< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1402/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/دلالت یا عدم دلالت صیغه أمر بر فور و تراخي

 

خلاصه جلسه گذشته: بحث در رابطه با دلالت یا عدم دلالت صیغه أمر بر فور و تراخي بود.

این بحث دو قسم است:

۱) مقتضای صیغه أمر وضعاً ۲) مقتضای صیغه أمر اطلاقاً.

مقتضای صیغه أمر وضعاً؛ یعنی وضع واضع برای صیغه أمر، آیا فور است یا تراخی؟ یا هر دو؟ فعلاً بحث ما در جهت وضع واضع است. چند قول در اینجا مطرح بود که در جلسه قبل توضیح دادیم:

قول اوّل: صیغة الأمر حقیقةٌ في الفور و التراخي و مشترکةٌ بینهما. مرحوم سید مرتضی می‌فرماید: هم فور و هم تراخی در صیغه أمر حقیقت است. [1]

قول دوّم: صیغة الأمر تقتضي الفور. عدّه‌ای هم گفته‌اند فور حقیقت است.[2]

دو مورد از دلایل قول دوّم را در جلسه قبل بیان کردیم.

دلیل سوّم: العرف و العقلاء

اگر به عرف و عقلاء مراجعه بکنیم چنین است که اگر هر أمری از مولایی صادر بشود دلالت بر فور می‌کند. مثلاً اگر رئیس بانکی به کارمندهای خود بگوید فلان کار را بکنید به معنای این است که دستور و فرمان این است که از الان این برنامه باید اجرا بشود. لفظ الان را گاهی می‌گوید و گاهی نمی‌گوید و می‌گوید این کار را انجام بدهید که معنای آن این است که از الان این کار را انجام بدهید. هر کسی که فرمان می‌دهد معنای آن این است که این برنامه است از الان این کار را انجام بدهید. این مسأله به دین هم ربطی ندارد بلکه در عرف و عقلای عالم اینچنین است که وقتی دستوری از بالادست می‌آید معنای آن این است که از الان این کار را بکنید، نه اینکه از یک ماه بعد انجام بدهید. مثلاً فرمانده نظامی وقتی دستوری می‌دهد معنای آن این است که از الان این برنامه باید اجرا بشود.

به نظر ما این فرمایش خوبی است که بگوییم که در نزد عرف و عقلاء، از أوامر فوریت تبادر می‌کند و همچنین این حرف در بعث تشریعی و تکوینی هم صحیح است که البعث یلازم الإنبعاث (برانگیخته شدن فوری) است. گفتیم که إنبعاث یا تکوینی (به زور) است و یا تشریعی است. مثلاً شما دست کسی را می‌گیرید و به زور بلندش می‌کنید و می‌گویید این کار را انجام بده، این بعث تکوینی است. بعث تکوینی هم ملازم إنبعاث تکوینی است یعنی آن شخص هم باید حرف شما گوش بکند و با هُل دادن شما بلند می‌شود و آن کار را انجام می‌دهد، این بعث و إنبعاث تکوینی است که بعث علّت است و إنبعاث معلول. امّا گاهی به زبان به کسی می‌گویید فلان کار را انجام بده ولی از زور استفاده نمی‌کنید و می گویید: بلند شو و به اختیار خودت این کار را انجام بده، به این بعث تشریعی گفته می‌شود که ملازم انبعاث (برانگیخته شدن فوری) تشریعی است یعنی آن شخص هم بلند می‌شود و آن کار را انجام می‌دهد. همه بعث‌ها در قرآن و روایات تشریعی هستند نه تکوینی. انسان آزاد است و می‌تواند انجام بدهد یا ندهد ولی بعث تشریعی ملازم إنبعاث (برانگیخته شدن فوری) است و شخص باید فوراً آن کار را انجام بدهد.

 

القول الثالث: عدم دلالة صیغة الأمر لا على الفور و لا على التراخي (بل تدلّ على طلب إیجاد الطبیعة)[3] [4] [5] [6]

به نظر ما این نظر درست است که صیغه أمر نه دلالت بر فور و نه دلالت بر تراخی می‌کند. در مادّه أمر نه فوریّت وجود دارد و نه تراخی.

دلیل اوّل:

به دلیل اینکه صیغه أمر فقط ایجاد طبیعت است؛ چنانچه در بحث مرّة و تکرار هم گفتیم در مادّه و هیئت صیغه أمر مرّة و تکرار وجود ندارد و فقط ایجاد طبیعت است در اینجا هم همینطور است. صلّ یعنی طبیعت صلاة را بوجود بیاور. إضْرِب یعنی طبیعت ضرب را بوجود بیاور. امّا اینکه آیا مرّةً بوجود بیاورد یا مکرّراً؟ در آن وجود ندارد و یا اینکه فوراً بوجود بیاورد یا با تأخیر؟ در آن وجود ندارد. در إضْرِب مکان و زمان هم وجود ندارد و صرف طلب ایجاد طبیعت ضَرْب است. بنابراین در صیغه أمر نه مرّة و نه تکرار و نه مکان و نه زمان و نه فور و نه تراخی وجود ندارد. این‌ها جزو عوارض هستند و جزو طبیعت نیستند. البته ما در اطلاق قبول داریم که اگر أمر مطلق بود دلالت بر فور دارد امّا جزو مقتضای صیغه أمر نیست بلکه جزو مقتضای اطلاق است و وقتی أمری مطلق بیان بشود اقتضای فوریت دارد. امّا اینکه گفته بشود در صیغه وضعاً دلالت بر فور یا تراخی می‌کند، این را ما قبول نداریم همانطور که صاحب کفایة نیز نظرشان بر این است که دلالت صیغه أمر بر فور و تراخی در معنای وضعی آن وجود ندارد ولی در اطلاق، فور استفاده می‌شود. ما هم در اینجا همین مطلب را می‌گوییم که صیغه أمر برای فور وضع نشده است، به دلیل اینکه اگر قیدی برای آن آورده بشود مَجاز نخواهد بود؛ مثلاً گفته بشود فلان کار را بعد از یک ماه انجام بده، این مَجاز نیست یا مثلاً گفته بشود فلان کار را فوراً انجام بده، در اینجا هم مَجاز نیست. پس آوردن قید نه در فور و نه در تراخی مَجاز نیست. اگر شما می‌گویید صیغه أمر دلالت بر فور می‌کند پس آوردن قید در تراخی باید مَجاز باشد، در حالیکه چنین نیست. مثلأ به شما گفته می‌شود در فلان ساعت نماز بخوان، ممکن است این فلان ساعت دو یا سه ساعت بعد باشد، آیا این مَجاز است؟ خیر؛ مَجاز نیست.

بنابراین به نظر ما طبق مبنایی که در مرّة و تکرار گفتیم این نظریه درست است که در ماهیّت أمر نه مرّة هست و نه تکرار و در فور و تراخی هم می‌گوییم در ماهیّت أمر نه فور هست و نه تراخی؛ بلکه صرف طلب ایجاد طبیعت است و اینکه آيا ایجاد طبیعت فوری باشد یا با تراخی؟ می‌گوییم ممکن است فور باشد یا با تراخی. در بحث بعدی می‌گوییم که اطلاق أمر، اقتضای فور می‌کند. اگر مولی أمری کرد و قرینه‌ای نیاورد، معنای آن این است که آن را باید فوری بجا بیاورید. ما این را از اطلاق می‌فهمیم نه از وضع واضع.

 


[2] المحاضرات (مباحث أصول الفقه)، المحقّق الداماد، 1، 189.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo