< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1402/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر/جریان أصل عملي (شرعي یا عقلي) در شّك بين توصّليت و التعبّدیّت

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با قصد الأمر و قصد قربت بود که در واجبی در موارد مشکوک، قصد قربت لازم است یا قصد قربت لازم نیست؟ -در موارد یقینی تعبّدی یا توصّلی، بحثی نداریم.- کسانی که اصالة التعبّدیة هستند می‌گویند در موارد مشکوک، قصد قربت لازم است و کسانی که اصالة التوصّلیة هستند می‌گویند در موارد مشکوک، قصد قربت لازم نیست.

اقوال در این مسأله:

در این مسأله سه قول وجود دارد: 1) اصالة البرائة العقلیه، 2) اصالة البرائة النقلیة، 3) احتیاط.

اگر دستمان از اصول لفظیه کوتاه بود و نتوانستیم از آیات و روایات استفاده کنیم، نوبت به اصل می‌رسد، «الاصل دلیلٌ حیث لادلیل». اما به نظر ما با استفاده از آیات و روایات می‌توان مسأله را حل کرد و نیازی به اصل نیست. در هر حال سؤال این است که اگر بر فرض نتوانستیم از آیات و روایت استفاده کنیم، کدام اصل را باید جاری بشود؟ اصالة البرائة العقلیة «قبح عقاب بلابیان» یا اصالة البرائة النقلیة «رُفِع ما لایعلمون» یا احتیاط؟

اقوال مختلفی که در اینجا وجود دارد با توجه به مبانی مختلفی است که وجود دارد:

1) مرحوم آخوند فرمود: قصد الأمر (قصد قربت)، معلول أمر است و معلول مؤخّر از علت است و اگر قصد الأمر بخواهد محقق بشود باید قبل از أمر باشد و این تقدّم معلول (قصد الأمر) بر علّت (أمر) است و این محال است. پس بیان قصد الأمر محال است. اگر قائل به فرمایش مرحوم آخوند باشیم – همانطور که دسته‌ای از علما آن را پذیرفته‌اند- آیا به قبح العقاب بلابیان می‌توان تمسک کرد؟ خیر، چون بیان محال است پس قبح عقاب بلابیان در اینجا جاری نمی‌شود. [1]

2) اما کسانی مانند مرحوم نائینی می‌فرماید: بیان محال نیست مانند: ﴿وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ﴾[2] و مولی با بیان جدید و أمر دوّم که متمّم جعل است، می‌تواند آن را بیان بکند. و اگر بیان ممکن باشد می‌توان به قبح عقاب بلابیان تمسک کرد و می‌گوییم از آنجایی که خداوند متعال این عمل را واجب کرده است ولی چون قصد قربت آن را بیان نکرده است، قصد قربت لازم نیست. در عرف هم داریم مثلاً وقتی پدر به فرزند خود أمر می‌کند نان بگیر، فرزند نان می‌گیرد. سپس پدر بگوید چرا گوشت هم نگرفتی؟ فرزند می‌تواند بگوید شما که نگفتی گوشت هم بگیر. باید می‌گفتی من هم می‌گرفتم. در رابطه با خداوند متعال هم همین است، می‌گوییم خداوند متعال چون قصد قربت را نفرموده است پس قصد قربت لازم نیست (قبح العقاب بلابیان). پس اگر بیان ممکن باشد و مولی بیان نکند، قبح عقاب بلابیان است و اگر بیان ممکن نباشد قبح عقاب بلابیان نمی تواند جاری بشود. پس کسی مثل مرحوم آخوند نمی‌تواند به قبح عقاب بلابیان تمسک کند چون خود مرحوم آخوند بر این قائل است که بیان محال است و قبح عقاب بلابیان نمی‌تواند جاری بشود. اما در چنین صورتی برائت نقلی «رُفِع ما لایعلمون» می‌تواند جاری بشود. چراکه به بیان کاری ندارد، وقتی ما چیزی را نمی‌دانیم اصل برائت نقلی می‌گوید چیزی را که نمی‌دانی از تو برداشته شده است و واجب نیست انجام بدهی. پس اگر شکّ داشتیم قصد قربت لازم یا نه؟ چون نمی‌دانیم لازم است یا خیر، می‌گوییم طبق این اصل، قصد قربت لازم نیست. [3]

3) کسانی که به احتیاط تمسک کرده‌اند می‌گویند: با توجه به روایت «اخوک دینک فاحتط لدینک بما شئت» باید در دین احتیاط کرد پس اگر در واجبی شکّ کردیم که قصد قربت لازم است یا خیر، باید احتیاط بکنیم و قصد قربت را بجا بیاریم.

 

توضیح برخی اصطلاحات:

شکّ در تکلیف: انسان در وجوب و یا حرمت چیزی، شکّ بکند. مثلاً نمی‌دانیم فلان چیز حرام است یا نه؟ یعنی اصل تکلیف را نمی‌دانیم مانند: شکّ در حرمت شرب توتون.- البته بعضی از علما با توجه به اینکه شرب توتون ضرر دارد می‌گویند حرام است- شکّ در حرمت آن داریم و این شکّ در تکلیف است. در شکّ در تکلیف «برائت» جاری می‌شود.

شکّ در مکلفٌ‌به: مثلاً وقتی که وضو برای انسان واجب است، نمی‌داند مسح سر یا پا و یا شستن صورت و دست به چه صورتی باید انجام دهد، این شکّ در مکلفٌ‌به است. لذا در اصل تکلیف که وجوب وضو است تردیدی وجود ندارد و شکّ در چگونگی انجام آن است که باید احتیاط کرد و وضو را به صورت صحیح انجام داد. در شکّ در مکلفٌ‌به «احتیاط» جاری می‌شود.

شکّ در غرض: مانند الصلاة معراج المؤمن، الصلاة قربان کل تقیٍ، مثلاً در نماز شکّ در این دارد که آیا من به غرض نماز که معراج است رسیدم یا نه؟ یا اینکه الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر است، اینکه مکلف نماز می‌خواند و گناه هم می‌کند و این نماز وی تنهی عن الفحشاء و المنکر نشد، لذا شک‌ّ دارد که آیا غرض مولی از نماز حاصل شد یا نه؟ در شکّ در غرض «برائت» جاری می‌شود.

شکّ در محصِّل: در جایی است که به اصل تکلیف الزام و نوع آن علم وجود دارد، ولی در کیفیت امتثال شکّ دارد که آیا درست انجام می‌دهد یا نه؟ مانند وضو، که آیا درست وضو می‌گیرد یا نه؟ در شکّ در محصِّل «احتیاط» می‌شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo