< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1400/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم اصول درباره بحث مشتق و مواردی که آیا داخل در بحث مشتق هستند یا نه؟ بود.

بحث امروز این است که آیا مصادر و افعال در محل نزاع مشتق داخل هستند یا نه؟ نکته اصلی بحث این بود: المشتق حقيقة في خصوص المتلبس بالمبدأ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدا. یعنی وقتی ضارب گفته می‌شود به کسی که قبلا ضارب بوده و فعلا هم ضارب است، ضارب می گوییم. اعمی ها قائل به این هستند که مشتق، اعمٌ فی المتلبس و فی من قضی عنه، و اخصی ها قائل به این هستند که حقیقةٌ فی خصوص المتلبس بالمبدأ فی الحال. حالا سؤال این است آیا ضَرْب می تواند محل نزاع ما باشد یا نه؟ آیا ضَرَبَ، یَضرِبُ، اِضْرِب می‌توانند محل نزاع ما در مشتق باشند یا نه؟

نظر مشهور: مشهور علما بر این قائلند که افعال و مصادر از محل نزاع خارج هستند.

دلیل مشهور: ما در مشتق یک ذات داریم و یک مبدأ، که باید آن ذات با آن مبدأ متحد باشد. توضیح اینکه وقتی ضاربٌ گفته می‌شود، ضارِب یعنی شخصی که وجود خارجی دارد. این شخص، ذاتی است که متلبس به ضَرْب است و ضَرْب از وی یا قبلا صادر شده است و یا الان صادر می‌شود. و این ذات متلبس بالمبدأ متحد با مبدأ است یعنی ضَرْب در ضارب محقق شده و این شخص که ذات است با مبدأ متحد شده است. یعنی این شخص هم ذات است و هم مبدأ (ضَرْب) در او وجود دارد. آن وقت بحث می‌شود که این شخص ضارب که هم ذات است و هم مبدأ، آیا حقيقة في خصوص المتلبس بالمبدأ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدأ؟

سؤال: آیا در مصادر مانند ضَرْب، ذات وجود دارد یا نه؟

جواب: در ضَرْب، ذاتی وجود ندارد، زیدی وجود ندارد، ضَرْب یعنی زدن. اما این زدن نسبتی با غیر ندارد. بنابراین مصادر، مطلقا (چه مجرد و چه مزید فیه) از بحث مشتق خارج هستند، به دلیل اینکه مصادر به طور کلی در آنها ذات وجود ندارد. چنانچه قبلا بیان شد در بحث مشتق، نیاز است که ذات و صفتی وجود داشته باشد که آن ذات و صفت باهم متحد باشند. و زمانی که ذاتی وجود ندارد این اتحاد هم تحقق نمی‌یابد، ولی در ضارب هم ذات (شخص) و هم مبدأ و صفت ضَرْب، وجود دارد. بنابراین بحث مشتق در مصدر نمی‌تواند جریان داشته باشد.[1]

آیا افعال داخل در بحث مشتق هستند یا نه؟

بحث در افعال هم مانند بحث مصادر است، یعنی نسبت در آنها وجود دارد و این نسبت باعث می‌شود که یک موضوع و محمولی وجود داشته باشد ولی از بحث مشتق خارج است. به دلیل اینکه در افعال زمان وجود دارد. یعنی وقتی گفته می‌شود ضَرَبَ زیدٌ، زمان گذشته در آن وجود دارد و یا در یضربُ، زمان حال یا آینده وجود دارد. لذا در ضَرَبَ نمی‌شود بحث کرد که آیا ضَرَب، حقيقةٌ في خصوص المتلبس بالمبدأ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدأ. چون ضَرَب خودش دال بر این است که در زمان گذشته ضارب بوده است. و بحث ما در جایی است که این دو حالت (المتلبس فی الحال یا فيما انقضى عنه المبدأ) محقق باشد و قرینه ای وجود نداشته باشد که مثلا این ضَرْب مربوط به گذشته است یا مخصوص زمان حال است. وقتی اِضرِبْ گفته می‌شود به معنای این است که الان بزن و زمان در آن اخذ شده است. و در لاتضرب، زمان حال در آن اخذ شده است و در ضَرَبَ، زمان گذشته در آن اخذ شده است و در یَضْرِبُ زمان حال و آینده در آن اخذ شده است. بنابراین از بحث مشتق خارج است. به چه دلیل؟ چون محل نزاع در مشتق در جایی است که زمان نداشته باشد، مثلا ببینیم آیا ضارب را الان متلبس بالمبدأ بگوییم یا در من قضی عنه المبدأ هم ضارب صدق می کند. بنابراین افعال هم از محل نزاع در بحث مشتق خارج هستند. به تعبیر دیگر اینکه در مصدر نسبت تصوّریه وجود دارد و در افعال نسبت تصویریه وجود دارد. اما این نسبت تصوّریه و نسبت تصویریه به این صورت نیستند که جاری بر ذات و متحد با ذات باشند. مثلا در ضارب، نسبت تصوّریه و تصویریه جاری و متحد با ذات هستند، اما در مصدر و افعال، جاری بر ذات و متحد با ذات نیستند.[2]

مرحوم محقق عراقی (ره) در اینجا تعبیری دارند، به اینکه وقتی کلمه ضَرْب را می‌شنویم، یک تصوّری برای ما ایجاد می‌شود و انواع زدن‌ها به ذهن می‌آید و انواع ضَرْب را تصوّر می‌کنیم، که به این نسبت تصوّریه گفته می‌شود. ولی وقتی گفته می‌شود ضَرَبَ زیدٌ، ضَرْب به ذهن می آید ولی ضَرْب، ضَرْب تصدیقی است که از تصوّر صِرف خارج شده است یعنی هم تصوّر است و هم تصدیق. یعنی در افعال هم نسبت تصوّریه و هم نسبت تصدیقیه وجود دارد ولی در مصادر نسبت، نسبت تصوّریه است و در مثال ضَرْب که مصدر است هیچ تصدیقی در آن وجود ندارد و فقط تصوّر است. اما در افعال و مصادر چیزی که جاری بر ذات و متحد با ذات باشد، وجود ندارد. لذا مصادر و افعال در محل نزاع ما در بحث مشتق نمی توانند داخل باشند.[3] [4]

مرحوم محقق خویی (ره) هم تعبیری دارند مبنی بر اینکه، آن مشتقاتی که جاری بر ذات باشند، داخل در محل نزاع ما هستند. اما اگر جاری بر ذات نباشند، مثل: ماضی، مضارع، امر و نهی، از محل نزاع ما خارج خواهند بود.[5]

به نظر ما: نکته دقیق بحث این است که محل نزاع ما در بحث مشتق آنجایی است که انقضاء و بقاء در آن قابل تصویر باشد، یعنی مثلا در ضارب، ممکن است ضارب و ضَرْب بقا داشته باشند و ممکن است انقضاء داشته باشند. مثلا کسی با شخصی نزاعی پیدا می کند و ضربی بین اینها اتفاق می افتد و همچنان هم ادامه دارد، لذا گفته می‌شود: قابلٌ للبقاء. به اینکه ممکن است یک ساعت ضرب اینها ادامه داشته باشد و می تواند ضرب در یک دقیقه انجام بشود و تمام شود و ادامه پیدا نکند، به این گفته می‌شود قابلٌ للبقاء (قابل بقاء و قابل انقضاء است). لذا در بحث مشتق، هر مشتقی که بخواهد از آن بحث بشود باید این دو صفت (قابلیت بقاء و قابلیت انقضاء) را داشته باشد. تمام اسم فاعل ها این دو صفت را دارند، مثلا: در ضارب، قاتل و کاتب، (ضرب، قتل و کتابت) هم قابلیت بقاء و هم قابلیت انقضاء در آنها هست. لذا اسم فاعل داخل در بحث مشتق است. اما در مصادر و افعال مثل کلمه «ضَرْب»، این دو صفت وجود ندارد، یعنی ضَرْب نه قابل بقاء است و نه قابل انقضاء. و چیزی جز تصور در آن نیست و تصدیقی در آن وجود ندارد. اینکه آیا ضَرْب واقع شد یا نه؟ فاعل و مفعول آن چه کسی است؟، هیچ کدام از اینها در مصدر وجود ندارد. در «ضَرَبَ زیدٌ» هم چنین است یعنی ضَرْب انجام داد (در گذشته)، فقط انقضاء وجود دارد و بقایی در آن نیست و بقاء در آن تصویر نمی‌شود چون زمان گذشته است. لذا بحث مشتق که حقيقةٌ في خصوص المتلبس بالمبدأ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدأ، در آنها جریان ندارد، بنابراین از بحث مشتق خارج هستند.

ان شاء الله بحث بعدی ما در ذاتیات و عرضیات است که آیا آنها در محل نزاع ما در بحث مشتق داخل هستند یا نه؟


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo