< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد محسن فقیهی

1400/06/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث الفاظ/وضع /مشتق

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم اصول درباره بحث مشتق و مواردی که آیا داخل در بحث مشتق هستند یا نه؟ بود.

یکی از مواردی که موردبحث علماست مسئله اسم زمان است. اسم زمان و اسم مکان یک لفظ مشترک دارند مثلاً در اسم مکان می‌شود مَقتلُ الحسین کربلا، و یا در اسم زمان گفته می‌شود: مَقتلُ الحسین (علیه‌السلام) یوم العاشورا. حالا سؤال این است که آیا اسم زمان در بحث مشتق (حقيقة في خصوص المتلبس بالمبدإ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدا) داخل است یا خیر؟

برخی از علماء گفته‌اند که در اسم زمان، بحث مشتق راه ندارد و از محل نزاع خارج است به دلیل اینکه زمان، آناً فآناً از بین می‌رود یعنی آنِ دوم که آمد، آنِ اول از بین رفته است و آنِ سوم که آمد آنِ دوم از بین رفته است و با این تصرّمی که دارد و دوام و بقایی که ندارد حس می‌شود که بحث مشتق در آن راه نداشته باشد. برای اینکه در مشتق بقاء الذات شرط است. مثلاً در اسم فاعل مثل لفظ ضارب، شخص قبلاً ضارب بوده اما الان ضارب نیست. آیا الان بازهم به آن شخص ضارب گفته می‌شود یا نه؟ اگر گفتیم مشتق حقیقت در اعم است حالا هم به او می‌توانیم ضارب بگوییم. ولی اگر قائل به حقیقت در خصوص متلبس بالمبدأ باشیم، نمی‌توانیم به او ضارب بگوییم. چون دیروز ضارب بوده و امروز ضارب نیست. حالا در اسم زمان مثل مقتل زید یوم الجمعة، مقتل روز جمعه بود و الان روز دیگری است و روز جمعه تمام شده است. پس الان نمی‌توانیم بگوییم مقتل زید یوم الجمعة. این وعاء برای زید است و وقتی چنین شد برای همیشه به زید می‌توان گفت مقتل زید یوم الجمعة و این اطلاق صحیح است. [1]

محل نزاع در اسم زمان

بنابراین محل نزاع کجاست؟ اینکه در بحث مشتق گفته می‌شود: حقيقة في خصوص المتلبس بالمبدإ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدا، آیا در اسم زمان تحقق پیدا می‌کند یا نه؟ چنانچه قبلاً هم گفتیم خصوصیتی که در اسم زمان هست این است که زمان و لحظه قبلی گذشته و انقضاء پیدا کرده است و الان آن و لحظه دیگری آمده است و این در حالی است که باید مشتق جاری بر ذات و متحد با ذات باشد و به‌عبارت‌دیگر، در مشتق بقاء الذات شرط است. ولی در اسم زمان این ذات از بین رفته است چرا که ذات مربوط به آن و لحظه قبلی بود که گذشت؛ لذا آیا باید بگوییم که بحث مشتق در اینجا جاری نیست؟

به نظر ما: این فرمایش درست نیست و اسم زمان داخل در بحث مشتق است. توضیح آن این است که در اسم زمان، بحث، بحث عرفی است نه بحث فلسفی دقیق. از نظر فلسفی، نظر کسانی که قائل به خارج بودن اسم زمان از بحث مشتق هستند، درست است. زیرا زمان بقاء ندارد و هر لحظه از بین می‌رود، درحالی‌که در مشتق بقاء الذات شرط است. ولی از لحاظ عرفی زمان یک مجموعه‌ای است که وعاء برای حرکتی یا کاری است مثل مقتل‌الحسین (علیه‌السلام) یوم العاشورا، یا مقتل زید یوم الجمعة. اگر قائل به این بودیم که مشتق حقیقة فی المتلبس بالمبدأ است، بعد از یک هفته در روز جمعه نمی‌توان گفت هذا یوم الجمعة مقتل زید. چون این جمعه که قتلی اتفاق نیفتاده است بلکه قتل، جمعه هفته قبل بود. اما اگر قائل به این باشید که مشتق حقيقة في خصوص المتلبس بالمبدإ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدا، می‌توانید بگویید: هذا یوم الجمعة مقتل زید؛ بنابراین به نظر ما در مباحث الفاظ باید نظرات عرفی را مطرح کنیم نه دقت‌های عقلی و فلسفی را و اسم زمان هم از لحاظ عرفی در این بحث (مشتق) می‌تواند داخل باشد؛ بنابراین همین که مطرح بشود مثلاً در مثال: مقتل زید یوم الجمعه که مقتل زید روز جمعه قبل بود آیا جمعه این هفته هم می‌توان گفت که مقتل زید یوم الجمعه یا نه؟ در بحث مشتق داخل خواهد بود و همچنین در آیات و روایاتی که اسم زمان در آنها وارد شده است از لحاظ عرفی می‌توان گفت که آیا حقيقة في خصوص المتلبس بالمبدإ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدا؟ بنابر این اسم زمان داخل در بحث مشتق است.

مرحوم نائینی (ره) می‌فرماید: مشتقی که محل بحث ما است، اسم فاعل مثل ضارب، قاتل و امثال اینهاست و بحث مشتق در این‌ها جریان دارد اما در الفاظی مانند مضروب و اسم زمان یا اسم مکان، بحث مشتق در آنها جایگاهی ندارد. توضیح اینکه شما وقتی ضارب می‌گویید یعنی کسی که مشغول ضرب است و این را بحث می‌کنیم که آیا تلبس به ضرب دارد یا منقضی عنه الضرب است؟ اما در مضروب که معنایش زده شده است، الان زده شده ولی آیا فردا هم بحث می‌شود که زده شده. مرحوم نائینی (ره) می‌فرماید بله فردا هم مضروب و زده شده است؛ لذا اسم مفعول و مضروب حقیقتاً در آن صدق می‌کند که به آن مضروب گفته شود. هم امروز که زده شده به او مضروب گفته شود و هم فردا و هم ده روز دیگر، مضروب گفته می‌شود چون ضرب بر او واقع شده است؛ بنابراین اسم مفعول در بحث مشتق داخل نیست. ولی در ضارب چنین نیست. در اسم زمان و مکان هم همین‌طور است، زمان قتل روز جمعه است و این حقیقتاً این‌طوری است و این نیست که گذشت زمان در آن تأثیری داشته باشد؛ لذا نمی‌توان بحث کرد که آیا حقيقة في خصوص المتلبس بالمبدإ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدا است یا نه؟ و همیشه تلبس به مبدأ در آنها حقیقت است و هیچ‌گاه بحث نمی‌شود که آیا بعد از گذشت زمان بازهم متلبس به مبدأ هستند یا نه؟ لذا در بحث مشتق داخل نیستند. [2]

جواب مرحوم محقق اصفهانی (ره): بین ضارب و مضروب هیچ فرقی نیست. در ضارب شخص به ضرب تلبس دارد و متلبس بالمبدأ است و وقتی زمان گذشت و ضربی صورت نگرفت می‌گوییم الان دیگر متلبس بالمبدأ نیست. در مضروب هم همین‌طور است وقتی که شخص مضروب هست و ضرب بر وی واقع شده است شخص متلبس بالمبدأ (ضرب) است و به وی مضروب اطلاق می‌شود و زمانی که ضربی بر وی صورت نگرفت و زمان گذشت دیگر مضروب نیست و ضرب قبلاً بر وی صورت‌گرفته است و الان مضروب نیست؛ لذا شما باید هر چیزی که در ضارب می‌گویید در مضروب هم باید بگویید و در اسم زمان و اسم مکان هم این‌چنین است؛ لذا وقتی گفته می‌شود مقتل زید یوم الجمعة، همین روز جمعه مقتل زید است و وقتی این جمعه گذشت، جمعه بعد مقتلش نیست؛ بنابراین مرحوم محقق اصفهانی (ره) می‌فرماید که فرمایش مرحوم نائینی (ره)، صحیح نیست و فرقی بین اسم فاعل و اسم مفعول و اسم زمان و اسم مکان نمی‌کند. [3]

به نظر ما فرمایش محقق اصفهانی (ره) دقیق‌تر و درست‌تر است و همان‌طور که بحث مشتق در اسم فاعل جریان دارد در اسم مفعول و اسم زمان و اسم مکان هم جریان دارد و نزاع می‌تواند در اینها هم مطرح باشد و از لحاظ عرفی که برای زید گفته می‌شود مقتل زید یوم الجمعة آیا جمعه بعد هم می‌شود گفت مقتل زید یوم الجمعة و هذا مقتل زید - چون روز جمعه گشته شده است - یا خیر؟ آیا در استعمالات عرفی این‌چنین گفته می‌شود یا خیر؟ و اگر این استعمالات باشد که بعد از یک هفته هم گفته شود هذا مقتل زید، هذا یوم العاشورا. در اینجا مطرح می‌شود که آیا این استعمال بعد از یک هفته یا ماهها و سالها آیا حقيقة في خصوص المتلبس بالمبدإ في الحال أو فيما يعمه و ما انقضى عنه المبدا، در اینجا تحقق پیدا می‌کند؛ لذا به نظر ما این بحث هم در اسم مفعول و هم در اسم زمان و هم در اسم مکان و مانند اینها از نظر عرفی می‌تواند مطرح شود و می‌توانیم بحث کنیم که آیا اینها فقط حقیقت در متلبس بالمبدأ هستند یا اعم از منقضی عنه المبدأ هستند.

آیا افعال و مصادر در بحث مشتق داخل هستند یا نه؟

نکته دیگری که می‌توانیم در بحث مشتق مطرح بکنیم افعال و مصادر هستند که آیا در بحث مشتق داخل هستند یا نه؟ از لحاظ صرفی می‌گوییم که افعال مشتق هستند چون افعال از مصدر مشتق شده‌اند مثلاً ضَرَبَ از ضَرْب مشتق شده است. اما آیا مشتق اصولی در افعال و مصادر صدق می‌کند یا نه؟ در اینجا هم اختلاف‌نظر وجود دارد ولی نظر اکثر علما بر این است - که حق هم همین است - که افعال و مصادر (مزیدفیه یا مجرد) از بحث مشتق اصولی خارج هستند که دلائل آنها را در بحث فردا مطرح خواهیم کرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo