< فهرست دروس

درس تفسیر استاد محسن فقیهی

1400/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر قرآن کریم /تفسیر سوره بقره /آیه 146

 

﴿الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْکِتابَ يَعْرِفُونَهُ کَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ﴾[1]

صحبت در تفسیر آیه صد و چهل و ششم سوره بقره است. کسانی که اهل کتاب هستند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) را می‌شناسند، همانطور که ابناء خودشان را می‌شناسند، انسان چه مقدار به بچه‌های خودش آگاه است؟ اهل کتاب هم پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به صورت کامل می‌شناختند؛ چون در تورات و انجیل بشارت آمدن پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیان شده بود و علمای یهود و نصاری کاملا آگاهی داشتند ﴿يَعْرِفُونَهُ کَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ﴾ همانطور که فرزندان خودشان را می‌شناختند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) را هم می‌شناختند. ﴿وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَکْتُمُونَ الْحَقَّ﴾ لیکن عده‌ای از علمای یهود و نصاری کسانی هستند که حق را کتمان می‌کنند ﴿وَ هُمْ يَعْلَمُونَ﴾ با اینکه علم دارند ولی حق را کتمان می‌کنند. این روحیه برای عده‌ای از یهود و نصاری وجود داشت.

فرق علم و معرفت:

گاهی در بیانات مقام معظم رهبری تعبیر به معرفت و بصیرت می‌شود. در توضیح این بحث که شما به چیزی علم دارید یا به چیزی معرفت دارید، می‌گوییم اگر انسان به چیزی علم داشته باشد ولی به علت و معلولات آن توجه نداشته باشد. من می‌دانم که این قرص برای این کسالت خوب است، هر وقت که سردرد می‌گیرم این قرص را می‌خورم و خوب می‌شوم. این علم است، شما می‌دانید که برای سردرد این قرص خوب است اما اینکه علت این سردرد چیست و قرصی که می‌خورم چه عوارضی دارد و چه اتفاقی در بدن می‌افتد، نمی‌دانم. نه علل آن را می‌دانم و نه آثار آن را، فقط می‌دانم که این قرص برای سردرد خوب است.

اگر شما علاوه بر اینکه علم دارید معرفت هم داشته باشید؛ یعنی علل و عوامل و معلولات و آثار را هم بدانید. من می‌دانم که این قرص چه کاری انجام می‌دهد، کسالت من چیست و علت این کسالت چیست، تمام علل را می‌دانم و معلولات را هم می‌دانم که چه ضررها و منافعی دارد و چه آثاری دارد؛ این را معرفت می‌گویند.

گاهی من شما را می‌شناسم و گاهی علاوه بر شناخت ظاهری از سوابق و روحیات شما آگاهی کامل دارم، معرفت در جایی استعمال می‌شود که از علم بالاتر باشد؛ یعنی هم علل و عوامل را می‌دانم و هم آثار و معلولات را می‌دانم و می‌دانم که بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد. ولی علم اینطور نیست و فقط شناخت ظاهری است. بعضی افراد می‌گویند ما خدا را می‌شناسیم، علم به خدا داریم و می‌دانیم که خدا هست. این یک بحث است اما بحث دیگر معرفت به ذات باری تعالی است؛ یعنی صفات باری تعالی افعال و تمام خصوصیات را می‌دانم، به ذات باری تعالی آگاهم. وقتی شخصی به مقام بالایی از معرفت رسید، می‌گویند معرفة الله برای او حاصل شده است. علم یک مرحله است و معرفت مرحله بالاتر است.

خداوند متعال راجع به اهل کتاب می‌فرماید: ﴿الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْکِتابَ﴾ اهل کتاب یعنی یهود و نصاری ﴿يَعْرِفُونَهُ﴾ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را کاملا می‌شناسند، پدر و مادر و خصوصیات و سوابقشش را می‌دانستند. تمام این‌ها در تورات و انجیل آمده ﴿يَعْرِفُونَهُ کَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ﴾ مثل بچه‌های خودشان پیامبر(صلی الله علیه و آله) را می‌شناسند.

کتمان حقیقت، ظلمی بزرگ:

این معرفت که از علم بالاتر است، وقتی برای انسان حاصل شد، اگر کتمان کند، ظلم بزرگی است. اینها به پیامبر(صلی الله علیه و آله) شناخت کامل داشتند اما با این وجود، حقایق را کتمان کردند. این معرفت نبوت به معرفت بنوّت تشبیه شده است. همانطور که بچه‌های خود را می‌شناسید، از زمانی که به دنیا می‌آید و او را بزرگ می‌کنید به روحیات و خصوصیات او می‌شناسید، نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم شناخت دارید، حضرت موسی و عیسی(علیهما السلام) برای شما بیان کرده و توضیح داده‌اند.

یهود و نصاری چند فرقه شدند، یک فرقه ﴿وَ مِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ﴾[2] افراد بی سواد که اصلا تورات و انجیل نخوانده بودند، مردم عوام بودند. یک گروه از علما و بزرگان آنها به پیامبر(صلی الله علیه و آله) ایمان آوردند و گریه می‌کردند و با کمال اعتقاد به پیامبر(صلی الله علیه و آله) ایمان می‌آوردند. ﴿تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ﴾[3] مثل باران اشک می‌ریختند و به پیامبر(صلی الله علیه و آله) اعتقاد پیدا کردند. اما یک دسته از یهود و نصاری هم با اینکه کمال معرفت را داشتند ولی حق را کتمان کردند. این عمل خیلی زشت بود چرا که وقتی انسان معرفت دارد مثل بچه‌ای که برای انسان است و از بدو تولد او را بزرگ کرده وقتی بزرگ شد او را تکذیب کند و بگوید تو بچه من نیستی. کتمان حق بعد از معرفت گناه بزرگی است که بعضی از علمای یهود و نصاری مرتکب شدند.

کتمان حق:

یکی از خصوصیات بعضی از افراد جامعه این است که حق را کتمان می‌کنند اگر حقیقت بیان می‌شد و زندگی اشخاص شفاف می‌شد، دیگر همه چیز مشخص می‌شود و قابل انکار نیست. اینکه دارایی مسئولان مشخص شود، دیگر حق و حقیقت کتمان نمی‌شود. فعلا کتمان است و همه چیز مخفی است و به سبب همین کتمان حق، حقوق افراد زیادی تضییع می‌شود. یکی از مسائل مهم این است که در جامعه اسلامی کتمان صورت نگیرد، ممکن است کار خاصی انجام نشود و دروغ هم نباشد ولی راست هم نمی‌گوید. اگر بپرسند چه دارید، نمی‌گویید، این کتمان حق است و یکی از مشکلات جامعه است. اگر رییس جمهور یا وزیر دروغ بگوید باید استیضاح شود و کنار گذاشته شود چرا که مرتکب گناه کبیره شده است. پس یکی از چیزهایی که در قرآن مهم است: ﴿يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ﴾[4] هم خدا آنها را لعنت می‌کند و هم مردم. خداوند چه کسانی را لعنت می‌کند؟ کسانی که ﴿لَيَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ﴾ می‌دانند ولی کتمان می‌کنند.

علم نور است ولی این علم به تنهایی کفایت نمی‌کند بلکه روحیه حق طلبی باید در انسان وجود داشته باشد. ممکن است انسان علم داشته باشد ولی حق را بیان نکند، یا می‌ترسد یا منافعی دارد که به خطر می‌افتد. یکی از چیزهایی که باید در جامعه مورد توجه قرار گیرد این است که علم به تنهایی کافی نیست بلکه باید به دنبال حق و حقیقت بود. حق را پیدا کرده و دنبال کنید، حق را بگیرید. الان ما از آمریکای جنایت‌کار طلبکاریم ولی پول‌های ما را نمی‌دهد، از خیلی کشورهای دنیا طلب داریم ولی پول ما را نمی‌دهند، باید هر طور که شده پول خود را از آنها بگیریم. باید حقایق را بگوییم و بفهمیم و آنرا دنبال کنیم و به نتیجه برسانیم.

رعایت انصاف در گفتار:

در زبان و بیان و گفتار انصاف داشته باشید. نگویید همه یهود چنین هستند بلکه بگویید گروهی از یهود این‌چنین هستند و باید با آنان مبارزه کرد. معنای انصاف این است نباید پا روی حق گذاشت.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo