< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1400/06/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم اصول درباره بحث مشتق و مواردی که آیا داخل در بحث مشتق هستند یا نه؟ بود. یکی از مباحثی که در مشتق مطرح است خروج الذاتیات عن النزاع است که ذاتیات از بحث مشتق خارج هستند ولی عرضیات داخل هستند توضیح اینکه در اینجا بحث جوامد و مشتق صرفی و نحوی نیست یعنی ممکن است لفظی جامد باشد ولی عرضی باشد و در بحث مشتق هم داخل باشد مثل زوج، أخ، رقّ، حرّ. اینها به معنای صرفی از مشتقات نیستند، ولی مشتق اصولی هستند. یعنی از عرضیات هستند و عرضیات داخل در مشتق هستند، به این دلیل که عرضیات یک ذاتی دارند که قابل زوال هستند، یعنی می تواند زوج باشد ولی اگر زنش را طلاق دهد دیگر زوج نیست، زوجه باشد ولی وقتی طلاق بگیرد دیگر زوجه نیست. ممکن است رقّ باشد ولی بعدا آزاد و حرّ بشود و امثال ذلک. و همچنین فوقیّت تحتیّت که از اضافات هستند، اینها هم جزو مباحث مشتق می توانند داخل باشند، به این معنی که مثلا قبلا فوق بوده ولی الان فوق نیست، قبلا تحت بوده ولی الان تحت نیست.

بنابراین عرضیات و اضافات و اعتباریات (نظر استاد) اینها قابل بحث در مشتق هستند مثل ملکیت، ملکیت یک امر اعتباری است و می‌تواند داخل در بحث مشتق باشد به این دلیل که اعتباریات ذاتی دارند که انقضاء در آنها قابل تصویر است، قبلا ملک شخص بوده ولی الان ملکش نیست. قبلا شخصی مسئولیت داشته ولی الان مسئول نیست و یک امر اعتباری است، لذا بحث مشتق در آنها مطرح می‌شود چون انقضاء (ینقضی عنه المبدأ) در آنها تصویر می‌شود.

به نظر ما عرضیات و اضافات و اعتباریات اینها قابل بحث در مشتق هستند به دلیل اینکه آن شرایط و ارکانی که در بحث مشتق مطرح است اینها دارند و لو اینکه اسم مشتق بر اینها صدق نمی کند. جوامد هستند ولی جوامدی هستند که چون انقضاء در آنها قابل تصویر است لذا در بحث مشتق می توانند مطرح بشوند. و بحث مشتق که حقيقةٌ في خصوص المتلبس بالمبدأ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدأ، می‌تواند در اینها مطرح باشد.[1] البته مرحوم آخوند این بحث را در کفایه بیان کرده اند و بعضی ها هم اشکالاتی کرده اند که به نظر ما این اشکالات وارد نیستند.

تعبیرات علما در اینجا گاهی مختلف است ولی محتوا یکی است. یعنی گاهی محتوای مطلب یک چیز است ولی با الفاظ متفاوتی بیان شده است و تفاوتهایی هم شاید باهم داشته باشد ولی ممکن است تفاوتها، تفاوتهای عقلی باشد نه عرفی. یعنی اگر از عرف سؤال شود می گویند این سه تا یک چیز هستند ولی اگر به عقل مراجعه کنیم شاید کمی تفاوت داشته باشد. بحث مشتق از مباحث الفاظ است و مباحث الفاظ بحث عقلی نیست، بلکه بحث عرفی است و باید دید متفاهم عرفی در بحث چیست؟ سه تا تعبیر است که یک مطلب را بیان می کنند، بعضی ها تعبیر می کنند: انتزاع المبدأ عن الذات، (مبدئی که انتزاع از ذات می‌شود) و گاهی تعبیر می کنند: اتصاف الذات بالمبدأ (صفتی برای مبدأ) و بعضی ها تعبیر می کنند: نسبت المبدأ الی الذات (نسبت مبدأ به ذات). به نظر ما از نظر عرفی این سه تعبیر یک چیز هستند و یک محتوا را بیان می‌کنند مثلا در الفاظ ضارب کاتب و قاتل، از این‌ها ضَرْب، کتابت و قَتْل انتزاع می‌شود و این یعنی همان انتزاع المبدأ عن الذات. و همچنین اتصاف الذات بالمبدأ به آنها گفته شود که صفت ضرب، کتابت و قتل به آنها داده شده است و یا نسبت المبدأ الی الذات می‌توان گفت که ضرب، کتابت و قتل به آنها نسبت داده شده است. لذا همه این تعبیرات یک محتوا را دارند ولی از لحاظ عقلی شاید تفاوتهایی را باهم داشته باشند. این مطلب به دلیل بیان شد که کسانی بر مرحوم آخوند اشکال کرده اند و تعبیرات را عوض کرده اند و گفته اند که شاید مثلا با این تعبیر این مطلب را بیان می کردند بهتر بود. بله از لحاظ عقلی تعبیرات گاهی باهم متفاوت است ولی از نظر عرفی خیلی باهم تفاوت ندارند. بنابراین این اشکالی که به مرحوم آخوند در المحجّه بیان کرده‌اند[2] ، وارد نیست.

مرحوم امام (اعلی الله مقامه الشریف) در اینجا می فرماید: چیزهایی که جزو ذاتیات هستند - همانطور که مرحوم آخوند هم فرمودند - از بحث مشتق‌ خارج هستند. مانند: حجر، انسان، ماه. به دلیل اینکه حجر، حجر است انقضاء ندارد. انسان، انسان است انقضاء ندارد. و بحث مشتق در جایی است که قابل انقضاء باشد و بحث بشود که حالا که منقضی شد مشتق بر آن صدق می کند یا نه؟[3] و ما فرمایش مرحوم آخوند را قبول داریم و همانطور که مرحوم امام (اعلی الله مقامه الشریف) هم فرمودند، ذاتیات کلا از بحث مشتق خارج هستند و این فرمایش کاملا صحیح است.

بنابراین به نظر ما ذاتیات از محل نزاع بحث مشتق خارج هستند. ولی عرضیات، اضافات و اعتباریات، و لو اینکه از لحاظ صرفی به آنها مشتق گفته نمی‌شود ولی در بحث مشتق داخل هستند چون انقضاء در آنها تحقق دارد.

بنابراین نکته اصلی بحث این است که در بحث مشتق حالت انقضاء را در نظر بگیریم. لذا چیزهایی که در آنها انقضاء مطرح است داخل در بحث مشتق می شوند و چیزهایی انقضاء در آنها مطرح نیست داخل در بحث مشتق نیستند.

دلایل خارج بودن ذاتیات از بحث مشتق:

دلیل اول: چون ذاتیات قابل تخلّف نیستند بنابراین در ذاتیات بحث مشتق را نداریم.[4]

دلیل دوم: تبادر هم همین مطلب را می‌رساند. مرحوم امام (اعلی الله مقامه الشریف) به تبادر استدلال کرده‌اند و فرموده اند: تبادر اقتضاء می‌کند که ذاتیات خارج از بحث مشتق و عرضیات داخل در بحث مشتق باشند.[5] و این به نظر ما روشن است و دلایل روشنی هم بر این مطلب داریم.

خروج بعضی از عرضیات از بحث مشتق

مرحوم آیت الله شاهرودی فرموده‌اند: عرضیات داخل در بحث مشتق هستند ولی اینطور نیست که همه عرضیات داخل در بحث مشتق باشند، گاهی عرضیاتی هستند که عرضی هستند و انقضاء هم دارند ولی داخل در بحث مشتق نیستند. مثل جلّال که اگر حیوانی حلال گوشتی مدتی نجاستخوار باشد، جلال به آن صدق می کند و گوشت آن حیوان حرام می‌شود. و اگر مدتی این حیوان به دور از نجاست باشد و نجاست نخورد به آن جلال گفته نمی‌شود. آیا اگر جلال به آن صدق نکرد خوردن گوشت آن حیوان جایز است یا خیر؟. شارع برای حیوانات مختلف زمان های مختلف برای پاک شدن گوشت آنها بیان کرده است لذا وقتی شارع انقضاء را در آنجا تعیین کرده است در این صورت در آن این مسأله انقضای مشتق مطرح نخواهد بود.

به نظر ما این فرمایش صحیح است اما آنجایی که مطرح می کنیم انقضاء حقیقت است یا نه؟ جایی است که قرینه ای وجود نداشته باشد و اینکه بحث می کنیم المشتق حقيقةٌ في خصوص المتلبس بالمبدأ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدأ، جایی است که قرائنی وجود نداشته باشد. ولی اگر قرینه ای وجود داشته باشد مثلا آیه ای، روایتی، دلیلی، نصی، اجماعی یا ... وجود دارد، در این صورت از بحث مشتق به طوری از آن خارج می‌شود و نیازی به بیان این مطلب نیست که بگوییم عرضیاتی داریم که این عرضیات در بحث مشتق داخل نیستند. بله جلّال داخل در بحث مشتق است ولی به دلیل قرائن خارجی (روایت) از بحث مشتق خارج می‌شود. و

مثال دیگری که مرحوم شاهرودی (ره) بیان کرده این است که کسی خانه ای خریده و ساکن خانه شده و جزو مؤونه شخص هست و بعدا خانه ای را اجاره می کند و خانه مسکونی خودش را اجاره می دهد، آیا خمس برای این واجب است یا نه؟ آیا آن خانه جزو مؤونه او هست یا نه؟ انقضی عنه المبدأ در اینجا هست آیا مشتق در اینجا جریان دارد یا ندارد؟

بله اگر دلایلی داشته باشیم مثلا آیه ای، روایتی، اجماعی ... اینها قرینه خواهند بود که در این صورت از بحث مشتق خارج می‌شود والا اگر قرائنی نبود، داخل در مشتق خواهد بود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo