< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1402/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر/شكّ در سقوط أمر بفعل غير

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با قید مباشرت بود یعنی اگر أمری از مولی برای عبد صادر شد آیا این أمر اقتضای مباشرت دارد یا اینکه تسبیب شامل آن می‌شود؟ مثلاً اگر مولی دستور داد برای من آب بیاور، آیا این أمر اقتضاء می‌کند که خود شخص مکلّف آب بیاورد یا اینکه شخص دیگری هم می‌تواند آن را انجام دهد؟

 

قول أوّل: عدم سقوط أمر به فعل غير و وجوب مباشرت

اکثر علماء بر این قائلند که اگر دلیلی نداشته باشیم، أمر اقتضای مباشرت دارد. در بعضی جاها مانند نماز مباشرت قطعی است لذا انسان تا زنده است باید خودش نمازش را بخواند. و در برخی جاها هم قطعی است که إستنابه اشکال ندارد، مثلاً انسان به دوست خود می‌گوید شما قرض من را بپردا در اداء دین و توصّلیّات نیابت اشکالی ندارد. در جاهایی که شکّ داریم که آیا مباشرت لازم هست یا خیر، مانند قضای ولد اکبر از پدر، در اینجا آیا ولد اکبر باید خودش قضای نماز پدر را بجا بیاورد و یا اینکه می‌تواند نائب بگیرد؟ اگر در امتثال أمری شکّ کردیم که مباشرت لازم است یا خیر، گفته‌اند مباشرت لازم است. اما دلیل مباشرت چیست؟

 

دلایل قول اوّل (عدم السقوط بفعل الغير و وجوب المباشرة):

ظاهر أمر، مباشرت است: در مقام شکّ بر مباشر بودن یا نبودن أمر، چنین است که از ظواهر أوامر فهمیده می‌شود که انسان باید خودش آن را بجا بیاورد، مگر اینکه دلیل داشته باشیم که می‌شود نائب گرفت.

مرحوم محقق خویی در اینجا دلایلی برای مباشرت بیان فرموده است، ولی مرحوم شهید صدر این دلایل را قبول ندارد.

مرحوم محقق خویی می‌فرماید:

معقول نیست که بگوییم: تکلیف به فعل جامع بین فعل خود مکلف و فعل غیر، رفته است و خود شخص انجام بدهد یا دیگری مهم نیست و مهم این است که تکلیف انجام بشود. چرا که خطاب أمر الهی به شماست و اینکه دیگری آن را انجام بدهد، معقول نیست. چون فعل غیر در اراده و اختیار شما نیست. وقتی خداوند از شما چیزی را می‌خواهد، شما باید آن را انجام بدهی، اگر غیر آن را انجام بدهد ربطی به شما ندارد و در اختیار و اراده شما نیست.[1]

إشکال در قول أول و دليل آن:

به نظر ما این فرمایش مرحوم خویی درست نیست.

به دلیل اینکه دو راه پیش روی ماست، یکی راه مقدور و دیگری غیرمقدور. أمر راه مقدور است و اینکه گفته بشود فعل غیر در اختیار و اراده شما نیست، این باعث نمی‌شود که أمر غیرمقدور باشد، چون خود شخص مأمور که می‌تواند آن أمر را بجا بیاورد. پس راه باز و مقدور است.

مرحوم شهید صدر می‌فرماید: فتحصل أنّه یمکن أن یکون سقوط الواجب بفعل الغیر في المقام من باب سعة دائرة الواجب و شموله لفعل الغیر مطلقاً أو التسبیبي علی الأقل فمن ناحیة المقدوریّة لا یمکن المنع عن إطلاق متعلّق الأوامر.[2]

یعنی اشکالی ندارد که بگوییم شخص خودش می‌تواند انجام بدهد و دیگری هم می‌تواند انجام بدهد این کاملاً مقدور است. ممکن است شخص دیگری از باب سعه دائره واجب، فعل را انجام بدهد. همانطور که در واجبات توصلی و واجبات کفایی هم اینچنین است. در واجب کفایی وقتی یک نفر انجام نداد دیگری آن را انجام می‌دهد و این برای بجا آوردن أمر کفایت می‌کند.

لذا به نظر ما این استدلال مرحوم خویی درست نیست. در مباحث ظهور بحث محالیت و غیرمقدور بودن، اصلاً مورد و جایگاهی ندارد. ما می‌خواهیم ببینیم ظاهر أوامر چه اقتضایی دارند؟ آیا اقتضای مباشرت دارند یا خیر؟ بحث، بحث ظهور است. مثلاً می‌گوییم الأمر ظاهر فی الوجوب، یعنی ظاهر أمر وجوب است. الأمر ظاهرٌ فی المباشرة، یعنی وقتی أمری صادر ‌شد، این أمر ظاهر در مباشرت دارد. بنابراین این استدلال درست نیست.

 

المقام الثاني: فيما إذا شكّ في السقوط بفعل الغير على تقدیر عدم وجود الإطلاق اللفظي (الأصل العملي یقتضي السقوط بفعل الغير أو عدم السقوط؟)

توضیح مطلب:

اکثر علما فرموده‌اند که ظهور أوامر در مباشرت است.

أوامر سه قسم هستند: 1) أوامری که قطعاً اقتضای مباشرت دارند؛ مانند بجا آوردن نما 2) أوامری که اقتضای مباشرت ندارند؛ مانند اداء دین. 3) أوامری که مشکوک در مباشرت یا عدم مباشرت هستند، که گفتیم این‌ها ظهور در مباشرت دارند مانند قضای ولد اکبر از پدر. با اینکه هیچ دلیلی نداریم ولی روایت می‌فرماید: ولد الأکبر، ظاهر أمر در روایات این است که پسر بزرگتر مباشرتاً قضای پدر را بجا بیاورد. پس می‌گوییم ظاهر أمر اقتضای مباشرت دارد.

تا اینجا بحث ما لفظی است یعنی با توجه به اطلاقات ادلّه لفظیّه می‌گوییم از اطلاق أوامر، مباشرت استفاده می‌شود؛ مانند صلّ، ﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾[3] این‌ها ادلّه لفظیّه هستند. اما اگر چیزی که واجب شده است با ادلّه لفظیّه نباشد بلکه با حکم عقل یا با اجماع باشد، در اینصورت آیا اصل عملی اقتضای مباشرت دارد یا خیر؟ اقولی در اینجا وجود دارد:

قول أول: عدم سقوط واجب بفعل غير و وجوب مباشرت (الاشتغال)[4]
[5]

اشتغال یقینی، فراغ یقینی می‌خواهد. مثلاً می‌فرماید: ﴿وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا﴾[6] ، برای شخصی حجّ واجب شده است، مکلّف با اینکه از لحاظ جسمی سالم است ولی می‌خواهد برای بجا آوردن آن نائب بگیرد. گفتیم که ظاهر أوامر اقتضای مباشرت می‌کنند. اما اگر موردی باشد که أمری نداشته باشیم ولی با دلیل عقلی از آن استفاده أمر بکنیم، مانند بحث مقدمه واجب، -که گفتیم مقدمه واجب، واجب است- این واجب عقلی است. حالا این واجب عقلی را خود شخص باید بجا بیاورد یا شخص دیگری هم می‌تواند آن را بجا بیاورد، مانند وضو، آیا می‌شود وضو را دیگری بگیرد و نماز را خود مکلّف بجا بیاورد؟ آیا می‌شود مقدمه واجب را نائب بجا بیاورد؟ مانند شستن لباس، مثلاً نائبی لباس نجس را بشوید تا با آن لباس شخص مکلّف نماز بخواند. در وضو گفته می‌شود که باید خود شخص بجا بیاورد ولی در بحث تطهیر لباس شخص دیگری هم می‌تواند انجام دهد با اینکه هر دو مقدمه واجب هستند. پس ممکن است در مقدمه واجبی خود مکلف مباشرتاً انجام بدهد ولی در مقدمه واجب دیگری، نائب هم بجا بیاورد اشکالی نداشته باشد.

اگر تکلیف روشن بود مانند وضو، غسل و تیمم و امثال این‌ها که می‌دانیم خود مکلف باید مباشرتاً آن را بجا بیاورد و همچنین اگر می‌دانیم شخص دیگری هم می‌تواند بجا بیاورد مانند تطهیر لباس و توصّلیّات، در اینجا بحثی نداریم. بحث در جایی است که شکّ داریم که آیا این مقدّمه واجب را خود مکلف باید بجا بیاورد یا نائب هم می‌تواند بگیرد؟ به نظر ما اگر در جایی شکّ کردیم که آیا مباشرتاً باید بجا آورده شود یا خیر؟ اصل اشتغال جاری است. اشتغال یقینی، فراغ یقینی می‌خواهد و شخص مکلّف باید خودش مباشرتاً آن واجب را بجا بیاورد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo