< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

97/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: غیبت/ مستثنیات غیبت/ متجاهر به فسق

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت درباره تجاهر به فسق بود که از مستثنیات حرمت غیبت است. در این بحث فروعی وجود دارد که حکم آن باید روشن شود. اگر غیبت متجاهر شود، ناراحت می‌شود، آیا غیبتش جایز است؟ اگر شخصی در شهری متجاهر است اما در شهر دیگری متجاهر نیست، آیا غیبتش جایز است؟

در روایات داشتیم که سه گروه است که غیبتشان جایز است: 1- بدعت‌گذار در دین 2- سطلان جائر 3- الفاسق الملعن بالفسق. برخی استنباط کرده‌اند که اگر فاسقی علنا فسق می‌کند یعنی ابایی ندارد که علنی فسقی را انجام دهد. کسی که فسق علنی انجام می‌دهد می‌داند که مردم درباره آن حرف می‌زنند؛ پس ناراحت نمی‌شود که مردم بگویند چه گناهی انجام می‌دهد، اگر ناراحت می‌شد آن گناه را علنی مرتکب نمی‌شد بلکه مخفیانه انجام می‌داد. لازمه ارتکاب علنی گناه این است که از بازگو کردن آن ناراحت نمی‌شود. به عبارت دیگر، مناسبت حکم و موضوع، اقتضا می‌کند که ناراحت نشود. پس اگر معلوم شود که ابایی ندارد، غیبتش جایز است اما اگر فاسق معلنی است که ابا دارد، در جایی گناهی کرده اما این‌که گناه را بگویند، ناراحت می‌شود؛ یعنی هنوز به مرحله «القی جلباب الحیاء» نرسیده است. چون هنوز به این مرحله نرسیده، از بازگو کردن آن ناراحت می‌شود. کسی که گناه علنی می‌کند، چند مرتبه دارد: یک مرحله این است که در جایی گناهی را علنی مرتکب شده اما آن را تکرار نمی کند و دوست ندارد که جایی بازگو شود. مرتبه دیگر این است که مثلا علنی قماربازی می‌کند و این عمل خود را در فضای مجازی هم می‌گذارد و به آن هم افتخار می‌کند. این شخص مصداق «من القی جلباب الحیاء» است. چون ملعن بالفسق مراتب دارد برخی از مراتب مورد تردید واقع می‌شود. شاید یک بار این کار را کرده و دیگر آن را تکرار نکند لذا احتیاط کرده و غیبتش را حرام بدانیم.

آیا از روایات استفاده می‌شود که مراد از جواز غیبت، حد اعلای تجاهر است؟ یعنی بدش نمی‌آید که درباره گناه او صحبت شود این مصداق متیقن از جواز غیبت است اما مصداق مشکوک آن است که در آشکار این کار را یک بار انجام داده اما هنوز «من القی جلباب الحیاء» نشده و اگر در مجالس درباره گناه او صحبت شود، ناراحت می‌شود؛ همین که ناراحت می‌شود، یعنی مقداری حیا دارد و همین مقدار باعث شود که بگوییم غیبتش جایز نیست. این سخن شیخ انصاری (رحمه‌الله) و برخی از فقها است.

تفصیل در حکم را ما درباره بلد و قریه قبول کردیم اما درباره استنکاف نمی‌پذیریم؛ زیرا ممکن است هر کسی بدش بیاید و اگر بدش نیاید که اصلا غیبت نیست و استثنا نشده است. فرض در جایی است که او بدش می‌آید «ذکرک اخاک بما یکره» از آن جهت که علنی انجام داده مستور نیست و از آن جهت که بدش نمی‌آید «بما یکره» نیست لذا این مورد، اصلا غیبت نیست و استثنای از حکم حرمت نیست؛ در صورتی استثنای از حکم غیبت است که او بدش می‌آید.

مرحوم امام خمینی می‌فرماید: «الأحوط عدمه؛ بل لا يبعد دعوى انصراف الأدلّة عنه و لو بمناسبات مغروسة في الأذهان و بملاحظة الروايات المستفيضة الواردة في الاهتمام بأعراض المسلمين و حرمتها و عدم جواز إذاعة سرّهم و احتقارهم و إهانتهم».[1]

به نظر ما اطلاق روایات جواز غیبت دلالت می‌کند که چه بدش می‌آید و چه خوشش می‌آید، غیبتش جایز است.

محقق خویی (رحمه‌الله) می‌فرماید: «لا تجوز غيبة المتجاهر إلّا لمن تجاهر بالمعصية عنده».[2] غیبت متجاهر جایز نیست مگر نزد کسی که گناه در حضور او تجاهر داشته است. فقط می‌توان درباره گناهر متجاهر نزد کسانی صحبت کرد که در آن مجلس گناه بوده‌اند و خودشان دیده‌اند و برای سایر افراد نمی‌توان درباره گناه متجاهر صحبت کرد.

آیت‌الله سبحانی (حفظه‌الله) می‌فرماید: «الأحوط عدمه؛ لانصراف الأدلّة عن غير البلد المتجاهر فيه. اللّهمّ إلّا إذا كان الرجل ممّن ألقى جلباب الحياء فله شأن و حكم آخر».[3] کسی که متجاهر است اما بدش می‌آید غیبتش جایز نیست؛ زیرا «من القی جلباب الحیاء» بر او صدق نمی‌کند و کسی که ناراحت می‌شود معلوم است که مقداری حیا دارد.

دلیل قول به حرمت:

دلیل اول: ادله‌ای داریم که غیبت حرام است مثل ﴿لَا يغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا﴾[4] و ادله‌ای داریم که این حکم را استثنا می‌زند. در استثنای حکم باید به قدر متیقن اکتفا کرد که در اینجا قدر متیقن، جایی است که ناراحت نمی‌شود؛ پس در شک باید به اصل حرمت ریختن آبروی انسان‌ها تمسک کرد.

دلیل دوم: متجاهری که بدش نمی‌آید اصلا استثنا نیست زیرا اصلا غیبت نیست. کسی که علنا گناه می‌کند کشف ستری از او نشده است؛ پس تخصصا خارج است نه تخصیصا.[5]

آیا در هنگام غیبت متجاهر نیاز است که قصد ما این باشد که متجاهر دیگر گناه نکند؛ غیبت ما از روی حسد و کینه نیست بلکه لله است تا دیگر گناه نکند اما اگر بدانیم که دست از کارش برنمی‌دارد یا حتی بدتر هم می‌شود، جایز نیست. برخی از فقها این را گفته‌اند اما دلیلی بر آن اقامه نکرده‌اند.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo