< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1402/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/فرق بین مسأله إجزاء و مسأله مرّة و تکرار

 

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با فرق بین مسأله إجزاء و مسأله مرّة و تکرار بود. مرّة و تکرار این است که اینکه خداوند متعال از ما خواسته است واجبی را بجا بیاوریم، آیا خواسته است که یک مرتبه بجا بیاوریم یا دو مرتبه و یا بیشتر. در بحث إجزء‌ در أمر اضطراری هم گفتیم که مثلاً در نبود آب، نماز را با تیمّم بجا آورده‌ایم امّا حالا که آب پیدا شده است آیا نماز خوانده شده با تیمّم، مجزی از نماز با وضو است یا خیر؟ در أمر ظاهری هم مثلاً‌ با توجّه به استصحاب و اصالة الطهارة، نماز را با لباس یا بدن نجس خوانده‌ایم و بعد از نماز متوجّه نجاست آن شده‌ایم، آیا نمازی که با بدن یا لباس نجس خوانده شده است کافی است یا خیر؟ آیا أوامر اضطراری یا ظاهری از أوامر واقعی مکفی هستند یا خیر؟

بحث مرّة و تکرار شبیه به بحث إجزاء است که آيا یک مرتبه کافی است یا دو مرتبه یا بیشتر؟ اگر گفتیم أمر مفید تکرار است با عدم إجزاء یکی می‌شوند یعنی إجزاء وجود ندارد و حالا که آب پیدا شده است مکلّف باید دوباره نماز را با وضو بجا بیاورد. پس عدم إجزاء ‌با تکرار موافق است و إجزاء با مرّة موافق است. این اشکالی است که در بحث گذشته مطرح شد.

فرق بحث إجزاء با بحث مرّة و تکرار:

۱) اینکه مرّة و تکرار مربوط به مدلول أمر است و بحث لفظی است. توضیح اینکه آیا مثلاً أمر صلّ به معنای صلّ مکرراً است؟ آیا معنای آن این است که مرتّب نماز بخوان، نماز پشت نماز، ضروریات مانند خواب و خوراک خود را تأمین بکن و دوباره مشغول نماز شو؟ یا اینکه به معنای مرّة است؟ و اگر یکبار نماز خواندی تمام است. پس در معنای أمر مانند: صلّ و أقیموا الصلاة، بحث می‌شود که آیا مفید مرّة ‌است یا تکرار؟ بنابراین این بحث، لفظی است که آیا از لفظ أمر مانند: صلّ و أقیموا الصلاة، مرّة فهمیده می‌شود یا تکرار؟

امّا در بحث إجزاء‌، بحث این است که وقتی مکلّف طبق آيه ﴿فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا﴾[1] ، در نبود آب نماز را با تیمّم خوانده است، آیا این نماز با تیمّم، از نماز با وضو کفایت می‌کند یا خیر؟ این بحث یک بحث عقلی است و مربوط به لفظ نیست. بنابراین بحث مرّة‌ و تکرار بحث لفظی است ولی بحث إجزاء بحث عقلی است.

مرحوم آخوند می‌فرماید: بحث مرّة و تکرار لفظی است و بحث إجزاء عقلی است.[2] [3] امّا به نظر ما بحث إجزاء هم لفظی است و هم عقلی ولی بحث مرّة و تکرار فقط لفظی است.

۲) در بحث إجزاء صحبت این است که طبیعت موجود نشده است. مثلاً مکلّف در نبود آب، نماز را با تیمّم خوانده است امّا بعد از نماز آب پیدا شده است، آیا مکلّف در اینجا طبیعت مأمورٌبه ﴿فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ﴾[4] را آورده است یا خیر؟ ممکن است کسی بگوید در واقع طبیعت مأمورٌبه صلاة با وضو بوده و مکلّف خبر نداشته است لذا نمازی که با تیمّم خوانده است مکفی نیست و حالا که آب پیدا شده است باید طبیعت مأمورٌبه بجا آورده شود. پس در أجزاء بحث این است که آیا طبیعت مأمورٌبه آورده شده است یا خیر؟ امّا در بحث مرّة و تکرار بحث در این است که با اینکه طبیعت مأمورٌبه آورده شده است ولی آیا باز هم باید تکرار بشود یا خیر؟ طبیعت مأمورٌبه یک بار بجا آورده شده است ولی بحث این است که آیا باز هم باید بجا آورده شود یا خیر؟

۳) فرق دیگر این است که بحث مرّة و تکرار در تعیین مأمورٌبه است که مأمورٌبه چیست؟ کسانی که قائل به مرّة هستند می‌گویند صلّ یعنی یکبار نماز بخوان ولی کسانی که قائل به تکرار هستند می‌گویند نماز باید تکرار بشود. پس طرفداران مرّة می‌گویند که هر أمری که مولی بفرماید یکبار بجا آورده شود کافی است؛ پس این یعنی تعیین مأمورٌبه. یعنی می‌خواهیم مأمورٌبه را تعیین کنیم که آیا مأمورٌبه یکی است یا دوتاست یا چندتاست؟ ولی در بحث إجزاء، بحث در کفایت إتیان مأمورٌبه است نه در تعیین مأمورٌبه. البته این قسم شبیه بحث صغری و کبروی است که در جلسه قبل بیان شد. گفتیم که یک بحث صغروی داریم و یک بحث کبروی، صغروی تعیین مأمورٌبه است و کبروی کفایة الإتیان است. حالا که مأمورٌبه آورده شده است آیا کفایت می‌کند یا خیر؟

 

الأمر الثامن: في الفرق بین مسألة الإجزاء و مسألة تبعّیة القضاء للأداء (مسألة القضاء بأمر جديد أو بالأمر الأّول)

«تبعّیة القضاء للأداء»؛ یعنی مثلاً‌ اگر سهواً یا عمداً نمازی از مکلّف فوت بشود، مکلّف باید این نماز را قضا بکند. مثلاً شخص خواب بوده یا مشغول کاری بوده و فراموش کرده که نمازش را بخواند، این شخص باید نمازش را قضا بکند. اگر نماز وی قصر بود باید قضای آن را هم قصر بجا بیاورد و اگر کامل بود باید کامل بجا بیاورد. این «تبعّیة القضاء للأداء»، یا به دلیل عقل است و یا به دلیل «إقض ما فات کما فات» است. یعنی یا عقل به ما می‌گوید که نمازی را فوت کردی باید قضای آن را به همان نحو که فوت شده است بجا بیاوری، و یا اینکه می‌گوییم دلیل روایی داریم که «إقض ما فات کما فات»، که اگر واجبی فوت شد باید قضای آن به همان نحو که فوت شده است، بجا آورده شود.

دلیل عدم إجزاء هم می‌گوید این نمازی که با تیمّم خوانده شده است پس از اینکه آب پیدا شد باید دوباره با وضو بجا آورده شود.

پس در بحث «تبعّیة القضاء للأداء»، اگر انسان چیزی از وی فوت شد باید قضای آن را بجا بیاورد. طبق این دلیل اگر انسان به کسی که باید به وی احترام می‌گذاشت احترام نکرده باشد، باید بعداً از وی عذرخواهی بکند که متوجّه نبوده است. انسان باید وظیفه خود را انجام بدهد و اگر انجام نداد، باید جبران بکند. قضا به معنای جبران کردن است و این حکم عقلی است که اگر مصلحتی فوت شده است باید جبران کرد.

بنابراین بحث «تبعّیة القضاء للأداء»، شبیه بحث عدم إجزاء است یعنی وقتی گفته می‌شود که مجزی نیست یعنی باید جبران بشود، «تبعّیة القضاء للأداء» هم می‌گوید باید جبران بشود. بعضی از علما تصوّر کرده‌اند که این دو بحث شبیه به هم هستند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo