< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1400/11/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در مشتق در رابطه با حمل مشتق بر ذات بود. که در رابطه با حمل مشتق بر ذات باری تعالی چه باید کرد؟ زیرا برخی از بزرگان در حمل شرط کرده‌اند که باید بین محمول و موضوع مغایرت باشد مانند: زیدٌ ضاربٌ، ضارب مغایر با زید است ولی در ذات باری تعالی مانند: الله عالمٌ، مغایرتی وجود ندارد. این اشکالی بود که در بحث گذشته مطرح شد.

فرمایش آیت الله سبحانی (سلمه الله تعالی)

صفات باری تعالی که بر ذات خداوند متعال حمل می‌شود آیا مجاز است یا حقیقت؟ - صاحب فصول فرموده بود مجاز است چون مغایرت ندارد- آیت الله سبحانی می فرماید: معنای عالم چه در زیدٌ عالمٌ و چه در الله تعالی عالمٌ، فرقی ندارد. آنچه که باعث شده است شما بگویید در الله تعالی عینیت است ولی در زیدٌ عالمٌ عینیت نیست، دلایل فلسفی و اعتقادی است. معنای لغت قبل از فلسفه و قبل از علم کلام و دین اسلام، بوده است و لفظی است که دارای معنایی است و واضع لفظ عالم را برای معنایی وضع کرده است و کاری به دین و مذهب و غیره ندارد و فقط معنای لفظ را بیان کرده است، لذا لفظ عالم یک معنای لغوی دارد و آن معنا در زیدٌ عالمٌ و الله عالمٌ هیچ تفاوتی از لحاظ لغوی ندارد. اما برخی که فیلسوف هستند و برایشان اثبات شده است که صفات کمال خداوند متعال عین ذات باری تعالی هستند، برای آنها عینیت تبادر می‌کند و می‌گویند صفت عالم عین ذات باری تعالی است و کسانی که اهل فلسفه نیستند لفظ عالم را به همان معنای لغوی خودش معنا می‌کنند. لذا آیت الله سبحانی می‌فرماید: اینکه صفات کمال همانطور که بر ممکن الوجود اطلاق می‌شود بر واجب الوجود هم اطلاق می‌شود و این اطلاق مجاز است، این حرف درستی است. ولی مرحوم آخوند تعبیر به تلبس کرده که آیت الله سبحانی به این تعبیر اشکال می‌کند، مانند زیدٌ عالمٌ یعنی زید تلبس به علم دارد (المشتق حقیقةٌ فی المتلبس بالمبدأ فی الحال)، تلبس در خداوند متعال چگونه است؟ زیرا تلبس ظهور آن در مغایرت و غیریت است، در حالی که در ذات باری تعالی مغایرتی وجود ندارد. و آیت الله سبحانی می‌فرماید: این تعبیر «تلبس» در فرمایش آخوند درست نیست. و همچنین می فرماید: صفات باری تعالی یک معنای استعمالی دارد و یک مراد جدّی دارد، مراد استعمالی همان معنای لغوی است و مراد جدّی همان است که ممکن است هر کسی یک اراده‌ای بکند مثلاً فیلسوف یک معنا می‌فهمد و عوام یک معنای دیگر می‌فهمند.[1]

نظر استاد:

به نظر ما فرمایش آیت الله سبحانی فرمایش خوبی است، اما اشکال به مرحوم آخوند نیست. توضیح اینکه تلبسُ کلِ شیءٍ بحسبه، تلبس دارای مصادیقی است، گاهی تلبس به نحو انتزاع است مثل زیدٌ ذاهبٌ، زیدٌ قائمٌ، زیدٌ راکعٌ، در این مثال‌ها مشتقاتی که به زید نسبت داده شده است آیا جدا از زید هستند یا عین ذات زید هستند؟ عین ذات زید هستند وقتی سرپا است قائم است وقتی راه می‌رود ذاهب است و ... این‌ها همه انتزاعیات هستند و الا همان زید است که بعضی وقت‌ها خواب است بعضی وقت‌ها راه می‌رود و بعضی وقت‌ها سرپا است و ... و این همان زید است که حالاتش فرق کرده است و چون مثلاً ایستاده است قائمیت را از او انتزاع می‌کنید و یا وقتی راه می‌رود ذاهب بودن را از او انتزاع می‌کنید و ... و الا زید همان زید است نه وزنش اضافه شده و نه کم شده، فقط حالاتش عوض شده است. و در ذات باری تعالی هم علم از او انتزاع می‌شود نه اینکه علم یک چیز اضافه‌ای برای او باشد. و چون همه مجهولات برای باری تعالی معلومات است، علم برای باری تعالی انتزاع می‌شود. و لغت می‌گوید عالم به کسی گفته می‌شود که همه چیز برای او مکشوف است و این انتزاع است و ممکن است صفت زاید بر ذات باشد و ممکن است زائد بر ذات نباشد ولی اصل این است که یک امر انتزاعی است، مثل ابیض که دیوار را رنگ می‌کنند سفید می‌شود و یک چیز اضافی بر دیوار است، اما گاهی قائم، عالم، راکع و ... حالاتی است که یک انسان دارد و انسان با این حالات همان انسان است و هیچ فرقی نکرده است و ذات باری تعالی هم از حیث اینکه همه مجهولات برای او معلوم است لذا انتزاع می‌شود که الله تعالی عالمٌ و صفتی است که زائد بر ذات نیست. پس تلبسُ کلِ شیءٍ بحسبه. بنابراین به نظر ما فرمایش مرحوم آخوند درست است و تلبس لازم است ولی تلبس در هر جایی متفاوت است. ولی این حرف هم درست که که بگوییم عرف مرجع فی المفاهیم و المصادیق است و مفهوم یک لفظی را می‌خواهیم بفهمیم باید به عرف مراجعه کنیم و همچنین مصداق یک لفظی را هم می‌خواهیم بفهمیم باید به عرف مراجعه کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo