماهیت» داریم، لذا قطعاً با یک «ایجاد» روبرو هستیم که شارع یا آن را می‌خواهد یا نمی‌خواهد. نتیجه اینکه بایستی در بحث «اجتماع امر و نهی» «امتناعی» شویم. فرقی هم نمی‌کند که قائل به «اصالت وجود» باشیم، یا «اصالت ماهیت». چرا که «واقعیتی» که در خارج با آن روبرو هستیم ـ چه آن را «وجود» بدانیم، چه «ماهیت» ـ در هر حال فقط یک «ایجاد» دارد، لذا شارع نمی‌تواند هم آن را بخواهد، هم نخواهد.

بنابراین آقایان محقق نائینی و محقق خوئی برای بحث در مورد «ثمره»، بایستی در این فضا با آخوند درگیر می‌شدند و آخوند ـ که مدعی است ماهیتِ مجمع را نه «صلات» تشکیل داده است، نه «غصب» ـ را نقد می‌کردند. اما متأسفانه این دو بزرگوار در این فضا با آخوند بحث نکرده‌اند.

1.2.2نقد دوم: نادرستی سخن بر اساس نگاه فلسفی

اما در فضای درگیری محقق خوئی و نائینی حق با کدام است؟ در اینجا بایستی متعرض دو نکته شویم. نکته‌ی اول این است که این سخن خوئی که می‌گوید «تشخص به وجود است، و تشخص هم با طبیعی جمع می‌شود، هم با فرد. لذا هم طبیعی حقیقتاً وجود دارد، هم فرد» جای تأمل دارد. حق این است که بگوییم اگر با نگاه عرفی این سخن را مطرح کرده‌اید، سخن قابل قبولی است. با نگاه عرفی است که می‌توان گفت ماهیت در خارج محقق می‌شود و تشخص آن به وجود است.

اما اگر در صدد بوده‌اید که با نگاه عقلیِ فلسفی به مسأله بنگرید، سخن‌تان سخن درستی نیست، بلکه سخن محقق نائینی به صواب نزدیک‌تر است. زیرا در فضای تحقق «طبیعی» در خارج، تشخصِ طبیعی به عوارض مشخصه‌اش می‌باشد، نه به وجود. چون معنای اینکه طبیعی اصیل است و در خارج محقق است، این است که «وجود» در خارج نداریم.

1.2.3نقد سوم: تلقی نادرست از نظریه نائینی

در تقریر محقق خوئی از سخن استادشان ضعف دیده می‌شود. ایشان سخن استادشان را اشتباه تلقی کرده‌اند. برای فهم این ضعف نیازی نیست که حتماً به «فوائد الاصول» مراجعه شود، بلکه با مراجعه به خودِ «اجود التقریرات» نیز می‌توان متوجه این نکته شد.

نکته‌ای در بحث ثمره، در توضیح مختار محقق نائینی وجود دارد که مورد توجه محقق خوئی قرار نگرفته است. گفتیم که محقق خوئی معتقد است منشأ اشتباه استادشان این بوده است که عوارض را عامل تشخّص دانسته است. اما حق این است که با مراجعه به مختار نائینی می‌یابیم که این نسبت، اشتباه است. مبنای محقق نائینی این نیست که عوارض عامل تشخّص باشند. محقق نائینی پس از اینکه بیان می‌کند که بحث «متعلق اوامر و نواهی» مبتنی بر این مسأله‌ی فلسفی است که آیا «طبیعی» در خارج موجود است، می‌گوید بایستی ببینیم که مراد از «وجود کلی طبیعی» و «عدم وجود کلی طبیعی» چیست؟[2]

از سویی برخی از منکران وجود «طبیعی» در خارج، آن را «انتزاعی» دانسته‌اند. قطعاً مراد آنها از انتزاعی، انتزاع مصطلح نیست. چرا که مرادشان این نیست که طبیعی، خارج محمول باشد. معقولات ثانیه فلسفی هستند که خارج محمول می‌باشند، نه «طبیعی». زیرا «طبیعی» معقول اولی است و محمول بالضمیمه می‌باشد.[3]

از سوی دیگر کسانی که قائل به وجود «طبیعی» در خارج هستند، مرادشان این نیست که «طبیعی» بدون هیچ تشخصی در خارج تحقق داشته باشد، زیرا همه قبول دارند که «الشئ ما لم یتشخص لم یوجد».[4]

پس قائلین به «طبیعی»، مرادشان تحقق خارجیِ بدون تشخص نیست، کما اینکه منکران آن، آن را به نحو خارج محمول و انتزاعی نمی‌دانند.

ایشان بحث را ادامه می‌دهند و می‌گویند اگر بخواهیم نزاع معقولی تصویر کنیم بایستی بگوییم نزاع این دو دسته صرفاً در این است که آیا «تشخص» در رتبه‌ی سابق بر تحقق است یا اینکه تا تحقق نباشد، «تشخص» هم نخواهد بود؟ ایشان دو تعبیر برای بیان مقصود خودشان به کار می‌برند که عبارت دوم چنین است: «و بعبارة أخرى هل التشخصات في مرتبة سابقة على الوجود ليكون معروض الوجود هي الماهية المتشخصة أو هي في مرتبته حتى يكون معروض الوجود كالتشخصات نفس الماهية»[5] ؛ یعنی نزاع در این است که آیا شکل‌گیری تشخص، قبل از تحقق است یا اینکه با آمدن وجود است که تشخص شکل می‌گیرد؟

سپس می‌گوید ما با مراجعه به وجدان می‌یابیم که ماهیت، کلی است و هر چه به آن قید بزنیم، باز قابلیت صدق بر کثیرین در آن وجود دارد، لذا تا تحقق پیدا نکند، تشخص پیدا نمی‌کند. لذا تشخص تا قبل از مرحله‌ی تحقق نمی‌تواند بواسطه قید زدن حاصل شود. فقط زمانی تشخص پیدا می‌کند که تحقق پیدا کند. عین عبارت ایشان چنین است: «نحن إذا راجعنا وجداننا في إراداتنا نرى ان متعلق الإرادة في أفق النّفس كلي دائماً و ان كان مقيدا بألف قيد حسب اختلاف الأغراض و انما يكون التشخص بالوجود فقط»[6]

ایشان از این نکته که تشخص، بواسطه‌ی وجود شکل می‌گیرد نه سابق بر وجود، نتیجه می‌گیرد که متعلق امر، «طبیعی» است. توضیح اینکه در رتبه‌ای که اراده‌ی فاعل و آمر بدان تعلق می‌یابد و هنوز چیزی در خارج، محقق نشده است، صرفاً کلی داریم و آن «طبیعی» است. سپس در مرحله‌ی تحقق است که «تشخص» پیدا می‌شود.[7] بنابراین متعلق امر و نهی، نمی‌تواند «تشخص» و «فرد» باشد.[8]

محقق نائینی در گام نهایی، ثمره‌ی این بحث را در «بحث اجتماع امر و نهی» بیان می‌کند و می‌گوید با توجه به اینکه متعلق امر و نهی «طبیعی» است، ما «جوازی» می‌شویم. سپس بیان می‌کنند کسانی که خلاف نظر ما را بگویند و متعلق اوامر و نواهی را «تشخص» بدانند، ناگزیرند که تشخص را در رتبه‌ی سابقِ بر وجود مطرح کنند، لذا اعراض را تشخص‌دهنده خواهند دانست.

بنابراین هم دقت بیانات آقای نائینی از بیانات محقق خوئی بیشتر است، هم این نسبت که «آقای نائینی عوارض را مشخِّص می‌دانند»، نسبت ناروایی است. آری تنها اشکالی که متوجه نائینی است این نکته است که با وجود این سخن حق‌شان که تشخص، را بواسطه‌ی وجود دانستند، چگونه قائل به تحقق طبیعی در خارج شده‌اند؟ قائلین به تحقق طبیعی در خارج، نگاه اصالت ماهیتی داشته‌اند. لذا این دو سخن قابل جمع نیستند؛ اینکه تشخص را به وجود بدانید، در عین حال قائل به تحقق طبیعی در خارج شوید.

علاوه بر نکات فوق، نقد کلی ما بر این دو بزرگوار این است که بایستی تکلیف‌تان را با آخوند مشخص کنید که می‌گفت در هر حال با یک واقعیت خارجی سر و کار داریم، لذا یک «ایجاد» بیشتر نداریم، لذا متعلق امر و نهی هر چه باشد، بایستی امتناعی شویم. اما متأسفانه شما از کنار این سخن عبور کرده‌اید، بدون اینکه پاسخ آن را بدهید.

1.3آنچه خواهد آمد...

یک نکته از فرمایش محقق خوئی و نائینی برای جلسه‌ی بعد باقی ماند؛ اجمالاً اینکه سخن نهایی این دو محقق در بحث «اجتماع امر و نهی» چیز دیگری است. در آنجا آنها با تفکیک حیث تقییدی و تعلیلی، و نیز بررسی ترکیب انضمامی یا عدم ترکیب انضمامی بحث را به سرانجام می‌رسانند. منتهی در بحث فعلی ـ بحث ثمره ـ صرفاً به جنبه‌ای از بحث می‌پردازند که قرار است بحث را به بحث متعلق امر و نهی مرتبط کند.


[1] در اصل بحث متعلق امر و نهی، نقدهایی از جناب آخوند را متوجه محقق نائینی و خوئی دانستیم. نظیر اینکه نبایستی «طبیعی و فرد» را مطرح کنید، چرا که همیشه با «ماهیت حقیقی» سر و کار نداریم. به تعبیر آخوند گاهی با «اسم» سر و کار داریم، گاهی با «عنوان». صلات و غصب، «عنوان» هستند و ماهیت فلسفی نیستند. بنابراین نمی‌توان همیشه بحث «طبیعی» و «فرد» را مطرح کرد. از سوی دیگر آخوند این نکته را مطرح کرد که حتی در جایی که «ماهیت حقیقی» داشته باشیم، باز کاری به دعوای «اصالت وجود و ماهیت» نداریم. آقایان محقق نائینی و خوئی ابتدا بایستی جواب آخوند را می‌دادند، تا راه برای‌شان باز شود که از ابتنای بحث به بحث فلسفیِ «طبیعی و فرد» دم بزنند.
[2] عین عبارت ایشان چنین است: «ان النزاع في المقام مبتن على النزاع في مسألة فلسفية و هي ان الكلي الطبيعي هل هو موجود في الخارج أولا (و توضيح ذلك) يتوقف على بيان المراد من وجود الكلي الطبيعي و عدمه‌» (اجود التقریرات، ج1، ص210.)
[3] عین عبارت ایشان در این فراز چنین است: «قد عبر بعض القائلين بإنكار وجود الطبيعي في الخارج ان الكلي الطبيعي من المفاهيم الانتزاعية و لا يخفى ان مراده بذلك ليس هو الانتزاع المصطلح عليه في ما هو من قبيل الخارج المحمول المنتزع من خصوصيات ذاتية كالعلية و المعلولية أو من خصوصيات قيام العرض بمعروضه كالسبق و اللحوق و المقارنة كيف و قد اتفقوا على تقسيم المحمولات إلى ذاتية و هي المحمولات المقومة للذات و إلى غير ذاتية و على تقسيم ما لا يكون ذاتياً إلى محمولات بالضميمة و هي المحمولات بواسطة قيام أحد الاعراض التسعة بمعروضاتها و إلى محمولات انتزاعية المعبر عنها بالخارج المحمول‌» (اجود التقریرات، ج1، ص210.)
[4] بیان ایشان چنین است: «كما انه ليس مراد القائل بوجوده في الخارج هو القول بتحققه في الخارج من دون تشخص و خصوصية كيف و قد اتفقوا على ان الشي‌ء ما لم يتشخص لم يوجد» (اجود التقریرات، ج1، ص211.)
[7] معلوم می‌شود که سخن امام مبنی بر لزوم تفکیک میان مرحله‌ی تحقق تکلیف با مرحله‌ی امتثال، ریشه‌ای در سخنان نائینی نیز دارد. محقق نائینی تحقق تکلیف را در افق نفس و اراده مطرح می‌کند، و آن را از مرحله تحقق خارجی تکلیف جدا می‌کند. ایشان مرحله‌ی تحقق خارجی تکلیف را مرحله‌ای می داند که تکلیف در خارج «تشخص» می‌یابد.
[8] ایشان پس از به سامان‌رساندن این نزاع فلسفی که «طبیعی» در خارج محقق می‌شود، مقدمات جزئی‌تری نیز اضافه می‌کند و نتیجه می‌گیرد که «يتضح لك ان متعلق الأوامر هي نفس الطبائع و تكون المشخصات كلها خارجة عن المأمور به‌» (اجود التقریرات، ج1، ص211.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo