< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1400/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در مشتق در رابطه با حمل مشتق بود و حمل مشتق دارای چه شرایطی است؟

القول الخامس: عدم اعتبار المغايرة بین المبدأ و الذات، لا مصداقاً و لا مفهوماً، بل المعتبر مغايرة المحمول و الموضوع.

دلیل قول پنجم:

مرحوم محقق خویی (اعلی الله مقامه الشریف) می‌فرماید: مبدأ و مشتق اگر بر هم حمل بشوند، مغایرت مفهومی و مصداقی لازم نیست. و اما در موضوع و محمول غیر از مبدأ مغایرت لازم است. توضیح اینکه یک موقعی مشتق بر مبدأ خودش حمل می‌شود که در این صورت مبدأ مبتدا و مشتق خبر می‌شود مثل الوجود موجودٌ٬ الضوء مضیءٌ٬ النور منیرٌ٬ در این حالت مبتدا و خبر هم مفهوماً و هم مصداقاً یکی هستند. نتیجه اینکه در حمل مشتق بر مبدأش تغایر لازم نیست نه تغایر مفهومی و نه تغایر مصداقی. اما اگر موضوع و محمول غیر از مبدأ باشد و مشتق و مبدء دو ماده متفاوت باشند مانند: زیدٌ قائمٌ، زیدٌ عالمٌ و ... در این‌صورت تغایر لازم است. و گاهی تغایر مفهومی دارند ولی مصداقاً یکی هستند مانند: الله تعالی عالمٌ، چون علم عین ذات پروردگار است اتحاد مصداقی دارند ولی مفهوماً متغایر هستند.[1]

اشکال استاد بر محقق خویی:

اگر مقصود ایشان از اتحاد مصداقی عینیت است که عین ذات باری تعالی است ولی علم عین ذات زید نیست، این معیار نیست. وقتی می‌گوییم مصداقاً یکی است یعنی در خارج وقتی زید را می‌بینید در واقع عالم را دارید نگاه می کنید یعنی هم زید را می بینید و هم عالم را، ولی عینیت خارجیه را کسی نگفته است. و مثال زیدٌ عالمٌ هم که فرموده‌اند مفهوماً و مصداقاً متغایرند، درست نیست. بله مفهوماً متغایر هستند ولی مصداقاً یکی هستند.

نکته اول:

در اینجا نکته ای که مورد بحث علما است این است که در صفات باری تعالی چه باید کرد؟ مانند: الله تعالی عالمٌ، قادرٌ، رازقٌ و ... آیا این صفات عین ذات باری تعالی هستند یا خیر؟ آیا تغایر مفهومی دارند یا تغایر مصداقی؟

بعضی‌ از علما گفته‌اند: الله عالمٌ معنایش این است که خداوند جاهل نیست، مثلاً وقتی گفته می‌شود زید عالم است معنایش این است که زید جاهل بوده و بعد از فراگیری علم، عالم شده است یعنی علم به وی اضافه شده است. اما در خداوند این طور نیست که علم به خداوند اضافه بشود بلکه خودش خالق علم است و معنا ندارد که علم به خداوند اضافه شود؛ لذا ما فقط می‌توانیم سلب نقایص از خداوند متعال کنیم و بگوییم خداوند جهل ندارد. و یا اینکه گفته می‌شود الله قادرٌ یعنی خداوند عجر ندارد. و خداوند فوق علم و قدرت است چون خداوند خالق قدرت و علم است؛ لذا این اطلاقات بر خداوند متعال مجازی است و حقیقی نیست.

نکته دوم:

نکته دیگری که در اینجا بیان میشود این است این که علم با ذات باری تعالی اتحاد دارد این با دلیل عقلی ثابت می‌شود که علم خداوند عین ذات خداوند متعال است. اما مردم عوام و عرف توجه به این مطلب ندارند که عینیت یعنی چه؟ که مثلاً علم برای شما عین ذات شما نیست ولی برای خداوند متعال عین ذات او است. بله کسی که فیلسوف باشد و علم فلسفه خوانده باشد و دلائل عقلی فلسفی را بداند ممکن است به این نتیجه برسد که علم عین ذات باری تعالی است. لذا عینیتی که شما بیان می‌کنید این با برهان و دلایل عقلی است و ربطی به عرف ندارد. یعنی مغایرت بین علم و ذات باری تعالی مغایرت عرفی است و عرف مغایرت را می‌فهمد و لو اینکه دلیل فلسفی می‌گوید که مغایرتی وجود ندارد. همانطور در زیدٌ عالمٌ، علم و زید مغایر هم هستند یعنی زید قبلا عالم نبوده و بعداً عالم شده است و علم چیز اضافه ای است که عارض بر زید شده است و در ذات باری تعالی هم آنچه که عرف می فهمد این است که یک مغایرتی بین علم و ذات باری تعالی است اما از نظر فلسفی و برهان عقلی ثابت شده است که هیچ مغایرتی وجود ندارد و علم عین ذات باری تعالی است.و برخی علما گفته اند: در اینجا بگوییم الله تعالی فوق العلم و فوق القدرة. و برخی گفته‌اند: عالم را این چنین معنا می‌کنیم که من له العلم کسی که برای او علم وجود دارد اما آن کسی که علم دارد آیا جدا از آن ذات است یا عین آن ذات، این ربطی به معنای علم ندارد. ماده علم یعنی همه چیز برای او منکشف است و می‌داند، اما این انکشافی که هست عین ذات او هست یا غیر از آن مثلاً گفته شود زیدٌ عالمٌ یا الله عالمٌ، این ربطی به معنای علم ندارد و علم معنایش انکشاف است مثل معنای انسان که حیوان ناطق است و این حیوان ناطق ممکن است گاهی ضاحک و گاهی راکع باشد و گاهی صفات دیگری داشته باشد و گاهی ممکن است ناطقیت جزو ذات آن باشد و گاهی ممکن است جزو ذاتش نباشد. این ها خصوصیات مصادیق هستند و مصادیق گاهی خصوصیاتی در آن ها وجود دارد ولی معنای علم انکشاف مطلق است یعنی کسی که همه چیز برای او منکشف است حالا این انکشاف ممکن است عین ذاتش باشد و ممکن است عین ذاتش نباشد، این ها از خصوصیات مصادیق است؛ لذا گفته‌اند مغایرت بین مبدأ و مشتق لازم است و این مغایرت، مغایرت عرفی است و عرف می‌گوید که باید مغایرت باشد حالا یا ادله عقلیه حاکم بشود که عینیت وجود دارد و یا اینکه یک امر غیر عرفی در اینجا دخالت داشته باشد و یا خصوصیات مصادیق، مصادیق مختلفه ممکن است دارای یک خصوصیات ممتازی باشند مثلاً هر انسانی یکی سفید است و یکی سیاه، یکی عاقل است و یکی دیوانه است و مصادیق و خصوصیات متفاوت که ربطی به آن ذات ندارد. لذا در اینجا و در مسأله صفات خداوند این توجیهات را کرده اند ولی شما باید توجه داشته باشید که صفات خداوند اگر از صفات فعل باشد مثل الله رازقٌ، این صفات عین ذات باری تعالی نیستند و غیر از الله عالمٌ و الله قادرٌ هستند و اشکال بیان شده در صفات افعال وجود ندارد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo