< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

99/10/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره مسوغات کذب بود. مواردی از مسوغات کذب ذکر شد. دو مورد ضرورت و اصلاح ذات البین به‌عنوان مسوغ کذب پذیرفته شد اما موارد دیگری هم بود که ثابت نشد، مسوغ کذب هستند.

مسوغ پنجم: دروغ برای اخذ اقرار یا کشف امور مهم

کسی است که جنایتی کرده و اقرار نمی‌کند، مفسد فی الارض یا جاسوسی است که مطالبی را مخفی می‌کند اما می‌توان با دروغ، موارد مخفی را به دست آورد. آیا کذب در اینجا استثناء شده است؟

چنین عنوانی در آیات قرآن و روایات وجود ندارد ولی ممکن است بتوان گفت که به‌عنوان ضرورت برای کشف امور مهم، نیاز باشد که دروغ گفت که کشف آن مطلب، جان، مال یا آبروی انسان‌هایی را نجات خواهد داد؛ بنابراین این‌ها هم از مصادیق ضرورت هستند و عنوان جدایی نیستند.

دو روایت (انس بن محمد[1] و عیسی بن حسّان) داشتیم که در آن‌ها بحث دروغ برای صلاح مطرح شده بود که برخی فکر کرده بودند می‌توان برای هر مصلحتی دروغ گفت. در ابتدای روایت کلمه اصلاح آمده بود اما در ذیل، بحث اصلاح ذات البین مطرح شده است. ذیل، قرینه برای صدر است که در هر صلاحی نمی‌توان دروغ گفت بلکه فقط در اصلاح ذات البین مسوغ کذب است. اگر هر صلاحی مجوز باشد، هر کاسبی برای فروش اجناسش می‌تواند دروغ بگوید. برای دفع مفسده می‌توان دروغ گفت اما برای جلب منفعت نمی‌توان دروغ گفت.

باید به قاعده اهم و مهم هم توجه داشت که می‌توان برای امری که برای شارع خیلی مهم است مثل جان، مال، ناموس و آبروی مردم، دروغ گفت. پس اخذ اقرار ممکن است تحت عنوان اهم و مهم قرار بگیرد و عنوان مستقلی نیست.

مسوغ ششم: ارشاد منحرف

انسان منحرفی است که می‌خواهید او را ارشاد کنید، آیا می‌توان این کار را با دروغ انجام داد؟ مثلا خواب یا شفای بیماری را جعل کنم تا او اعتقاد پیدا کند.

آیت‌الله سبحانی (حفظه‌الله) این مطلب را مطرح کرده و از آن جواب داده است.[2] ممکن است در جامعه افراد سطحی‌نگری وجود داشته باشند که برای معتقد کردن مردم به شخص یا چیزی، خوابی را جعل کنند یا چیزی را درباره یکی از بزرگان شنیده و بدون تحقیق آن را برای دیگران بیان کند. این کذب و قول به غیرعلم است که انسان هر چیزی را که شنیده بیان کند. قول به غیرعلم در قرآن نهی شده است.

به نظر ما هیچ دلیل یوجود ندارد که ما بخواهیم با دروغ کسی را اصلاح کنیم. این از بزرگ‌ترین خیانت‌ها است. این کار ارشاد نیست بلکه افساد است. دین خدا را باید با حجت‌های شرعی تبلیغ کرد.

دلیل مسوغ ششم

ممکن است برای این قول به این روایت استناد شود: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[3] عَنْ أَبِيهِ[4] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ[5] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ[6] عَنِ الْحَسَنِ الصَّيْقَلِ[7] قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام): إِنَّا قَدْ رُوِّينَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) فِي قَوْلِ يُوسُفَ (علیه‌السلام): ﴿... أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ﴾[8] ‌ فَقَالَ(علیه‌السلام): «وَ اللَّهِ مَا سَرَقُوا وَ مَا كَذَب‌ وَ قَالَ إِبْرَاهِيمُ (علیه‌السلام):‌ ﴿... بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ﴾[9] فَقَالَ(علیه‌السلام): «وَ اللَّهِ مَا فَعَلُوا وَ مَا كَذَبَ» قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام): «مَا عِنْدَكُمْ فِيهَا يَا صَيْقَلُ؟» قَالَ: فَقُلْتُ مَا عِنْدَنَا فِيهَا إِلَّا التَّسْلِيمُ، قَالَ: فَقَالَ(علیه‌السلام): «إِنَّ اللَّهَ أَحَبَّ اثْنَيْنِ وَ أَبْغَضَ اثْنَيْنِ أَحَبَّ الْخَطَرَ فِيمَا بَيْنَ الصَّفَّيْنِ وَ أَحَبَّ الْكَذِبَ فِي الْإِصْلَاحِ وَ أَبْغَضَ الْخَطَرَ فِي الطُّرُقَاتِ وَ أَبْغَضَ الْكَذِبَ فِي غَيْرِ الْإِصْلَاحِ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ (علیه‌السلام) إِنَّمَا قَالَ: ﴿بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا﴾ إِرَادَةَ الْإِصْلَاحِ وَ دَلَالَةً عَلَى أَنَّهُمْ لَا يَفْعَلُونَ وَ قَالَ يُوسُفُ (علیه‌السلام) إِرَادَةَ الْإِصْلَاحِ».[10]

درباره جریان حضرت یوسف (علیه‌السلام) که مؤذن به برادران ایشان گفت: «ای کاروانیان، شما دزد هستید» امام باقر(علیه‌السلام) فرمود: «به خداوند سوگند که آن‌ها دزد نبودند و حضرت یوسف (علیه‌السلام) هم دروغ نگفت». حضرت یوسف (علیه‌السلام) دروغ نگفت؛ زیرا این‌ها دزد پیمانه نبودند اما دزد حضرت یوسف (علیه‌السلام) بودند.

درباره جریان شکستن بت‌ها توسط حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) وقتی از ایشان پرسیدند که چه کسی بت‌ها شکست حضرت فرمود: «بت بزرگ آن‌ها را شکسته بروید از خود آن‌ها بپرسید اگر می‌توانند صحبت کنند». امام باقر در این باره فرمود: «به خداوند سوگند بت‌ بزرگ این کار را نکرده بود و حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) هم دروغ نگفت». حضرت دروغ نگفت زیرا آن را مقید به نطق کرد؛ اگر نطق دارند کار بت بزرگ است.

امام صادق (علیه‌السلام) به صیقل فرمود: «نظر تو در این باره چیست؟». صیقل گفت: ما تسلیم شما هستیم و هرچه بگویید می‌پذیریم. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: خداوند دو چیز را دوست دارد و دو چیز را مبغوض می‌داند: راه‌ رفتن با تبختر و استحکام جلو دشمن و دروغ در موقع اصلاح را دوست دارد. خداوند دوست ندارد که انسان در راه رفتن عادی با تکبر راه برود و در غیراصلاح ذات البین هم خداوند کذب را دوست ندارد. حضرت ابراهیم و حضرت یوسف (علیهما‌السلام) اراده اصلاح داشتند.

این روایت هرچند سند خوبی دارد اما برای استناد به جواز دروغ برای اقرار به درد نمی‌خورد. بلکه اگر دفع ضرری بر اقرار، توقف داشته باشد از باب ضرورت جایز است.

امام باقر (علیه‌السلام) به صراحت فرمود که این دو پیامبر اصلا دروغ نگفتند؛ پس اصلا موضوعا کذب نیست و از بحث ما خارج است. ممکن است گفته شود که مراد این است که حکما کذب نیستند موضوعا کذب است اما چون اراده اصلاح داشته‌اند شارع اجازه داده که دروغ بگویند تا مردم اصلاح شوند. در این صورت می‌گوییم که داخل در عنوان اصلاح ذات البین می‌شود نه اینکه اقرار گرفتن عنوان مستقلی شود.

مسوغ هفتم: تقیه

مرحوم کاشف الغطاء می‌فرماید: «يجوز الكذب لتقيّة».[11]


[3] عليّ بن إبراهيم‌ بن هاشم القمّي: إماميّ ثقة.
[4] إبراهیم بن هاشم القمّي: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة علی الأقوی.
[5] إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[6] الناب: إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[7] الحسن بن زیاد الصیقل: مختلف فیه و هو إماميّ ثقة ظاهراً.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo