درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1403/02/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت از سوی جائر/ حکم تکلیفی/
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم فقه درباره موضوع «پذیرش ولایت از سوی سلطان جائر» بود که آیا پذیرش ولایت از سوی سلطان جائر، بما هوهو، حرام است یا جایز؟ قطع نظر از عوارضی مانند تقیه که باعث وجوب میشود، فینفسه آیا پذیرش چنین ولایتی تکلیفا و وضعا جایز است؟ اگر پس از پذیرش ولایت، ظلم کنم، بهیقین حرام است اما بحث در این است که ظلمی نمیشود و حتی ممکن است خدماتی نیز ارائه شود. دراینباره، آیات و روایاتی بررسی شد.
روایت سوم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[1] عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ[2] عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ[3] عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ[4] قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ علیه السلام مَا تَقُولُ فِي أَعْمَالِ هَؤُلَاءِ؟ قَالَ علیه السلام: «إنْ كُنْتَ لَا بُدَّ فَاعِلاً فَاتَّقِ أَمْوَالَ الشِّيعَةِ» قَالَ: «فَأَخْبَرَنِي عَلِيٌّ أَنَّهُ كَانَ يَجْبِيهَا مِنَ الشِّيعَةِ عَلَانِيَةً وَ يَرُدُّهَا عَلَيْهِمْ فِي السِّرِّ».[5] راوی گوید: از امام کاظم علیهالسلام پرسیدم: دیدگاه شما درباره کسانی که برای حکومت جور کار میکنند چیست؟ حضرت علیهالسلام فرمود: اگر چاره نداری و باید این کار را کنی، از اموال شیعه دوری کن. گفت: علی به من خبر داد که اموال شیعه را از آنها میگیرد و مخفیانه به آنها برمیگرداند.
اگر انسان چارهای ندارد و اضطرار است اشکالی ندارد، مفهومش این است که اگر در حالت اختیار است و راه دیگری وجود دارد، حق ورود به حکومت جور را نداری.
سند روایت مرسل است؛ ازاینرو اعتبار چندانی ندارد و ضعیف است. چون روایات دراینباره زیاد است و ممکن است که مورد عمل اصحاب باشد، ضعف سند جبران شود. دلالتش برای حرمت ذاتی پذیرش ولایت از سوی جائر، خوب است.
روایت چهارم: عَنْهُ[6] عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ[7] عَنِ ابْنِ بِنْتِ الْوَلِيدِ بْنِ صَبِيحٍ الْكَاهِلِيِّ[8] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «مَنْ سَوَّدَ اسْمَهُ فِي دِيوَانِ وُلْدِ سَابِعٍ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ خِنْزِيراً».[9]
امام صادق علیهالسلام فرمود:کسی که نامش در دفتر (حقوقبگیران) بنیعباس نوشته شود، خداوند او را در روز قیامت بهصورت خوک محشور میکند.
«ولد سابع» یعنی بنیعباس. تقیه در زمان امام آنقدر بوده که «عباس» را به عکس خوانده و «سابع» فرموده است.
سند روایت هرچند ضعیف است اما دلالتش بر حرمت پذیرش چنین ولایتی خوب است.
روایت پنجم: این همان روایت تحف العقول است که شیخ انصاری رحمهالله در ابتدای کتاب مکاسب محرمه آورده و با اینکه سندش ضعیف است اما شیخ انصاری آن را پذیرفته است. عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام: «أَمَّا وَجْهُ الْحَرَامِ مِنَ الْوِلَايَةِ فَوِلَايَةُ الْوَالِي الْجَائِرِ وَ وِلَايَةُ وُلَاتِهِ الرَّئِيسِ مِنْهُمْ وَ أَتْبَاعِ الْوَالِي فَمَنْ دُونَهُ مِنْ وُلَاةِ الْوُلَاةِ إِلَى أَدْنَاهُمْ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ الْوِلَايَةِ عَلَى مَنْ هُوَ وَالٍ عَلَيْهِ وَ الْعَمَلُ لَهُمْ وَ الْكَسْبُ مَعَهُمْ بِجِهَةِ الْوِلَايَةِ لَهُمْ حَرَامٌ وَ محرّم مُعَذَّبٌ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ عَلَى قَلِيلٍ مِنْ فِعْلِهِ أَوْ كَثِيرٍ؛ لِأَنَّ كُلَّ شَيْءٍ مِنْ جِهَةِ الْمَعُونَةِ مَعْصِيَةٌ كَبِيرَةٌ مِنَ الْكَبَائِرِ وَ ذَلِكَ أَنَّ فِي وِلَايَةِ الْوَالِي الْجَائِرِ دَوْسَ الْحَقِّ كُلِّهِ وَ إِحْيَاءَ الْبَاطِلِ كُلِّهِ وَ إِظْهَارَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ وَ الْفَسَادِ وَ إِبْطَالَ الْكُتُبِ وَ قَتْلَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ هَدْمَ الْمَسَاجِدِ وَ تَبْدِيلَ سُنَّةِ اللَّهِ وَ شَرَائِعِهِ؛ فَلِذَلِكَ حَرُمَ الْعَمَلُ مَعَهُمْ وَ مَعُونَتُهُمْ وَ الْكَسْبُ مَعَهُمْ إِلَّا بِجِهَةِ الضَّرُورَةِ، نَظِيرَ الضَّرُورَةِ إِلَى الدَّمِ وَ الْمَيْتَةِ».[10]
براساس روایت، تا ضرورت به حدّی مانند ضرورت خوردن خون و مردار نرسیده، حق ورود به حکومت جائر و پذیرش ولایت از سوی او را نداریم. روایت تصریح بر این دارد که پذیرش ولایت از وسی جائر، حرام شرعی است.
محقق خویی رحمهالله میگوید: «هذه الرواية و إن كانت ضعيفة السند ... إلّا أنّ تلك التعليلات المذكورة فيها تعليلات صحيحة، فلا بأس بالتمسّك بها».[11] با اینکه محقق خویی رحمهالله بسیاری از روایات را بهدلیل ضعف سند رد میکند اما این روایت را پذیرفته است.
روایت ششم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[12] عَنْ أَبِيهِ[13] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ[14] عَنْ دَاوُدَ بْنِ زُرْبِيٍّ[15] قَالَ: أَخْبَرَنِي مَوْلىً[16] لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن علیه السلام قَالَ: «كُنْتُ بِالْكُوفَةِ فَقَدِمَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الْحِيرَةَ فَأَتَيْتُهُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَوْ كَلَّمْتَ دَاوُدَ بْنَ عَلِيٍّ أَوْ بَعْضَ هَؤُلَاءِ فَأَدْخُلَ فِي بَعْضِ هَذِهِ الْوِلَايَاتِ» فَقَالَ: «مَا كُنْتُ لِأَفْعَلَ»، قَالَ: «فَانْصَرَفْتُ إِلَى مَنْزِلِي فَتَفَكَّرْتُ فَقُلْتُ مَا أَحْسَبُهُ مَنَعَنِي إِلَّا مَخَافَةَ أَنْ أَظْلِمَ أَوْ أَجُورَ وَ اللَّهِ لآَتِيَنَّهُ وَ لَأُعْطِيَنَّهُ الطَّلَاقَ وَ الْعَتَاقَ وَ الْأَيْمَانَ الْمُغَلَّظَةَ أَلَّا أَظْلِمَ أَحَداً وَ لَا أَجُورَ وَ لَأَعْدِلَنَّ». قَالَ: فَأَتَيْتُهُ فَقُلْتُ: «جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي فَكَّرْتُ فِي إِبَائِكَ عَلَيَّ فَظَنَنْتُ أَنَّكَ إِنَّمَا مَنَعْتَنِي وَ كَرِهْتَ ذَلِكَ مَخَافَةَ أَنْ أَجُورَ أَوْ أَظْلِمَ وَ إِنَّ كُلَّ امْرَأَةٍ لِي طَالِقٌ وَ كُلَ مَمْلُوكٍ لِي حُرٌّ عَلَيَّ وَ عَلَيَّ إِنْ ظَلَمْتُ أَحَداً أَوْ جُرْتُ عَلَيْهِ وَ إِنْ لَمْ أَعْدِلْ» قَالَ: كَيْفَ قُلْتَ؟ قَالَ: «فَأَعَدْتُ عَلَيْهِ الْأَيْمَانَ» فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ، فَقَالَ علیه السلام: «تَنَاوُلُ السَّمَاءِ أَيْسَرُ عَلَيْكَ مِنْ ذَلِكَ».[17]
سند روایت بهدلیل وجود فردی ناشناس، ضعیف است.
راوی گوید: من در مکانی از کوفه خدمت امام صادق علیهالسلام رسیدم و گفتم: فدایت شوم! اگر با داود بن علی یا برخی از محبّانت صحبت کردی، به من کمک کن تا دست من را در این حکومت بند کنند. امام صادق علیهالسلام فرمود: من این کار را نمیکنم. راوی گوید: با این پاسخ، به منزل خود رفتم و با خود فکر کردم. دانستم که امام من را نهی کرد، زیرا میدانست که اگر وارد حکومت شوم، ظلم میکنم. با خودم گفتم که خدمت امام رفته و قسمهای شدید میخورم که ظلم نکنم و با کمال عدالت، رفتار کنم. خدمت امام علیهالسلام رفتم و گفتم: فدایت شوم! من متوجه شدم که نهی شما برای این بود که ترسیدید که من گناه کنم. قسم میخورم که اگر ظلم کردم زنم مطلقه شود و بردگانم آزاد شوند. دو بار قسمها را برای امام علیهالسلام تکرار کردم. امام علیهالسلام سر مبارکش را به آسمان بلند کرد و فرمود: اگر از آسمان غذا بگیری و بخوری راحتتر است تا در دستگاه حکومتی باشی و ظلم نکنی.
با این جمله، امام صادق علیهالسلام بیان میکند که محال است انسان در دستگاه حکومتی جور وارد شود و ظلم نکند. از این روایت استفاده میشود که پذیرش ولایت از سوی جائر، از محرمات جداییناپذیر است.[18] حداقلش این است که جائر را تأیید میکند.