< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1400/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در رابطه با بحث مشتق و دلایل اینکه مشتق حقیقت در حال است، بود.

مبحث دوم: في بساطة مفهوم المشتقّ أو ترکّبه

در رابطه با بساطت و ترکّب مشتق، اختلافی بین علما و شخصیت‌های اصولی وجود دارد که آیا مشتق مرکب است یا بسیط؟ 1) دسته‌ای از بزرگان بر این قائل هستند که «المشتق بسیطٌ» 2) و بعضی از بزرگان قائلند که «المشتق مرکبٌ» 3) و دسته سومی هم وجود دارد که می‌گویند به حسب ادراک و تصور بسیط است ولی به حسب تحلیل عقلی مرکب است. توضیح اینکه مثلاً لفظ ضاربٌ وقتی بیان می‌شود، این از لحاظ عقلی قابل تحلیل است و به معنای ذاتٌ ثَبَتَ لهُ الضَرْب است مثل این است که می‌گوییم: الإنسان ما هو؟ حیوانٌ ناطقٌ. این برداشت از انسان که در جواب حیوانٌ ناطقٌ گفته می‌شود به حسب تحلیل عقلی است یعنی منطقیین در مقام تحلیل عقلی می‌گویند: الانسانُ حیوانٌ ناطقٌ، و فلاسفه کمی بالاتر از منطقیین در جواب می‌گویند: الإنسانُ له مادةٌ و صورةٌ، اما شما وقتی می‌گویید یک انسانی را دیدم مردم می‌فهمند که یک آدمی را دیده‌اید. لذا می‌بینیم سه نوع برداشت از لفظ انسان وجود دارد: برداشت منطقیین، فلاسفه و عوام مردم. بحث در این است که مثلاٌ از ضاربٌ عوام چه می‌فهمند؟ یعنی زننده، اما کسی آن را تحلیل می‌کند و می‌گوید ذاتٌ ثَبَتَ له الضَرب، این یک وجودی است که ضَرْب برای آن ثابت است. یا مثل درخت، عوام می‌گویند مثلاً درخت خرما یا درخت سیب است، اما فلاسفه می‌گویند: ذاتٌ ثَبَت له الشجریة. کسانی که می‌گویند المشتق بسیطٌ، با دید عرفی به مسأله نگاه می‌کنند و یا کسانی که می‌گویند المشتق مرکبٌ و در این صورت با دید عقلی به مسأله نگاه می‌کنند و یا فلاسفه که ماده و صورت را بیان می‌کنند. مشتقات قرآن و روایات را چگونه معنا می‌کنید؟ آیا با تحلیل عقلی و فلسفی معنا می‌کنید؟ یا با دید عرفی معنا می‌کنید؟ دید شما نسبت به آیات و روایات متفاوت است و همانطور که دید شما متفاوت است نظریات علما هم متفاوت است. بعضی‌ افراد با دید عرفی می‌گویند: المشتق بسیطٌ و بعضی‌ افراد با دید عقلی می‌گویند المشتق مرکبٌ و بعضی دیگر می‌گویند: المشتق بسیطٌ بحسب الادراک و التصور (مثل مرحوم نائینی) و مرکبٌ بحسب العقلی.

مرحوم حاج شیخ عبدالکریم یزدی (اعلی الله مقامه الشریف) می‌گوید: هل المشتقّات موضوعة لمفاهیم بسیطة تنطبق على الذوات؟ أو هي موضوعة للمعاني المرکّبة؟[1]

مرحوم محقق خراسانی می‌گوید: محلّ النزاع هو البساطة و الترکیب بحسب الإدراك و التصوّر، لابحسب التحلیل العقلي. مشتق باید با دید عرفی معنا شود نه با تحلیل عقلی. لذا مرحوم آخوند ادراک و تصور و عرف را معیار گرفته است.[2]

مرحوم نائینی حرف دو گروه را خلاصه کرده است و می‌فرماید: الترکیب بحسب التحلیل العقلي في عالم الإدراك و أخذ المفهوم بحیث يكون المدرك العقلاني من ضارب، هو من جملة الذات التي ثبت لها الضرب على وجه يكون مدلول اللفظ هو هذه الجملة المرکّبة من الذات و المبدأ و ثبوته لها و يقابله البساطة، فإنّه معنى البساطة هو خروج الذات عن مدلوله. می‌فرماید: ما هر دو قول را در کنار هم قرار می‌دهیم و می‌گوییم مفهوم مشتق آن مفهوم بسیطی است که مدرک عقلایی هم دارد یعنی تحلیل عقلی هم در کنارش وجود دارد. سپس می‌فرماید: ذات در معنای مشتق مأخوذ است یعنی آنهایی که بسیط گفته‌اند در معنای ضاربٌ نمی‌گویند: ذاتٌ ثبت له الضرب.[3]

آیت الله مکارم (سلمه الله تعالی) می‌گوید: این بحث بساطت و ترکب مشتق از مباحثی است که اصولیّونی که فلسفه خوانده‌اند این بحث را مطرح کرده‌اند در حالی که هیچ لزومی نداشت این بحث مطرح بشود.[4]

به نظر ما فرمایش آیت الله مکارم فرمایش خوبی است و خلاصه بحث این است که آنچه که متبادر است در مقام تصور و ادراک بساطت مشتق است و می‌توانیم تحلیل عقلی هم انجام بدهیم و بگوییم مثلاً ضاربٌ یعنی ذاتٌ ثبت له الضرب، مثل جنس و فصل درست کردن برای اجناس و انواع، مثل معرِّف و معرَّف، معرَّف یک کلمه است و یک معنا دارد ولی معرِّف جنس و فصل درست می‌کند، گاهی دو جنس و دو فصل درست می‌کند و گاهی چند عرض برای آن می‌آورد مانند الانسانُ حیوانٌ ناطقٌ‌ ماشٍ ضاحکٌ. لذا در مقام تعریف تحلیل عقلی می‌شود و فصولی یا عوارضی برای آن اضافه می‌شود ولی آنچه که در واقع وجود دارد همان معنای عرفی است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo