< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت بحث در علم فقه درباره تقیه حرام بود. در اوایل انقلاب اسلامی، یکی از شعارها این بود که تقیه حرام است. وقتی ظلم و طغیان سلاطین جور زیاد شود و دین در خطر باشد، تقیه حرام می‌شود. درباره برخی از مصادیق تقیه حرام مثل شرب خمر و مسح بر خفین، تعارضی در برخی از روایات وجود دارد. در برخی روایات امام معصوم (علیه‌السلام) می‌فرماید که من تقیه نمی‌کنم، در برخی روایات وارد شده که در این موارد اصلا تقیه نیست نه اینکه من تقیه نمی‌کنم، در برخی از روایات هم بیان شده که اگر ضرورتی بود در این موارد هم باید تقیه کرد.

توجیهاتی برای جمع بین این روایات از طرف بزرگان ذکر شده که برخی از این توجیهات را در مباحث گذشته بیان کردیم. یکی از توجیهات این بود که تقیه نکردن در این موارد از مختصّات ائمه (علیهم‌السلام) است؛ ائمه (علیهم‌السلام) هرچقدر هم که در مشکلات قرار گیرند، شرب خمر نمی‌کنند.

توجیه چهارم: فتوا به جواز شرب خمر و سایر موارد نمی‌دهیم اما در عمل ممکن است کسی که مجبور شده آن عمل را مرتکب شود. فتوا و اعلام عمومی جواز، جایز نیست.[1]

توجیه پنجم:‌ روایات جواز تقیه، توان معارضه با روایات حرمت تقیه در این موارد را ندارد زیرا روایات حرمت، مرجحی به نام موافقت کتاب را دارند. در قرآن کریم، به صراحت بیان شده که مسح باید بر رجلین باشد نه بر خفین. این آیه قرآن موافق با روایات حرمت تقیه در مسح بر خفین است.

محقق نراقی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «أمّا الأخبار النافية للتقيّة في المسح على الخفّين، فلا تصلح للمعارضة‌؛ لرجحانه بموافقة الكتاب و السنّة في انتفاء العسر و الحرج و الضرر».[2]

به نظر ما مجموع این روایات دلالت بر اهمیت شرب خمر و مسح بر خفین دارند و به راحتی نمی‌توان گفت که اگر هر ضرری متوجه انسان شد می‌تواند شرب خمر کند. در تمام موارد تقیه، باید قانون اهم و مهم را رعایت کرد. شرب خمر از گناهان کبیره است و ضرر هم مراتبی دارد که گاه ضرر کمی است و گاه ضرر بسیار زیادی است در این میان باید اهم را مرتکب شد و مهم را ترک کرد.

توجیه ششم: اگر ضرر فعلی است تقیه می‌شود کرد اما در ضرر نوعی تقیه جایز نیست.[3]

ضرر گاهی فعلی و گاهی نوعی است. ضرر فعلی آن است که الآن ضرر به شخص وارد می‌شود، اگر شرب خمر نکند او را می‌کشند یا مشکل دیگری برای او به وجود می‌آورند. ضرر نوعی آن است که اکنون برای او ضرری وجود ندارد ولی برای سایرین در آینده مشکلی به وجود خواهد آمد یا خوف به وجود آمدن مشکل وجود دارد.

توجیه هفتم: اگر ضرر خون وجود دارد، تقیه جایز است. [تعبیر به دم ممکن است شامل قطع دست و جرح هم بشود]، اما اگر ضرر غیر از خون باشد، مثلا ضرر مالی یا ضرر آبرویی است، نباید تقیه کند.[4]

توجیهات زیادی برای جمع بین روایات بیان شده که ما توجیه خاصی را انتخاب نکردیم؛ زیرا هرکدام از این‌ها به‌عنوان احتمال می‌تواند مورد قبول باشد. اما مجموع این توجیهات مطلبی را برای اثبات می‌کند که «اذا جاء الاحتمال، بطل الاستدلال». ممکن است هر کدام از توجیهات به تنهایی قوی نباشد اما مجموع توجیهات باعث می‌شود که نتوان به روایات حرمت تقیه مطلقا در این موارد استناد کرد؛ لذا می‌گوییم: ضرر مراتبی دارد که باید در مقام تقیه، قانون اهم و مهم را رعایت نمود.

دلیل سوم جواز تقیه در مسح بر خفین

در بحث تعارض می‌توان به عمومات وارد شده استناد کرد مثل: «... إِنَّ التَّقِيَّةَ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ...»،[5] «... التَّقِيَّةُ فِي‌ كُلِّ‌ شَيْ‌ءٍ ...»،[6] «... لَيْسَ شَيْ‌ءٌ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا وَ قَدْ أَحَلَّهُ‌ لِمَنِ‌ اضْطُرَّ إِلَيْهِ»[7] و ... . همه این عمومات مؤید این مطلب هستند که در موقع خطر جانی، مالی، آبرویی یا دینی، لازم است که تقیه انجام شود.

دلیل چهارم: اجماع

برخی از علما تعبیر به «اجماع» و برخی تعبیر به «لاخلاف» کرده‌اند.

علامه حلی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «یجوز المسح على الخفّين عند التقيّة و الضرورة إجماعاً».[8]

شهید اول (رحمه‌الله) می‌فرماید: «لا يجوز المسح على حائل من خفّ و غيره إلّا لضرورة أو تقيّةً إجماعاً».[9]

مرحوم بحرانی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «أمّا مع الضرورة؛ كالتقيّة و البرد الشديد و نحوهما، فظاهر كلمة الأصحاب الاتّفاق على الجواز».[10]

همه ادله بیان شده مجموعا بیان می‌کند که در تقیه باید قانون اهم و مهم را رعایت کرد و اگر ضرری متوجه ما می‌شود، تقیه کنیم. قاعده لاحرج بیان می‌کند که حرجی در دین نیست؛ پس به‌خاطر وضو نباید به حرج بیفتید و جان، مال یا آبرویتان در خطر بیفتد. دین سهل اسلام این اجازه را نمی‌دهد که انسان در سختی و مشکل زیادی بیفتد. نماز را باید خواند اما نباید در حرج و سختی شدید افتاد

عدم اجزاء عبادت تقیه‌ای

اگر شخصی در مقام تقیه، مسح بر خفین انجام داد و پشت سر مخالف نماز خواند آیا باید نمازش را اعاده کند؟

قول اول: اجزاء

شهید اول (رحمه‌الله) می‌فرماید: «لا يجزئ المسح على حائل من خفّ أو غيره إلّا لتقيّة أو ضرورة».[11]

مرحوم آیت‌الله تبریزی می‌فرماید: «يجوز المسح على الحائل و يجتزئ به في حال التقيّة».[12]

قول دوم: عدم اجزاء

برخی گفته‌اند: حکم تکلیفی با حکم وضعی تلازمی ندارد. اجازه در ضرروت مبنی بر مسح بر خفین ملازم با این نیست که نمازش هم مجزی باشد بلکه باید نماز را اعاده کند.

در بحث تقیه مداراتی، مرحوم امام خمینی (رحمه‌الله) قائل به اجزاء بود اما ما آن را نپذیرفتیم در اینجا هم می‌گوییم که اگر زمینه اعاده وجود دارد باید نمازش را اعاده کند.

قول سوم: تفصیل

اگر شستن پا مانند عامه امکان دارد، مسح بر خفین نکند و پا را بشوید. «يجزئ ذلك مع الضرورة أو التقيّة و الغسل أولى من المسح على الحائل».[13]

قول چهارم: ‌احتیاط واجب عدم اجزاء است.

محقق خویی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «في الاجتزاء به مع التقيّة، إشكال».[14] بنابراین به احتیاط واجب باید نماز را اعاده کرد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo