< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1402/09/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/اوامر/دلالت یا عدم دلالت صیغه أمر بر فور و تراخي

 

خلاصه جلسه گذشته: بحث در أمر در رابطه با «الإمتثال بعد الإمتثال» بود که اگر إمتثال اوّل محقّق شده است، إمتثال دوّم معنا ندارد. یکبار إمتثال محقّق شده است آیا بار دوّم الإمتثال بعد الإمتثال درست یا خیر؟

نظریات و دلایل آن‌ها را در جلسه قبل بیان کردیم. گفتیم که به نظر ما الإمتثال بعد الإمتثال در تعبّدیّات درست نیست ولی در توصّلیّات درست است. در توصّلیّات چند مرتبه انجام دادن اشکالی ندارد اما در تعبّدیّات باید دلیل باشد. اگر دلیل داشتیم می‌گوییم مثلاً این نماز را دوباره بخوان امّا اگر دلیل نداشتیم همان بار اوّل واجب است و بار دوّم واجب نیست و حتی ممکن است تشریع بشود. لذا در تعبّدیّات الإمتثال بعد الإمتثال جایز نیست و در توصّلیّات الإمتثال بعد الإمتثال اشکالی ندارد ولی اسم آن إمتثال نیست، چون ماهیّت با یکبار محقّق شده است و إمتثال با اوّلی محقق شده است و انجام آن برای بار دوّم، لغو است. بنابراین الإمتثال بعد الإمتثال مطلقاً تحقّق ندارد و نیازی نبود این بحث در اینجا مطرح بشود.

 

المبحث السادس: في الفور و التراخي

یکی از مباحثی که مطرح است این است که صیغه الأمر هل یدلّ علی الفور أو یدلّ علی التراخی أو مشترکٌ بینهما؟ مرحوم سید مرتضی نظرشان این است که صیغه أمر مشترک است بین فور و تراخی. یعنی گاهی دلالت بر فور می‌کند و گاهی دلالت بر تراخی می کند. در مقابل بعضی بر این قائل هستند که صیغه أمر بر فور دلالت دارد و برخی نیز بر این قائلند که دلالت بر تراخی دارد.

تعریف فور

آیا می‌توانیم بگوییم منظور از فور، زمان حال است؟ خیر؛ به دلیل اینکه در مادّه و صیغه أمر زمان وجود ندارد کما اینکه مکان هم وجود ندارد. در بحث مرّة و تکرار گفتیم که در أمر، طبیعت طلب می‌شود و در طبیعت نه مرّة وجود دارد و نه تکرار. در اینجا نیز می‌گوییم در أمر نه فور وجود دارد و نه تراخی، فقط ماهیّت مطلقه طلب می‌شود. پس زمان حال در آن نیست، امّا در اوّلین زمانی که می‌توان آن کار را انجام داد باید انجام داد. ممکن است الان محذوری باشد و نتوان کار خواسته شده را انجام داد ولی لحظه بعد اگر بتوان انجام داد باید در آن لحظه انجام داد. فوراً ففوراً یعنی اگر الان نتوانستی یک دقیقه بعد انجام بده و اگر بازهم نشد دقیقه بعد انجام بده. ممکن است انسان محذورات و مشکلاتی داشته باشد و نتواند همان موقع انجام دهند. کسی که سنّش زیاد است و محذوریّت سنّی دارد با سنگینی بلند می‌شود و آرام آرام راه می‌رود تا بتواند کار خواسته شده را انجام بدهد ولی کسی که جوان است سریع می‌تواند کار خواسته شده را انجام دهد. لذا انسان‌ها و امکان‌ها متفاوت هستند و کاری که خواسته شده است ممکن است زمانبَر باشد و ممکن است دو ساعت یا دو روز طول بکشد، پس فور عبارت است از اولین ازمنه إمکان.[1]

به نظر ما هم این حرف خوبی است که در تعریف فور بگوییم: انجام فعل در اولین أزمنه إمکان.

 

المطلب الأوّل: في دلالة صیغة الأمر على الفور أو التراخي و عدمها حسب الدلالة اللفظیّة.

آیا در دلالت لفظیه، فور و تراخی وجود دارد یا وجود ندارد؟ یعنی آیا وضعاً است یا اطلاقاً؟ وضعاً یعنی اینکه واضع صیغه أمر را که وضع کرده است دلالت بر فور می‌کند. مثلاً إضرب به معنای إضرب فوراً است. فوراً در مفهوم آن است حالا یا در صیغه یا در ماده و یا در هیئت آن. اینکه در مادّه یا هیئت إضرب فوریّت وجود دارد این دلالت لفظیه است؛ یعنی لفظ دلالت بر فوریت می‌کند.

دلالت صیغه أمر اطلاقاً؛ یعنی در صیغه أمر فوریّت وجود ندارد ولی چون مطلق ذکر شده است و قیدی نیامده است باید فوراً اتیان بشود. یعنی از اطلاق و مقدّمات حکمت استفاده می‌کنیم که مولای حکیم در مقام بیان بود و قیدی هم نیاورده است پس باید این ماهیّت هرچه سریعتر انجام بگیرد.

بنابراین در اینجا دو بُعد داریم: ۱) دلالة الصیغة بالوضع ۲) دلالة الصیغة بالإطلاق.

ابتدا دلالت وضعیه را بررسی می‌کنیم که آیا در مادّه و صیغه أمر، فوریت وجود دارد یا وجود ندارد؟

در این بحث بین علما اختلاف وجود دارد. برای روشن شدن مطلب فرمایش آیت الله سبحانی (سلمه الله تعالی) را بیان می‌کنیم.

آیت الله سبحانی (سلمه الله تعالی) می‌فرماید: «واجب دو قسم است: واجب مُوسَّع و واجب مُضیَّق.

قسم اوّل: واجب موسع؛ واجبی است که در آن وسعت زمانی وجود دارد مثلاً ‌در نماز ظهر از اوّل ظهر تا نزدیک مغرب برای بجا آوردن آن فرصت وجود دارد.

قسم دوّم: واجب مضیق دارای اقسامی است:

۱) واجبی است که از حیث زمان محدود است و تقدیم و تأخیر آن جایز نیست؛ مانند: روزه ماه رمضان، یعنی هیچ فرصتی وجود ندارد و این یک ماه مرتب باید روزه گرفته شود. در روزه اگر مکلّف روزه را نگرفته باشد بعداً می‌تواند قضای آن را بجا بیاورد.

۲) واجبی که فوری است و اگر فوراً انجام نشود وجوب ساقط می‌شود و شخص مرتکب گناه می‌شود، مانند: ردّ السلام، اگر کسی سلام کرد باید فوراً جواب سلام او داده بشود؛ اگر فوراً جواب داده نشود، وجوب ساقط می‌شود و قضا ندارد و اگر بعد از مدتی جواب داده بشود فایده‌ای ندارد. لذا شخص همان موقع باید جواب سلام را بدهد و اگر جواب ندهد مرتکب گناه شده است.

۳) واجبی که فوری است و اگر فوراً انجام نشود فوریّت آن ساقط می‌شود ولی اصل آن باقی است و قضا دارد مانند: نماز آیات در زمان وقوع زلزله، زمان مقوع زلزله باید فوراً نماز آیات خوانده بشود ولی اگر نماز فوت شد، قضا دارد و باید بعداً قضای آن بجا آورده شود.

۴) واجبی که فوری است و اگر بجا آورده نشود، نه اصل وجوب و نه فوریّت آن، ساقط نمی‌شود و اتیان آن فوراً ففوراً واجب است، مانند: نماز ظهر اگر بجا آورده نشود مکلّف گناه کرده است ولی بعداً باید قضای آن را بجا بیاورد.»[2]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo