درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
99/10/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مکاسب محرمه/کذب / مسوغات کذب
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در بحث فقه درباره مسوغات کذب بود. یکی از این مسوغات، «ارادة الاصلاح» بود. اصلاح ذات البین، یعنی بین دو نفر تخاصمی وجود دارد که احتمال میدهید با دروغ گفتن میتوان این تخاصم را از بین برد. تخاصم گاهی دو طرفه است، یعنی هر دو باهم دشمن هستند و گاهی یک طرفی است، یعنی یکی با دیگری دشمنی دارد اما طرف مقابل با او دشمنی ندارد. روایات و کلام علما شامل هر دو قسم تخاصم میشود. رفع این نوع از تخاصم با دروغ در روایات و کلمات علما بسیار بیان شده است.
اصلاح جامعه
اما آیا ادله جواز دروغ در رفع تخاصم، شامل رفع تخاصم میان دو قبیله، حزب یا گروه هم میشود؟ دو گروه هستند که قصد درگیری باهم دارند و شما قصد دارید که با چند دروغ این فتنه را از بین ببرید، آیا دروغ در اینجا جایز است؟ برداشت از روایات خیلی مهم است که بتوانیم این موارد را هم داخل در محل بحث بدانیم.
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ[1] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ[2] عَنِ الْحَجَّالِ[3] عَنْ ثَعْلَبَةَ[4] عَنْ مَعْمَرِ بْنِ عَمْرٍو بنْ عَطَاءٍ[5] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): «لَا كَذِبَ عَلَى مُصْلِحٍ» ثُمَّ تلا: ﴿أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ﴾[6] ثُمَّ قَالَ: «وَ اللَّهِ مَا سَرَقُوا وَ مَا كَذَبَ» ثُمَّ تَلَا ﴿بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ﴾[7] ثُمَّ قَالَ: «وَ اللَّهِ مَا فَعَلُوهُ وَ مَا كَذَبَ».[8]
دروغ از کسی که اصلاح می کند، اشکالی ندارد. مصلح در اینجا بهصورت مطلق استعمال شده است و مصداق آن را دو جریان نقل میکند نه اختلاف دو فرد؛ یکی جریان حضرت یوسف (علیهالسلام) و و دیگری جریان حضرت ابراهیم (علیهالسلام) که بتها را شکست و سپس فرمود که بت بزرگ این کار را کرده است درحالی که خود حضرت ابراهیم (علیهالسلام) آنها را شکسته بود. حضرت دروغ هم نگفت زیرا آن را مقید به ﴿فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ﴾ کرده است اگر سخن میگویند کار خود آنها است واگر نطق ندارند کار اینها نیست پس چرا آنها را عبادت میکنید؟ با این استدلال حضرت میخواهد مردم را متنبه کند که چرا بتپرستی میکنند و مردم توحید را برگزینند و ایمان بیاورند. این کار حضرت ابراهیم (علیهالسلام) اصلاح ذات البین نیست بلکه میخواهد جامعه را اصلاح کند؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت کسی که قصد اصلاح جامعه را دارد میتواند گاهی بهگونهای صحبت کند که در نظر برخی ممکن است دروغ به نظر بیاید.
در داستان حضرت یوسف (علیهالسلام) هم مؤذن اطلاع از اصل جریان نداشت و فقط میدانست که چیزی کم شده است و آن را هم در میان بار کاروانیان یافت پس خطاب به کاروان آنها را دزد خواند. آیا در اینجا حضرت یوسف (علیهالسلام) دروغ گفت درحالیکه سارق نبودند؟ حضرت یوسف که دروغ نگفت بلکه مؤذن که اطلاع نداشت و از روی ظاهر کاروانیان را دزد خواند.
سند روایت درست نیست و نمیتوان از نظر سند به آن اعتماد کرد اما محتوای آن در روایات معتبر آمده است. از لحاظ دلالت خیلی خوب است و دلالت میکند بر اینکه در مقام اصلاح سخنی که مطابق با واقع نیست، اصلا کذب نیست.
روایت دیگر: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ[9] ، قَالَ حَدَّثَنِي حَمْدَانُ بْنُ أَحْمَدَ[10] ، قَالَ حَدَّثَنِي مُعَاوِيَةُ بْنُ حُكَيْمٍ[11] . وَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْبَرَّانِيُّ[12] وَ عُثْمَانُ بْنُ حَامِدٍ[13] ، قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَزْدَادَ[14] ، قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاوِيَةُ بْنُ حُكَيْمٍ، عَنْ أَبِيهِ[15] ، عَنْ جَدِّهِ[16] ، قَالَ: «بَلَغَنِي عَنْ أَبِي الْخَطَّابِ أَشْيَاءَ، فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) فَدَخَلَ أَبُو الْخَطَّابِ وَ أَنَا عِنْدَهُ أَوْ دَخَلْتُ وَ هُوَ عِنْدَهُ، فَلَمَّا أَنْ بَقِيتُ أَنَا وَ هُوَ فِي الْمَجْلِسِ، قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) إِنَّ أَبَا الْخَطَّابِ رَوَى عَنْكَ كَذَا وَ كَذَا! قَالَ(علیهالسلام): «كَذَبَ»، قَالَ: فَأَقْبَلْتُ أَرْوِي مَا رَوَى شَيْئاً شَيْئاً مِمَّا سَمِعْنَاهُ وَ أَنْكَرْنَاهُ إِلَّا سَأَلْتُ عَنْهُ، فَجَعَلَ يَقُولُ كَذَبَ، وَ زَحَفَ أَبُو الْخَطَّابِ حَتَّى ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَى لِحْيَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ، فَضَرَبْتُ يَدَهُ وَ قُلْتُ خُذْ يَدَكَ عَنْ لِحْيَتِهِ! فَقَالَ أَبُو الْخَطَّابِ يَا أَبَا الْقَاسِمِ لَا تَقُومُ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) لَهُ حَاجَةٌ، حَتَّى قَالَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ كُلَّ ذَلِكَ يَقُولُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام) لَهُ حَاجَةٌ، فَخَرَجَ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیهالسلام): «إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ يَقُولَ لَكَ يُخْبِرُنِي وَ يَكْتُمُكَ، فَأَبْلِغْ أَصْحَابِي كَذَا وَ أَبْلِغْهُمْ كَذَا وَ كَذَا، قَالَ، قُلْتُ: إِنِّي لَا أَحْفَظُ هَذَا فَأَقُولُ مَا حَفِظْتُ وَ مَا لَمْ أَحْفَظْ قُلْتُ أُحْسِنُ مَا يَحْضُرُنِي، قَالَ(علیهالسلام): «نَعَمْ، فَإِنَّ الْمُصْلِحَ لَيْسَ بِكَذَّابٍ».[17]
راوی میگوید: ابیالخطاب مطالبی را درباره امام صادق (علیهالسلام) نقل کرد. نزد امام صادق (علیهالسلام) رفتم و ابیالخطاب هم وارد شد درحالیکه من هم بودم یا اینکه من وارد شدم درحالیکه او هم آنجا بود. وقتی همه رفتند و فقط من و او در مجلس بودیم. به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم: ابیالخطاب از شما چنین و چنان نقل کرده است. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: دروغ میگوید. بهصورت جزئی هم مسائل را پرسیدم و حضرت تکذیب کرد. ابی الخطاب عصبانی شد و راه میرفت تا اینکه با دستش به محاسن امام صادق (علیهالسلام) زد. من بر روی دستش زدم و گفتم: دستت را بکش. ابیالخطاب گفت: از اینجا بلند نمیشوم. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: حاجتی داری؟ امام سه مرتبه این را تکرار کرد. امام صادق (علیهالسلام) فرمود این شخص حاجتی دارد که میخواهد حاجتش برآورده شود. او دوست داشت که امام او را تأیید کند و تکذیبش نکند تا برخی چیزی اینجا بشنوند و در جاهای مختلف با کم و زیاد نقل کند. راوی میگوید: ما هم که خدمت شما میرسیم، فرمایشات شما دقیقاً در خاطرمان نمیماند و گاهی در نقل، کم و زیاد میشود، اما آنچه در ذهنمان هست خوب نقل میکنیم آیا این کم و زیاد شدن اشکالی دارد؟ حضرت فرمود: کسی که قصد اصلاح دارد دروغگو نیست.
روایت از نظر سند ضعیف است اما جمله «فَإِنَّ الْمُصْلِحَ لَيْسَ بِكَذَّابٍ» در روایات معتبر وجود داشت؛ پس روایت میتواند از مؤیدات بحث ما باشد.
روایت دیگر: عَنِ الْبَاقِرِ (علیهالسلام) قَالَ: «الْكَذِبُ كُلُّهُ إِثْمٌ إِلَّا مَا نَفَعْتَ بِهِ مُؤْمِناً أَوْ دَفَعْتَ بِهِ عَنْ دِينِ الْمُسْلِمِ».[18]
همه کذب گناه است مگر اینکه منافع مؤمن در آن باشد یا مشکلی را از دین مسلمانی برطرف کند.
روایت مرفوعه است و سند ضعیف میشود اما مؤید این میتواند باشد که اراده اصلاح میتواند مجوز کذب باشد.
روایت دیگر: بِإِسْنَادِهِ[19] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهالسلام) عَنْ أَبِيهِ(علیهالسلام) عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(علیهالسلام) عَنْ أَبِيهِ(علیهالسلام) عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(علیهالسلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صل الله علیه و آله): «لَا يَصْلُحُ الْكَذِبُ إِلَّا فِي ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ كَذِبِ الرَّجُلِ لِامْرَأَتِهِ وَ كَذِبِ الرَّجُلِ يَمْشِي بَيْنَ الرَّجُلَيْنِ لِيُصْلِحَ بَيْنَهُمَا وَ كَذِبِ الْإِمَامِ عَدُوَّهُ فَإِنَّ [فإنّما] الْحَرْبُ خُدْعَةٌ».
صلاح نیست که دروغ گفته شود مگر در سه مورد: دروغ مرد به همسرش، دروغ برای اصلاح بین دو نفر و دروغ به دشمن؛ زیرا جنگ، نیرنگ است.
سند روایت ضعیف است اما دلالت بر اصلاح ذات البین دارد.