< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1401/09/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع/اوامر

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با أمر در این بود که آیا طلب و اراده متحدند یا خیر؟

قول اول: أن الطلب و الإرادة متحدان[1]

مرحوم آخوند می‌فرماید: طلب و اراده متحدند.

دليل قول أول: الوجدان[2]

اما آیا این بحث نتیجه‌ای در استنباط احکام دارد؟ می‌خواهند بگویند: هرجا خداوند متعال طلب بکند اراده هم کرده است. وقتی خداوند متعال می‌فرماید اقیموا الصلاة، همراه با اینکه طلب کرده است اراده هم کرده است. و هر وقت طلب و اراده الهی باشد ما باید امتثال بکنیم.

جواب:

چه ما بگوییم طلب و اراده متحدند و چه بگوییم متحد نیستند، لزومی ندارد. ولی طلب کاشف از اراده است هر جا که طلب باشد کشف می‌شود که اراده هم وجود دارد. البته ممکن است گاهی طلب باشد ولی اراده نباشد مثلاً از نوع أوامر امتحانیه باشد. و وقتی طلب کاشف از اراده است چه شما بگویید طلب و اراده متحدند و چه بگویید متحد نیستند تفاوتی نمی‌کند چرا که خداوند متعال وقتی طلب می‌کند حتما اراده هم کرده است و می‌خواهد که این کار انجام بشود.

القول الثاني: هما متحدان مفهوماً و إنشا ًء و خارجاً

محقق خویی می‌فرماید: مرحوم آخوند در اینجا چند مطلب بیان کرده است: ۱) طلب حقیقی با اراده حقیقی متحد هستند. اگر آمر طلب حقیقی بکند اراده وی هم حتماً حقیقی است. و معنای آن این است که اگر طلب مجازی باشد اراده هم مجازی خواهد بود. ۲) اگر طلب انشائی باشد، اراده هم انشائی خواهد بود. یعنی وقتی طلب انشائی است و گفته می‌شود اقیموا الصلاة، اراده هم انشائی است نه اراده حقیقی، یعنی تشریعی است نه تکوینی. [3] و به عبارت دیگر خداوند متعال می‌خواهد که شما نماز بخوانید؛ اما اراده، اراده تکوینی نیست که شما جبراً نماز بخوانید و وقتی طلب، طلب انشائی است و اراده هم اراده انشائی است. ارادة الله دو نوع است: ۱- اراده تکوینی؛ ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾ اراده تکوینی خداوند متعال کن فیکون است یعنی وقتی می‌گوید باش بی‌درنگ موجود می‌شود. در اراده تکوینی الهی تخلف المراد عن الإرادة محال است و یقیناً تحقق پیدا می‌کند و تخلف ناپذیر است. ۲- اراده تشریعی؛ از شما می‌خواهد فلان کار را انجام بدهید و اینکه می‌فرماید نماز بخوانید زکات بدهید و حج به جا بیاورید این‌ها اراده تشریعه است یعنی مصلحت این است که شما این کارها را انجام بدهید اما شماها اکثراً انجام نمی‌دهید؛ به این اراده انشائی و طلب انشائی گفته می‌شود. یعنی در مقام اظهار، طلب را اظهار می‌کند و اظهار می‌کند که من اراده دارم که این کار انجام بگیرد.

۳) طلب انشائی با طلب حقیقی و اراده انشائی با اراده حقیقی باهم مغایرند. یعنی اگر طلب و اراده اگر یکی انشائی باشد و دیگری حقیقی، در این صورت دوتا هستند و یکی نیستند.[4]

 

إشکالات فی كلام المحقق الخراسانی

اشکال اول: .

مرحوم محقق خویی می‌فرماید: اراده و طلب باهم مغایرند؛ چون طلب یک فعل خارجی اختیاری است چه بلند بشوید و خودتان کاری را انجام بدهید و یا یک صیغه أمری بگویید؛ هر دو فعل خارجی و اختیاری است شما می‌توانید بگویید: إضرب و یا بگویید: لاتضرب. پس اینکه طلب می‌کنید یک فعل اختیاری را انجام می‌دهید. اما اراده فعل نفس است و فعل خارجی نیست.[5] توضیح اینکه مثلاً‌ گفته می‌شود: طالب العلم، آیا طالب العلم کسی است که خیلی دوست دارد عالم بشود ولی طلب نمی‌کند و دست به کار نمی‌شود که تحصیل علم بکند؛ یا اینکه کسی است که بلند می‌شود و کتاب به دست می‌گیرد و در راه کسب علم تلاش می‌کند؟ پس طلب یک افعال اختیاریه‌ای به دنبال دارد ولی اراده اینچنین نیست و ممکن است در خانه خوابیده باشد و بگوید من خیلی دوست دارم عالم بشوم و هیچ کار و عملی را انجام ندهد. مرحوم محقق خویی می‌فرماید: طالب العلم به کسی گفته می‌شود که بلند شده است و فعالیت علمی انجام می‌دهد نه اینکه فقط اراده دارد.[6]

اگر ما قائل به اتحاد طلب و اراده باشیم خداوند متعال از کفار خواسته است «الکفار معاقبون علی الفروع کما هم معاقبون علی الاصول». خداوند متعال این همه تکلیف از مردم خواسته است و اکثر مردم هم انجام نمی‌دهند، در این صورت اراده از مراد تخلف پیدا کرده است چون خداوند متعال طلب کرده است و شما هم می‌فرمایید وقتی طلب کرد اراده هم همراه با طلب است و لازمه آن این است که مردم عاصی نباشند چون اراده الهی در اینجا وجود ندارد به دلیل اینکه اگر اراده بود باید مردم انجام می‌دادند.- این‌ها اراده را تکوینی گرفته‌اند- لذا اگر اراده تکوینی خداوند متعال و طلب هم تعلق گرفته باشد باید تحقق پیدا بکند و اگر تحقق پیدا نمی‌کند معلوم می‌شود اراده الهی تعلق نگرفته است. بنابراین تخلف اراده از مراد با اتحاد طلب و اراده تضاد دارند و اینکه می‌گویید طلب هست و حتما اراده هم هست پس باید اراده الهی حاصل بشود و الا تخلف اراده از مراد به وجود می‌آید.[7]

جواب:

قبلاً هم گفته شد که ما دو نوع اراده داریم: ۱) اراده تکوینیه ۲) اراده تشریعیه. پس بگوییم اراده خداوند متعال اراده تشریعیه است که می‌فرماید: مردم نماز بخوانید، روزه بگیرید، زکات بدهید و خمس بدهید و... و خداوند متعال اراده تکوینیه نکرده است چون اگر اراده تکوینیه می‌کرد همه لزوماً این کارها را انجام می‌دادند و تخلف ناپذیر بود. لذا این اراده الهی اراده تشریعیه است و تخلف اراده از مراد در اینجا اشکالی ندارد.[8]

اشکال دوم:

مرحوم محقق خویی می‌فرماید: اراده شوق مؤکد است مثلاً انسان به چیزی یا کاری اشتیاق پیدا می‌کند و اشتیاق که زیاد شد اراده می‌شود و بعد از اراده، گاهی بلند می‌شود و آن کار را انجام می‌دهد. مقولاتی که داریم اراده جزو کیف نفسانی است، شوق است و مربوط به نفس است، فعل خارجی در آن نیست. اما طلب فعل خارجی است و از مقوله فعل است. مقوله کیف با مقوله فعل متفاوتند. بنابراین اینکه می‌فرمایید طلب و اراده یکی هستند، درست نیست چون اراده از مقوله کیف و نفسانی است و طلب از مقوله فعل و خارجی است.[9]

 

اشکال سوم (اشکال استاد):

از لحاظ رتبه زمانی اراده اول است و سپس طلب. اراده یک مرحله تصور و تصدیق دارد و بعد از این مراحل مرحله طلب و أمر است. یعنی آمر ابتدا تصور می‌کند و برآورد می‌کند که این کار خوب است یا نه؟ و بعد تصدیق می‌کند که این کار (مثلاً نماز خواندن) کار خوبی است لذا اراده می‌کند سپس أمر و طلب می‌کند. پس این‌ها از لحاظ زمانی هم یکی نیستند و نمی‌توانند متحد باشند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo