< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1400/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در مشتق در رابطه با فرق مشتق با مبدأ مشتق بود. مثلاً فرق بین کلمه ضَرْب با ضاربٌ چیست؟

المبحث الرابع: ما هو ملاك الحمل بین المشتقّات و الذوات؟

بحث امروز در رابطه با شرائط حمل است. آیا هر کلمه‌ای می‌تواند موضوع و محمول واقع شود یا اینکه شرایطی دارد؟ ما یک حمل اولی ذاتی داریم و یک حمل شایع صناعی داریم. حمل اولی ذاتی معنایش این است که اتحاد در مفهوم دارند یعنی مفهوم موضوع با مفهوم محمول یکی است این حمل اولی ذاتی است که هم مفهوماً و مصداقاً یکی هستند، هم وجود خارجی آن‌ها یکی است و هم مفهوم آن‌ها یکی است. مثل: الإنسان إنسانٌ، مفهوماً و مصداقاً یکی هستند. یا الإنسان حیوانٌ ناطقٌ، مفهوم انسان حیوان ناطق است و مصداق انسان هم حیوان ناطق است. قسم دوم از حمل، حمل شایع صناعی است. در حمل شایع صناعی اختلاف وجود دارد و کلمات علما مختلف است لذا باید توضیح بدهیم تا ببینید چه برداشتی از آن می‌کنید؟

القول الأوّل: يعتبر في صحّة الحمل من ملاحظة الترکیب بین المتغايرين و اعتبار کون مجموعهما واحداً

صاحب فصول می‌فرماید: باید موضوع و محمول باهم تغایر داشته باشند. موضوع نمی‌تواند همان محمول باشد و باید متغایر باشد ولی اعتبار بکنیم که این‌ها یکی هستند. مثلاً زیدٌ ضاربٌ متغایر هستند و زید غیر از ضارب است و ضارب غیر از زید است، اما ممکن است در اینجا که گفته می‌شود زیدٌ ضاربٌ اعتبار شود که زید همان ضارب است. زید یک مفهومی دارد و ضارب یک مفهوم دیگر ولی این دو مفهوم متغایر در یکجا جمع شده‌اند زید شده ضارب، زید شده قائم، زید شده قائد. لذا دو چیز متغایر هستند که در خارج به صورت واحد موجود شده‌اند. البته صاحب فصول این فرمایش را به صورت مطلق بیان کرده است که در حمل تغایر و وحدت لازم است. تغایر یعنی موضوع و محمول باهم فرق داشته باشند و ثانیاً این‌ها یک نوع وحدتی هم باهم داشته باشند. مثلاً ضارب یک مفهومی دارد و زیدٌ یک مفهوم دیگر، ولی این دو بر اثر حمل یک وحدتی پیدا کرده‌اند.[1]

إشکالات في القول الأوّل: .

اشکال اول:

در اینجا بعضی‌ علما مانند صاحب کفایه و آیت الله سبحانی به نظر صاحب فصول اشکال کرده‌اند که شما چرا می‌گویید موضوع و محمول باید متغایرین باشند به چه دلیل؟ ممکن است موضوع و محمول یکی باشند و هیچ تغایری هم نداشته باشند. کما اینکه در حمل اولی ذاتی می‌گوییم که تغایر لازم نیست مثل: الإنسان إنسانٌ، یا گفته شود: ابن الإمام ابن الإمام، پسر امام پسر امام است، این حرف حرف غلطی نیست و حرف حرف خوبی است و مانند الولد العالم نصف العالم است. یعنی پسر امام یک خصوصیاتی از امام را دارد. در اینجا موضوع و محمول یکی است و هیچ تغایری باهم ندارند ولی با این حال مطلب زیادی را می‌رساند. یعنی آنچه که از نظر معنوی و صفات اخلاقی باید داشته باشد از امام اخذ کرده است. لذا هیچ دلیلی ندارد که بین موضوع و محمول تغایر باشد و موضوع و محمول می‌توانند کاملاً مطابق هم باشند.[2]

اشکال دوم:

اشکال کرده‌اند بر صاحب فصول که فرمایش شما درست نیست زیرا قضیه حملیه از واقعیت خارجی حکایت می‌کند، مثلاً گفته می‌شود: هذا الجدار أبیضٌ، ابیض مشتق است و بر جسم (جدار) عارض شده است. در اینجا آیا بین جسم و ابیض تغایر وجود دارد یا خیر؟ این جسم ابیض است و این ابیض جسم است، لذا می‌بینیم باهم تغایری ندارند. بنابراین اتحاد و هوهویت بین ابیض و جسم برقرار شده است.[3] پس اینکه صاحب فصول فرمودند مغایرت بین موضوع و محمول لازم است، این آقایان اشکال کرده‌اند که مغایرت لازم نیست و می‌توانند موضوع و محمول واحد باشند.

البته باید توضیح داد که مقصود صاحب فصول از تغایر چه نوع تغایری است؟ تغایر دارای اقسامی است: اعتباری، انتزاعی، خارجی، مفهومی. که باید روشن بشود که مقصود صاحب فصول از تغایر کدام نوع تغایر است؟ مثلاً زیدٌ مالکٌ، تغایر آن اعتباری است. ملکیت اعتباری است. زیدٌ فوق عمروٍ، این تغایر انتزاعی است. لذا گاهی موضوع و محمول از لحاظ مصداقی باهم تغایر دارند ولی مفهوماً‌ واحد هستند و گاهی بالعک مرحوم صاحب فصول در اینجا توضیح نداده است که منظور ایشان از تغایر چه نوع تغایری است و فقط اجمالاً گفته است که بین موضوع و محمول باید تغایر باشد. حالا ما باید ببینیم که بین موضوع و محمول چه نوع مغایرتی لازم است، لذا قبل از آن باید انواع مغایرت‌ها را بحث کنیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo