< فهرست دروس

درس حدیث استاد محسن فقیهی

1400/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: جنود عقل و جهل/ ایمان/ خوف و رجاء

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت ما در بحث اخلاق درباره این بود که مؤمن باید بین خوف و رجاء باشد؛ نه آن‌قدر امیدوار باشد که هر خلافی را مرتکب شود و نه آن‌قدر مأیوس باشد که کار ثواب انجام ندهد؛ زیرا با خود می‌گوید که من جهنمی هستم.

اگر بخواهیم بدانیم که باید چه مقدار خوف داشته باشیم و چه میزان امید داشته باشیم نکته‌اش این است که خوف و رجاء باید باعث تکامل انسان شود نه باعث تنزّل او. اگر خوف انسان زیاد شد و به دنبال کاری نرفت، این خوف به درد نمی‌خورد، بلکه باید فعال باشد. باید هم برای دنیا و هم برای آخرتت تلاش کنی. خوفی که باعث گوشه‌نشینی و تلاش نکردن شود، مذموم است. خوف ممدوح خوفی است که انسان را فعال و تلاشگر برای دنیا و آخرت کند. رجاء هم باید همین‌گونه باشد که باعث شود برای دنیا و آخرت تلاش کنید.

رجاء نباید به گونه‌ای باشد که هر گناهی را مرتکب شوید؛ زیرا می‌گویید که امیدم به خداوند زیاد است؛ همان‌گونه که برخی این تفکر را ترویج می‌کنند و می‌گویند: «به خداوند امیدوار باشید که رحمت خدا شامل حال شما می‌شود». بله! باید به خداوند امیدوار بود اما نه به‌گونه‌ای که انسان را به گناه آلوده کند. رجائی خوب است که شما را به خداوند نزدیک کند و از گناه دور کند.

خوف از مرگ

یکی از خوف‌های مذموم، خوف از مرگ است. خوف از مرگ اقسامی دارد؛ مثلا اگر می‌ترسد که با مرگ او همسر و فرزندانش چه می‌کنند و زندگی خود را چگونه خواهند گذراند، خوف مذموم است. انسان باید برای آینده هسر و فرزندانش تلاش کند که زندگی خوبی داشته باشند اما ترس از وضعیت بعد از مرگ، نشان از این دارد که انسان فکر می‌کند زندگی‌اش را خودش تأمین کرده است درحالی‌که اگر لطف خداوند نبود، تو هم مانند کارتون‌خواب‌ها می‌شدی. رزمندگان، ازدواج می‌کردند و به جبهه می‌رفتند و شهید می‌شدند؛ التماس می‌کردند که به جبهه بروند. در دوران عقد و ابتدای ازدواج، وابستگی انسان زیاد است اما وابستگی را رها ‌کردند و به جبهه ‌رفتند. اگر رزمندگان ترس از آینده همسر و فرزندان داشتند، به جبهه نمی‌رفتند. کارگر بود و احتیاج مالی داشت اما زن و فرزند خود را به خدا ‌سپرد و به جبهه ‌رفت. آینده همسر و فرزند را خدا حفظ می‌کند نه شما. شما هم باید برای آینده آن‌ها تلاش کنید اما ترس از آینده نداشته باش. آنچه به دست آورده‌ای زرنگی خودت نبوده است بلکه لطف خداوند بوده است.

ترس اگر برای عذاب الهی باشد، خوف ممدوح است؛ این شخص عبادت می‌کند و تلاش می‌کند تا آخرت خود را آباد کند. این خوف ممدوح او را در بُعد مادی و معنوی به تکامل می‌رساند. خوف ممدوح انسان را به معرفت می‌رساند و می‌گوید: تاکنون خداوند به ما لطف داشته و روزی ما را رسانده و از این پس هم خداوند روزی ما را خواهد رساند. این شخص هر اتفاقی هم که در زندگی برایش بیفتد، شاکر پروردگار خواهد بود.

علاقه به دنیا

انسان خانه درست می‌کند، آن را زیبا می‌کند و به آن علاقه پیدا می‌کند، به همسر و فرزندان خود علاقه پیدا می‌کند، همچنین به دوستان خود علاقه‌مند می‌شود اما هنگامی که آثار مرگ نمایان می‌شود ترس جدایی از این علاقه‌مندی‌ها را دارد. ناراحتی از مرگ به دلیل علاقه‌هایی است که به این دنیا دارد. چنین خوفی، مذموم است و باعث تکامل او نیست.

رسول خدا فرمود: «وقدم مالك أمامك يسرك اللحاق به».[1] اگر انسان می‌خواهد به آرامش برسد باید مقداری از مالی که خداوند به او عطا کرده را در راه خدا انفاق کند. اگر مسجد یا مدرسه‌ای بسازید یا زمینه ازدواج جوانی را فراهم کنید تا او را از گناه نجات دهید، وسیله‌ای می‌شود برای رسیدن به دارایی‌هایت. کسی که عمل خیری را در این دنیا انجام داده، هنگام مرگ ترسی ندارد و می‌داند که در آخرت، جایگاه خوبی دارد. پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: همه اموالت را برای این دنیایت جمع نکن و مقداری را برای آخرتت بفرست. خانه آخرتت را بساز تا وقتی که می‌خواهی بروی، خوشحال باشی.

جوانی خدمت پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) رفت و به ایشان اظهار علاقه کرد. پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) از او پرسید: آیا چشمت را بیشتر دوست داری یا من را؟ جوان پاسخ داد: شما را بیشتر دوست دارم. رسول خدا (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) پرسید: آیا گوشت را بیشتر دوست داری یا من را؟ جوان پاسخ داد: شما را. حضرت پرسید: پدرت را بیشتر دوست داری یا من را؟ جوان پاسخ داد: شما را. پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) پرسید: خدا را بیشتر دوست داری یا من را؟ جوان پاسخ داد: شما را که دوست دارم برای خدا دوست دارم؛ چون محبّ و محبوب خدا هستی شما را دوست دارم. پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) رو به اصحاب نمود و فرمود: ای اصحاب! از این جوان یاد بگیرید؛ چقدر فهمیده و صحیح صحبت کرد.

این روایت نشان از آن دارد که علاقه‌های انسان نباید اصیل باشد بلکه علاقه باید تبعی باشد اما علاقه انسان به خداوند اصیل باشد. علاقه انسان به همسر به‌دلیل فرمان خداوند است. خداوند برای محبت به همسر و فرزندان ثواب قرار داده است. برخی در دوران جاهلیت دختران خود را زنده‌به‌گور می‌کردند اما ما به فرمان خداوند دخترانمان را می‌بوسیم و به آن‌ها ابراز علاقه می‌کنیم. اگر محبت‌ها تبعی باشد و محبت اصیل به خداوند باشد، بهترین راه است.

یکی از انصار خدمت پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) رفت و گفت: «يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِي لَا أُحِبُّ الْمَوْتَ قَالَ هَلْ لَكَ مَالٌ قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قَدِّمِ الْمَالَ فَإِنَّ قَلْبَ الرَّجُلِ مَعَ مَالِهِ إِنْ قَدَّمَهُ أَحَبَّ أَنْ يَلْحَقَهُ وَ إِنْ خَلَّفَهُ أَحَبَّ أَنْ يَتَخَلَّفَ مَعَهُ».[2]

من را چه می‌شود که از مرگ بدم می‌آید؟ حضرت فرمود: آیا مال دنیا داری. آن مرد گفت: بله! حضرت فرمود: مالت را در راه خدا انفاق کن تا از مرگ بدت نیاید. (وقتی خانه آخرتت را آباد کنی، از آن ترسی نخواهی داشت). قلب انسان همراه مال او است اگر آن را به آخرت بفرستد، دوست دارد که به آن ملحق شود اما اگر آن را در این دنیا بگذارد دوست دارد که همیشه کنار آن باشد.

خداوند به همه ما توفیق دهد که در خوف و رجاء، افراط و تفریط نداشته باشیم؛ زیرا امام معصوم فرمود: «لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا».[3]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo