< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1400/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث اصول دررابطه‌با بحث مشتق در این بود که دسته‌ای از علما بر این قائل بودند که «المشتق حقيقةٌ في الأعم من المتلبس بالمبدأ فی الحال و المنقضى عنه المبدأ» است.

قول دوم در مشتق

المشتقُ اذا کان محکوماً علیه حقیقةٌ فی الاعم و اذا کان محکوماً به حقیقةٌ فی الحال[1] . توضیح اینکه مشتق گاهی مبتدا است و گاهی خبر، مانند: زیدٌ مشرکٌ، معنایش این است که زید الان مشرک است، زیدٌ مبتدا و مشرکٌ خبر است. اگر مشتق خبر باشد ظهور در زمان حال دارد. اما اگر مبتدا باشد هم زمان گذشته و هم زمان حال را شامل می‌شود. مثلاً در آیه الزانیة ‌و الزانی فاجلدوا، چون مشتق (الزانیة و الزانی) مبتدا هستند و فاجلدوا خبر است، لذا الزانیة و الزانی هم زمان گذشته و هم زمان حال را شامل می‌شوند. یا در آیه السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما، السارق و السارقة مبتدا هستند و فاقطعوا خبر است، بنابراین السارق و السارقة هم زمان گذشته و هم زمان حال را شامل می‌شوند. این نظریه را شهید ثانی در تمهید القواعد و محقق رشتی بیان کرده‌اند.

اشکال مرحوم نراقی بر این استدلال:

1) این حرف شما که اگر مشتق مبتدا باشد ظهور در اعم دارد و اگر خبر باشد ظهور در حال دارد، درست نیست زیرا مشتق در صورت مبتدا بودن، فقط زمان حال و گذشته را شامل نمی‌شود بلکه زمان آینده را هم شامل می‌شود مانند السارق و السارقة فاقطعوا و آیه الزانیة ‌و الزانی فاجلدوا که در این آیات مشتق هر سه زمان را شامل می‌شوند. یعنی کسانی که الان سارق یا زانی هستند و یا درگذشته سارق یا زانی بودند و یا اینکه در آینده سارق یا زانی خواهند بود را شامل می‌شود. درحالی‌که بحث مشتق در این است که آیا حقيقةٌ في خصوص المتلبس بالمبدأ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدأ؟، لذا زمان آینده را کسی قبول ندارد و مثالی که شما زدید شامل زمان آینده نیز هست. درحالی‌که هیچ یک از علما بر این مطلب که مشتق حقیقت در هر سه زمان است، قائل نیستند و بحث در این است که آیا مشتق در زمان حال است یا اعم از حال و گذشته است؟ بنابراین استدلال شما به این دو آیه که اگر مشتق موضوع واقع بشود دلالت بر اعم دارد، درست نیست.

بنابراین موضوع واقع‌شدن الزانی و الزانیة یا السارق و السارقة بحث مشتق نیست که بگوییم حقیقت در اعم است، چون استقبال را همه علما قائل هستند که مجاز است ولی اینجا قضیه حقیقیه است پس استدلال شما درست نیست و از بحث علما در مشتق خارج است.

2) ما در کتاب لغات ندیده‌ایم که لفظی یک معنایی داشته باشد ولی وقتی در جمله که به کار می‌رود معنای آن عوض بشود. هیچ لفظی با مبتدا یا خبر واقع‌شدن معنایش فرق نمی‌کند، و مفاهیم اشتقاقیه با هیئات مرکبه معنایشان متفاوت نیست. [2] و دیگر اینکه بحث ما در مشتق خالص است نه هیئات ترکیبیه و مفاهیم اشتقاقیه، اینکه خود مشتق آیا دلالت بر حال دارد یا اینکه بر اعم دلالت می‌کند؟ لذا به نظر ما این حرف شما درست نیست.

3) طبق قاعده اشتراک[3] در اصول داریم: اختصاص الخطابات للمشافهین و إثبات أحكامهم لغیرهم، لذا اصولا خطابات شامل مشافهین است و غائبین مشترک در آن حکم هستند. مثلاً وقتی پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) می‌فرماید: یا ایها الناس اتقوا یا اقیموا الصلوة یا ... خطاب شامل کسانی است که در آنجا حاضر هستند و با اجماع می‌گوییم آن حکم در حق کسانی که غایب هستند نیز جاری می‌شود و اشتراک الغائبین للحاضرین، است. میرزای قمی (اعلی‌الله‌مقامه الشریف)، می‌فرماید: به‌هیچ‌عنوان این خطابات شامل غائبین نمی‌باشند و فقط شامل حاضرین و مشافهین هستند ولی با اشتراک احکام که ثابت شده است مانند: حلال محمد (صلی‌الله علیه و آله) حلال إلی یوم القیامة و حرامه حرامٌ إلی یوم القیامة، می‌گوییم برای مردم دیگر هم این احکام جاری و ساری است و الا اصل خطاب برای مشافهین است.

اشکال دوم: اگر جمله السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا را به این صورت بگوییم إقطع السارق أیدیهما یا الزَّانِيَةُ وَ الزَّانِي فَاجْلِدُوا را بگوییم إجلدوا الزانیة و الزانی که در این صورت مشتق موضوع و مبتدا نیست شما چطور معنا می‌کنید؟ بنا به گفته شما که مشتق اگر موضوع باشد دلالت بر اعم می‌کند و اگر محمول باشد دلالت بر اخص دارد، حالا در اینجا مثلاً بگوییم إقطع السارق أیدیهما یا إجلدوا الزانیة و الزانی، یعنی مشتق را محمول قرار بدهیم آیا معنای آن فرق خواهد کرد؟ خیر، هیچ فرقی در معنای آن نمی‌کند.[4]

اشکال دیگر: ما نمی‌توانیم بگوییم مشتق دو تا وضع دارد. که بگوییم اگر مشتق مبتدا واقع شد یک وضع دارد و اگر خبر واقع شد یک وضع دیگر؛ زیرا در این صورت، تعدد الوضع لازم می‌آید. و کسی هم این را نگفته است که وضع مشتق، متعدد است و صاحب کفایه (اعلی الله مقامه الشریف) این اشکال را در صفحه 50 و 51 کفایه مطرح کرده است.[5]

قول حق در رابطه با بحث مشتق چیست؟

قول حق قول سوم است که می‌گوید: المشتق حقیقةٌ فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال.[6] [7] گاهی مشتقات همراه قرائن هستند، که اگر دارای قرائن باشند از بحث ما خارج هستند، مثل قضیه حقیقیه‌ای که مرحوم محقق خویی فرمودند یا مواردی که قرائن دیگری وجود دارد. اما اگر هیچ قرینه‌ای وجود نداشت مثلاً مشتقی در قرآن باشد که ما هیچ قرینه‌ای نداریم و نمی‌دانیم زمان گذشته را شامل می‌شود یا نه در حالت تردید هستیم مثل روایت: کراهةُ الوضوء بالماء المسَخَن بالشمس، این آبی که داریم الان با آفتاب داغ شده است لذا وضوء با آن کراهت دارد، اگر این آب بعد از مدتی سرد بشود چطور؟ آیا بازهم کراهت دارد؟ در اینجا هیچ قرینه‌ای نداریم که مشتق بر چه زمانی دلالت دارد و نمی‌توانیم از قرائن عقلی و نقلی استفاده کنیم و بگوییم وضو گرفتن با این آب مکروه است و لو اینکه بعد از مدتی سرد شده باشد؛ لذا اگر هیچ قرینه‌ای نبود مشتق حقیقت در زمان حال خواهد بود و در این صورت وضو گرفتن با آبی که قبلاً مسخن بالشمس بود و الان سرد شده است مکروه نیست. این نظریه المشتق حقیقةٌ فی خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال، نظریه اکثر علمای بزرگ شیعه مثل میرزای قمی، مرحوم آخوند، مرحوم شیخ، آیت‌الله بروجردی و مرحوم محقق داماد و ... است و به نظر ما این نظریه، نظریه درستی است که المشتق لو لا القرائن حقیقةٌ فی خصوص المتلبس بالمبدأ فی الحال.

دلیل قول سوم: تبادر

مرحوم شیخ انصاری (اعلی‌الله‌مقامه الشریف) گفته‌اند: ما اگر به وجدانمان رجوع کنیم می‌بینیم که اگر هیچ قرینه‌ای نباشد خصوص متلبس بالمبدأ فی الحال تبادر می‌کند همانطور که حجر و شجر تا حجر و شجر هستند به آنها حجر و شجر اطلاق می‌شود ولی اگر تبدیل به خاک شد، خاک گفته می‌شود و شجر تا زمانی که نمو دارد شجر گفته می‌شود ولی اگر خشک شد و تبدیل به هیزم شد، هیزم گفته می‌شود نه شجر. در تمام جوامد چنین است و تلبس بالمبدأ فی الحال شرط است در مشتقات هم همینطور است و تلبس بالمبدأ فی الحال لازم است مگر اینکه قرائنی وجود داشته باشد.

 


[3] قاعده اشتراک (احکام)، به معنای اشتراک تمامی مکلفان در مسئولیت داشتن نسبت به احکام شرعی است، چه عالم به احکام باشند و چه جاهل به آن.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo