< فهرست دروس

درس حدیث استاد محسن فقیهی

1401/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: جنود عقل و جهل/ ایمان/ معنای تعاون بر إثم و رضای الهی

خلاصه جلسه گذشته: در جلسه قبل صحبت در رابطه با ظلم و عدل بود که در رابطه با آن مباحثی مطرح شد. آیه شریفه ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ﴾[1] و باید با یکدیگر در نیکوکاری و تقوا کمک کنید نه بر گناه و ستمکاری.

صحبت در این است که انسان در بر و تقوی تعاون داشته باشد و در گناهانی که به کسی مربوط نمی‌شود و بین خود و خدای خودش است (إثم)، و در گناه تجاوز و ظلم به شخص دیگری (عدوان) تعاون و همکاری نداشته باشد. اینکه مثلاً انسان نماز نخواند ظلم به نفس است و حق‌الله و إثم است، اما اگر انسان حق شخص دیگری را پایمال کند عدوان است.

انسان باید در قلم، قدم، اعمال، رفتار و سکوت خود تعاون بر إثم نداشته باشد. نه اینکه انسان فقط با اعمال و رفتار به ظلم کمک نکند بلکه ممکن است انسان با سکوت خود به ظلم و گناه کمک بکند. اینکه انسان از کنار گناهی بی‌تفاوت رد بشود این اعانه به ظلم است. البته ظلم مراتبی دارد گاهی کسی می‌خواهد مرتکب گناهی بشود، مقدمه آن را شخص دیگری فراهم می‌کند مثلاً زنگ می‌زند و به او کمک می‌کند تا بتواند گناه را انجام بدهد یا مثلاً شخصی می‌خواهد شراب درست بکند انگورهای آن را شخص دیگری تأمین می‌کند. و گاهی شاید انسان نمی‌خواهد به او کمک بکند ولی به گونه دیگری به او کمک می‌رساند مثلاً به شخص فاسق فاجری قرض می‌دهد و آن شخص فاسق نیز نمی‌خواهد با این پول گناه بکند مثلاً می‌خواهد فرزند خود را به خارج بفرستد این قضیه مانند قضیه صفوان جمال است که شترهای خود را برای مکه رفتن هارون اجاره می‌داد، که امام کاظم (علیه السلام) فرمود: اكراؤك جمالك من هذا الرجل يعني هارون، قلت: و اللّه ما أكريته أشرا و لا بطرا و لا لصيد و لا للهو و لكني أكريه لهذا الطريق يعني طريق مكة، و لا أتولاه بنفسي و لكن أنصب غلماني. فقال لي: يا صفوان أيقع كراؤك عليهم؟ قلت: نعم جعلت فداك، قال: فقال لي: أ تحب بقائهم حتى يخرج كراؤك؟ قلت: نعم، قال: فمن أحب بقائهم فهو منهم، و من كان منهم كان ورد النار.

آیا از او کرایه طلب داری؟ گفت: فدایت شوم، آری. امام(علیه السلام) فرمود: آیا دوست داری او باقی باشد تا باقی کرایه‌ات را به تو برسد؟ امام (علیه السلام) فرمود: کسی که دوست داشته باشد بقای آنها را، از آنان خواهد بود و هر کس از آنان (دشمنان خدا) باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود.[2]

پس باید توجه داشت که تعاون به چه معنایی است.

نکته دیگری که خیلی مهم است این است که اینکه انسان می‌خواهد به دستورات عقل خود که راهنمای اوست عمل کند، عقل نیاز به اسباب و وسائلی دارد آن اسباب و وسائل کدامند؟

 

اسباب و وسائل عقل:

    1. رضا:

امام حسین (علیه السلام) بعد از آن همه جنایات و ظلم‌هایی علیه او شد و در قتگاه در حال شهادت بود، با خداوند متعال راز و نیاز می‌کند و می‌فرماید: الهي رِضاً بِقَضائِكَ و تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُستَغيثين. مشکلات جامعه وجود دارد و انسان با مشکلات و امراضی مواجه می‌شود. انسان در مقابل آن مشکلات و تقدیر الهی چه حالتی دارد؟ آیا از خداوند متعال طلبکار است؟ یا اینکه راضی به قضای الهی است؟ مثلاً انسان در تصادفات باید به دکتر مراجعه کند و دارو مصرف بکند اما گاهی برخی از مشکلات حل نمی‌شوند مثلاً دست و پا شکسته است. در اینصورت که انسان تلاش خود را کرده است ولی مشکل حل نشده است، باید شکر خدا بکند و راضی به قضای الهی و تسلیم أمر او باشد و نماز شب و تعقیبات خود را ترک نکند و هیچ نگرانی نداشته باشد. اینکه انسان اعتراض بکند و بگوید این همه اشخاص اینچنین گرفتار نشده‌اند چرا من گرفتار شدم، این رضایت و تسلیم أمر الهی نیست. بنابراین حالتی که برای انسان مهم است که داشته باشد این است که حالت رضا در قلب انسان وجود داشته باشد.

اینکه شخصی استعداد و قدرتی دارد و تلاشی کرده است و درسی خوانده است و خانواده‌ای دارد، این توان این شخص بوده است که به اینجا رسیده است و باید سعی بکند که درس و ایمان بهتر و حرکت بیشتری بکند. اما اگر شخصی بعد از تلاش‌های زیاد، به درجه بالاتری نرسد ولی دوست و رفیق او از وی موفق‌تر باشد و مال و اموال بیشتری و مقام بالاتری داشته باشد، در اینصورت چه نوع برخوردی با خداوند باید داشته باشد؟ آیا باید از خداوند متعال شاکر باشد یا طلبکار؟ آیا بگوید چرا من مثل او نشدم؟ اینکه انسان تلاش بکند به جاهای بالاتر برسد خوب است اما هر کسی یک حدی دارد. اگر انسان تلاش بکند و به یک حدی برسد و راضی به آن باشد مثلاً خداوند خواسته است که وی امام جمعه فلان شهر بشود همانجا باید خدمت بکند نه اینکه خیلی حرص بخورد و دست و پا بزند و تلاش بکند که رفیق خود را که از وی بالاتر است با تهمت و ... کنار بزند و یا اینکه آرزو بکند که اتفاقی به دوستش بیفتد تا بتواند جای او را بگیرد. اگر چنین روحیه‌ای در انسان باشد، انسان رضا ندارد. رضا آن است که انسان برای بیشتر و بهتر شدن هر آنچه که دارد تلاش بکند، اما اگر بیشتر و بهتر نشد به همان راضی باشد و همیشه شاکر پروردگار باشد و بداند همین حافظه‌، استعداد، قدرت بدنی و آنچه را که دارد خداوند متعال به وی عطا فرموده است و شاکر خداوند متعال باشد ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ﴾[3] نه اینکه همیشه طلبکار باشد که چرا به فلان مقام نرسیده است چرا فلان چیز را ندارم و چرا، چرا و چرا؟ هم از خلق ناراضی است و هم از خدا. انسان باید به همین موقعیت، مقام و جایگاهی که رسیده است شاکر باشد و حالت شکر و رضا را در همه حال داشته باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo