درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1403/01/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت از سوی جائر
چهارمین گونه از محرمات آن است که کاسبی و درآمدزایی از طریق آن حرام است؛ زیرا آن کار حرام است. ممکن است کاری بهدلیل عوارضی حرام باشد اما گاهی خود آن کسب فینفسه حرام است. یکی از مواردی که شیخ انصاری رحمهالله آن را میگوید «الولایة من قبل الجائر» است.[1] این مسأله یکی از مسائل مبتلابه آن زمان بوده؛ زیرا سلطانها و حاکمان آن زمان، جائر و ظالم بودند مانند زمان شاه در ایران. کسی میخواهد در حکومت شغلی مانند معلمی، کارمند و ... داشته باشد، آیا مردم جایز است که شغلی حکومتی داشته باشند؟ اگر ولایت از سوی جائر حرام است، مصادیق آن چیست؟ گرفتن حقوق و مزد از حکومت طاغوت چه حکمی دارد؟ برای رسیدن به این احکام، ابتدا باید معنای «ولایت» و «جائر» را دانست و سپس مصادیق ولایت از سوی جائر را مشخص نمود. اکنون در حکومت جمهوری اسلامی نیاز چندانی به این بحث نیست، اما دانستن این مسأله برای همه لازم است که اگر در حکومت جور زندگی میکردند چه میزان از ورود به کارهای حکومتی جایز و چه میزان جایز نیست.
در زمان امام معصوم علیهالسلام، «علی بن یقطین» مأمور میشود که در حکومت داخل شود و در زمان غیبت نیز افرادی مانند مرحوم علمالهدی، سیدمرتضی، خواجه نصیرالدین طوسی، محقق ثانی، شیخ بهایی، مرحوم مجلسی و گروهی از علما در حکومت وارد شدند. بحث درباره مسألهای است که مصادیقی از آن چه در زمان معصوم و چه در زمان غیبت وجود دارد؛ برخی وارد حکومت شدند و برخی این کار را حرام میدانستند. حد و مرز آن چیست؟ چه زمان میتوانیم وارد حکومت طاغوتی شویم و در چه صورتی جایز نیست؟ اگر کسی در حکومت طاغوت معلم شود، آیا عنوان ولایت بر او صدق میکند یا ولایت معنای دیگری دارد و شامل این هر شغلی در حکومت طاغوت نمیشود؟
تبریک حمله ایران به اسرائیل
پیش از ورود به بحث، حمله ایران به رژیم جعلی اسرائیل را باید به همه مردم ایران، مسلمانان جهان و مستضعفان عالم تبریک بگوییم. ایران این حرکت را با موفقیت انجام داد. حمله ایران به اسرائیل در موقعیت مناسب و محاسبه دقیق انجام شد. انشاءالله که برای ایران، منافع خوبی را به همراه داشته باشد و عواقب ناشایستهای نداشته باشد. ما به مقام معظم رهبری سلّمهالله، حکومت و دولت جمهوری اسلامی تبریک میگوییم و از این حرکت پشتیبانی میکنیم. مردم نیز باید حمایت کنند؛ زیرا این حمایت، تأثیر بسیاری دارد. انشاءالله که این خبیث، از این کارها دست بردارد، پشیمان شود و باعث شود که اسلام تقویت شود. انشاءالله جبهه کفر، نابود و منکوب شود.
مفهومشناسی
درباره حکومت جور باید دو نکته را روشن کنیم. در هر بحثی که وارد میشوید ابتدا باید محل بحث را مشخص کنید که بحث در کجا وجود دارد و در کجا وجود ندارد. در جایی که اختلافی نیست، اجتهاد آسان است؛ زیرا اختلافی وجود ندارد و دلایل آن روشن است اما در جایی که مسأله ابهام دارد، باید محل ابهام را روشن کنیم.
مفهوم ولایت
ولایت گونههایی دارد. گونهای از ولایت آن است که کسی ولایت بر کارهای صغیر، یتیم، مجنون، غایب و ... دارد. محل بحث ما اینگونه از ولایت نیست که همه فقها در جواز آن اتفاقنظر دارند، بلکه بحث ولایت جائر، بحث بالاتری است. محل بحث، آن است که ولایت بر مردم دارد.
محقق اردبیلی رحمهالله میگوید: «الظاهر أنّ المراد بالولاية السلطنة و الغلبة على بعض الناس و البلاد أو كونه حاكماً عليهم من قبله أو كونه عاملاً له و وكيلاً له و نائباً عنه».[2]
مرحوم کاشف الغطاء میگوید: «المنصوبون من أيدي ظلمة سلاطين الشيعة قضاةً أو شيوخ إسلام أو نوّاباً و نحوهم إن فقدوا القابليّة و اعتقدوا التأثير، كانوا عصاةً عاصين في أفعالهم و اعتقاداتهم؛ لكونهم مشرّعين في الدين و من وجد القابليّة و داخله الاعتقاد، كان عاصياً في تشريعه. و أمّا من لم يداخله الاعتقاد الفاسد مع قابليّته، فليس من ولاة الجائرين و عمّالهم؛ لأنّ الولاية لهم من قبل اللّه و إنّما أدخلوا أنفسهم تحت هذا الإسم؛ لينالوا بعض منصبهم و ليستوفوا بعض حقّهم؛ كما يستعان بالظالم لاستنقاذ الحقوق، فمن كانت ولايته من الأئمّة علیهم السلام بإذن خاصّة؛ كابني يقطين و النجاشي و بزيغ و نحوهم أو عامّة؛ كعلم الهدى و الخاجا نصير الدين و المحقّق الثاني و البهائيّ و المجلسيّ رحمهم الله و نحوهم يدخلون في ولاة إمام العدل».[3] از دیدگاه وی، مراد از ولایت کسانی مانند وزیر هستند که مستقیما از سوی سلطان جور شیعه منصوب شده باشد؛ پس مراد کارمندان رده پایین مانند معلم و ... نیست.
سید عاملی رحمهالله میگوید: «المراد من الولاية في المقام ما كانت كالقضاء و السياسة و تدبير نظام أو نحوها و ليس المراد منها ما كانت على الغائبين و المجانين و الأيتام».[4] ولایت مانند قضاوت، سیاست و تدبیر نظام است. قضاوت نوعی ولایت بر مردم است که اگر کسی این منصب را از سوی حاکم جور اختیار وارد بحث ما میشود. در زمان غیبت و حکومت جور، برخی از علما از مراجع تقلید اجازه میگرفتند و قاضی میشدند.
تعریف دیگری که از ولایت شده این است که نام انسان را در دیوان حقوقبگیران دولت، ثبت کنند. برخی کاسبی و تجارت میکنند و برخی حقوقبگیر دولت هستند. در زمان شاه، برخی از افراد متدین که قصد داشتند کارمند و حقوقبگیر دولت شوند، از مراجع تقلید اجازه میگفتند.
ولایت، مراتب متفاوتی دارد؛ گاه مرتبه بالا مانند وزیر، استاندار و قاضی است و گاه مرتبه پایین است که تنها از دولت حقوق میگیرد و بر مردم ولایتی ندارد مانند کسانی که اجیر هستند و دربرابر مقداری پول، کاری را برای دولت جائر انجام میدهند.
نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که در مسأله ولایت از سوی جائر، بحث، قطع نظر از حرمت عمل است؛ یعنی کاری که انجام میشود ممکن است یکی از احکام پنجگانه را داشته باشد. کسی که در اداره دولتی به مردم احسان و خدمت میکند، کار مستحبی است یا کار مباحی را انجام دهد. گاهی ممکن است کار حرامی مانند قتل، گرفتن مالیات حرام و ... انجام دهد. بحث در این مسأله درباره ولایت از سوی جائر فینفسه است قطع نظر از اینکه عمل حرام است یا نه. اگر کار حرامی باشد، دو حرام مرتکب شده یکی خود عمل و دیگری پذیرش ولایت از سوی جائر. اگر به کسی اجازه داده شد که ولایت را بپذیرد، پس از آن باید کار حرام مرتکب نشود. جایزنبودن ارتکاب کار حرام بحثی در آن نیست بلکه بحث درباره نفس پذیرش ولایت است. پس بحث این است که آیا ورود به حکومت جور و پذیرش ولایت برای خدمت به مردم و شیعیان، جایز است؟ آیا ولایت از سوی جائر، حرمت ذاتی دارد یا حرمتش عرضی است؟
کار مستحب نمیتواند کار حرام را جایز کند؛ نمیتوان با دروغ، تهمت، غیبت و ... به مردم خدمت کرد. این خدمت به درد نمیخورد؛ زیرا هدف، وسیله را توجیه نمیکند. شهید مطهری اعلیاللهمقامهالشریف در کتابهای علمی خود ثابت کردند که دیدگاه منافقان این است که هدف، وسیله را توجیه میکند. اگر حرمت ذاتی دارد نمیتوان برای هدف مستحب به کار برد؛ مثلا نمیتوان از پول دزدی به فقرا صدقه داد. امام علی علیهالسلام میتوانست ابتدا شروط عمر و ابوبکر را بپذیرد و سپس به آن عمل نکند، اما این کار را نکرد. برخی از تندروها و منافقان، میگویند که هدف مقدس است؛ پس برای رسیدن به آن میتوان تهمت زد. تفاوت ما با کفار و منافقان همین است که ما برای رسیدن به اهدافمان از راههای درست استفاده میکنیم و اگر مسیر باطل باشد، قدم برنمیداریم. ما نمیخواهیم از راه دروغ، تهمت و رشوه، پیشرفت کنیم، بلکه میخواهیم با صداقت و حقیقت پیش برویم. اسلام این همه خون داده و سختیها را تحمل کرده؛ زیرا نمیخواهد از راه تبانی و خلاف شرع، پیش برود. اگر کاری حرمت ذاتی دارد نمیتوان برای هدف مستحب از آن استفاده کرد اما اگر چنانکه برخی گفتهاند، ولایت از سوی جائر، حرمت عرضی دارد، میتوان آن را با کارهای خوب انجام داد. میتوان ولایت از جائر را پذیرفت و به مردم خدمت کرد؛ زیرا این ولایت، حرمت ذاتی ندارد. علت حرمت این است که با پذیرش این ولایت، شوکت ظالم، افزوده میشود. هنگامی که عالمی وارد دربار شود و در کنار ظالم قرار گیرد، سلطان جائر اعتبار مییابد که این حرام عرضی است. حال که حکومت ظالم از بین نمیرود با هدف دستگیری از مستضعف وارد حکومت میشود، پذیرش این ولایت اگر حرمت عرضی داشته باشد جایز است و اگر حرمت ذاتی دارد، حرام است.
امام معصوم و ولیفقیه این اجازه را به برخی میدادند. مرحوم امام خمینی و شیخ عبدالکریم حائری به برخی از علما اجازه دادند که قاضی شوند و به داد برخی از مردم برسند و عدل را اجرا کنند.
ما در این مسأله باید حدود جواز و حرمت این کار را مشخص کنیم. این بحث را به اجمال میگوییم؛ زیرا مبتلابه نیست اما دانستنش لازم است و بسیاری از علما مانند شیخ انصاری، محقق خویی، امام خمینی و ... از آن بحث کردهاند.
ما باید اصل در مسأله مشخص کنیم که حرمت ذاتی است یا عرضی تا بتوانیم در مواردی که جواز یا حرمت آن مشکوک است، بتوان حکم آن را به دست آورد.