< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1402/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: النوح بالباطل/ اجرت نوحه‌سرایی/

 

خلاصه جلسه گذشته: بحث ما در علم فقه درباره «النیاحة» بود که آیا نیاحه و نَوح برای میّت حرام، مکروه یا مباح است؟ روایاتی را دراین‌باره خواندیم. از مجموع روایات استفاده شد که «النوح بالباطل حرام» و «النوح بالحقّ مباح». گفتیم که اگر نوح همراه موسیقی، غنا و دروغ باشد، النوح بالباطل است. از روایات استفاده می‌شود که کفران نعمت نیز اگر در نوح باشد، مصداقی از النوح بالباطل است. خداوند به انسان لطف و محبت بسیار کرده؛ پس نباید با فوت یکی از عزیزان، لب به کفران نعمت‌ها گشود و به خداوند اعتراض کند، بلکه پس از مقداری گریه باید صبر نمود و خداوند را شکر کرد. در غم از دست دادن پدر، مادر، فرزند یا ... ناله‌ها نباید به‌گونه‌ای باشد که کفران نعمت شود؛ خداوند خودش داده و خودش گرفته است.

اجرت نوحه‌سرایی

مداح یا منبری که برای میّت نوحه‌سرایی می‌کند، اگر مزدی برای این کارش بگیرد، حکمش چیست؟

قاعده کلی این است که «إنّ الله اذا حرّم شیئاً حرّم ثمنه» اگر نوح بالباطل باشد، عمل حرامی است و هنگامی که حکم تکلیفی حرام باشد، حکم وضعی نیز حرام است. دروغ، موسیقی، غنا و کفران نعمت، حرام است، مزد برای آن نیز حرام است. نیاحه بالحق باشد جایز است، حکم وضعی و اجرت بر نوحه‌سرایی حلال نیز، جایز است.

شرط بر اجرت

اگر نوحه‌سرا بر مقدار مزدش شرط کند، حکمش چیست؟ روایت صحیح داشتیم که شرط مقدار مزد نکند: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[1] ، عَنْ أَبِيهِ[2] وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‌[3] ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[4] ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ‌[5] جَمِيعاً، عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ،[6] قَالَ: كَانَتِ‌ امْرَأَةٌ مَعَنَا فِي‌ الْحَيِ‌ وَ لَهَا جَارِيَةٌ نَائِحَةٌ، فَجَاءَتْ إِلى‌ أَبِي، فَقَالَتْ: يَا عَمِّ، أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ مَعِيشَتِي مِنَ اللَّهِ عزّوجلّ، ثُمَّ مِنْ هذِهِ الْجَارِيَةِ النَّائِحَةِ وَ قَدْ أَحْبَبْتُ‌ أَنْ تَسْأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ ذلِكَ، فَإِنْ كَانَ حَلَالاً وَ إِلَّا بِعْتُهَا وَ أَكَلْتُ مِنْ ثَمَنِهَا حَتّى‌ يَأْتِيَ اللَّهُ بِالْفَرَجِ، فَقَالَ لَهَا أَبِي: وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُعْظِمُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْ هذِهِ الْمَسْأَلَةِ، قَالَ: فَلَمَّا قَدِمْنَا عَلَيْهِ، أَخْبَرْتُهُ أَنَا بِذلِكَ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «أَ تُشَارِطُ؟»؛ قُلْتُ: وَ اللَّهِ مَا أَدْرِي تُشَارِطُ، أَمْ لَا فَقَالَ‌: «قُلْ لَهَا: لَاتُشَارِطُ وَ تَقْبَلُ مَا أُعْطِيَت».[7] زنی در محله‌ای زندگی می‌کرد و کنیزی داشت که نوحه‌سرایی می‌کرد. آن زن به پدرم گفت: ای عمو! تو می‌دانی که رزق و روزی من از سوی خداوند بلندمرتبه است که از طریق این کنیز نوحه‌سرا است. دوست دارم که حکم این درآمد را از امام صادق علیه‌السلام بپرسی. اگر حلال است که از آن استفاده کنم وگرنه اگر حرام است آن را بفروشم و از پول آن بخورم تا خداوند، فرجی عنایت کند. پدرم گفت: بخدا سوگند من شأن امام صادق علیه‌السلام را بالاتر از آن می‌دانم که این مسأله را از او بپرسم. هنگامی که خدمت امام صادق علیه‌السلام رسیدیم من داستان را برای امام گفتم. امام صادق علیه‌السلام فرمود: آیا شرط می‌کند که چه مقدار به او مزد بدهند؟ گفتم: نمی‌دانم که شرط می‌کند یا نه. حضرت علیه‌السلام فرمود: به او بگو: شرط نکن و آنچه می‌دهند، بپذیر.

چون اصل عمل جایز است، شرط‌کردن مزد نمی‌تواند حرام باشد اما می‌توان گفت که نهی در روایت باعث می‌شود که شرط‌کردن مزد، مکروه باشد.

شیخ طوسی رحمه‌الله می‌گوید: «النوح فإنّه كلّه باطل»[8] وی هر نوع نوح چه حق و چه باطل و چه مزد برای آن را باطل و حرام می‌داند اما در کتاب‌های دیگرش از این دیدگاه برگشته است و می‌گوید: «كسب النوائح بالأباطيل حرام. و لا بأس بذلك على أهل الدين بالحقّ من الكلام».[9]

برخی، مزد برای نوح بالباطل را مکروه دانسته‌اند اما ما نتوانستیم این دیدگاه را از روایات استفاده کنیم بلکه استفاده کردیم، اگر نوح بالباطل باشد حرام است، اگر نوح بالحق باشد، جایز است و اگر مقدار آن را شرط کند، مکروه است.

محقق حلّی رحمه‌الله می‌گوید: «يحرم أجر النائحة بالباطل و يجوز بالحق».[10]

مرحوم کاشف الغطاء می‌گوید: «إنّ النياحة يجوز أخذ الأجرة عليها كسائر المباحات و المكروهات و إنّما يحرم حيث يكون النوح بالباطل».[11]

صاحب عروه رحمه‌الله می‌گوید: «يجوز أخذ الأجرة عليه إذا لم يكن بالباطل، لكنّ الأولى أن لا يشترط أوّلاً».‌[12]

ادله حرمت نوح بالباطل:

روایت اول: «نَهَى رَسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله ... وَ نَهَى‌ عَنِ‌ النِّيَاحَةِ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهَا».[13] سند روایت ضعیف است.

روایت دوم: «سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ أَوْ أَبَا جَعْفَرٍ [الإمام الباقر] علیهما السلام يَقُولُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ ﴿وَلا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ﴾[14] قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله قَالَ لِفَاطِمَةَ علیها السلام: «إِذَا أَنَا مِتُّ فَلَا تَخْمِشِي عَلَيَّ وَجْهاً وَ لَا تُرْخِي عَلَيَّ شَعْراً وَ لَا تُنَادِي بِالْوَيْلِ وَ لَا تُقِيمِي عَلَيَّ نَائِحَةً ثُمَّ قَالَ هَذَا الْمَعْرُوفُ الَّذِي‌ قَالَ اللَّهُ عزّوجلّ فِي كِتَابِهِ: ﴿وَلا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ﴾».[15] پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله خطاب به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها فرمود: هنگامی که من مُردم، صورتت را خراش نده، مویت را پریشان نکن، ندای واویلا سر نده و نوحه‌سرایی نکن. سپس حضرت فرمود: این همان معروفی است که خداوند درباره آن می‌فرماید: در معروف، معصیت تو نکنند.

سند این روایت نیز ضعیف است.

روایت سوم: حَدَّثَنَا أَبِي[16] قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ[17] عَنْ أَبِيهِ[18] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبِي الْحُسَيْنِ الْفَارِسِيِّ[19] عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ حَفْصٍ الْبَصْرِيِّ[20] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ[21] عَنْ أَبِيهِ[22] عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: «أَرْبَعَةٌ لَا تَزَالُ فِي أُمَّتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ الْفَخْرُ بِالْأَحْسَابِ‌ وَ الطَّعْنُ فِي الْأَنْسَابِ‌ وَ الِاسْتِسْقَاءُ بِالنُّجُومِ‌ وَ النِّيَاحَةُ وَ إِنَّ النَّائِحَةَ إِذَا لَمْ تَتُبْ قَبْلَ مَوْتِهَا تَقُومُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ عَلَيْهَا سِرْبَالٌ‌ مِنْ‌ قَطِرَانٍ‌ وَ دِرْعٌ مِنْ جَرَبٍ».[23] پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: همیشه در امت من چهار چیز بوده که تا روز قیامت از بین نمی‌رود: 1- فخر به حسب و نسب؛ 2- طعنه به نسب دیگران؛ 3- پیش‌بینی باران با ستارگان؛ 4- نیاحه. کسی که نوحه‌سرایی می‌کند اگر توبه نکند، روز قیامت محشور می‌شود درحالی‌که پیراهن چرب و مانتو جرب (کنایه از بیماری پوستی) به تن دارد.

«لَا تَزَالُ» نفی در نفی است که مثبت می‌شود به‌معنای همیشه بودن.

«الْفَخْرُ بِالْأَحْسَابِ» فخر به حسب و نسب همان آقازاده‌های امروز است. وای از دست آقازاده‌های که آبروی پدران خود را می‌برند. مدام می‌گویند که پدرم این‌گونه و آن‌گونه. گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل

این داستانی است که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز از آن می‌نالد. این کار بوده، هست و خواهد بود و تا روز قیامت خواهد بود. از دست آقازاده‌ها نجات نمی‌یابید، هرکس آقا شد، چند نفر دوروبری‌ها می‌خورند و می‌برند و کسی نمی‌تواند جلوی آن‌ها را بگیرد.

«الطَّعْنُ فِي الْأَنْسَابِ» به نسب دیگران طعنه می‌زنند، مثلا می‌گویند که تو به پدرت نرفته‌ای یا می‌گویند که حلال‌زاده نیستی.

سند روایت ضعیف است؛ زیرا دو راوی مهمل در آن وجود دارد. دلالت آن نیز ضعیف است؛ زیرا برخی از فقرات آن مانند فخر به نسب، حرام نیست. ائمه علیهم‌السلام نیز نسبت به اجداد خود فخر داشتند. اگر با این فخر، ظلمی صورت گیرد یا باطل دیگری باشد، به‌یقین حرام است اما صرف فخر به نسب، نمی‌تواند حرام باشد. مثلا کسی که می‌خواهد حق خود را بگیرد اگر نسب خود را بگوید، حرام نیست؛ پس فخر به نسب مطلقا حرام نیست. سرمایه‌داری مطلقا حرام نیست؛ سرمایه‌داری است که خمس خود را می‌دهد و تمام واجباتش را انجام می‌دهد و به انقلاب نیز کمک می‌کند و سرمایه‌داری نیز هست که همیشه به دنبال باطل است و می‌خواهد از رانت استفاده کند. درباره نیاحه نیز همین‌گونه است و دو نوح وجود دارد: نوح بالحق و نوح بالباطل. اگر به‌حق باشد صحیح است و اشکالی ندارد اما اگر به‌الباطل باشد، حرام است.

روایت چهارم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[24] عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ[25] عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ[26] عَنْ عِمْرَانَ الزَّعْفَرَانِي[27] ‌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «... وَ مَنْ أُصِيبَ بِمُصِيبَةٍ فَجَاءَ عِنْدَ تِلْكَ الْمُصِيبَةِ بِنَائِحَةٍ فَقَدْ كَفَرَهَا».[28] امام صادق علیه‌السلام فرمود: کسی که مصیبتی بر او وارد شود و بر این مصیبت نیاحه کند، کافر شده است.

کسی که در مصیبت، ندای واویلا سر دهد و سروصدا کند، کفران نعمت کرده است. کفران نعمت نیز مصداقی از اباطیل در نیاحه است.

 


[1] امامی ثقه است.
[2] اختلافی است اما بنا بر اقوا امامی ثقه است.
[3] امامی ثقه است.
[4] أحمد بن محمّد بن عیسی الأشعري: امامی ثقه است.
[5] محمّد بن إسماعیل بن بزیع: امامی ثقه است.
[6] الصیرفي: واقفی ثقه است. ظاهرا بزرگان پیش از واقفی شدنش روایات او را پذیرفته‌اند.
[16] عليّ بن الحسین بن بابویه القمّي: امامی ثقه است.
[17] امامی ثقه است.
[18] إبراهیم بن هاشم القمّي: اختلافی است اما بنا بر اقوا امامی ثقه است.
[19] مهمل است.
[20] سلیمان بن جعفر بن إبراهیم الجعفري: امامی ثقه است.
[21] مهمل است.
[22] ذو الدمعة: اختلافی است اما ظاهرا امامی ثقه است.
[24] امامی ثقه است.
[25] البراوستانيّ الأزدورقانيّ القمّي: اختلافی است برخیاو را امامی ثقه دانسته‌اند و برخی او را فطحی دانسته و برخی او را ضعیف می‌دانند. ما درباره او نظری نداده و توقف می‌کنیم.
[26] إبراهیم بن محمّد بن سعید الثقفي: اختلافی است اما بنا بر اقوا امامی ثقه است.
[27] این عنوان مترک میان عمران بن إسحاق الزعفراني [مهمل است] و عمران بن عبد الرحیم الزعفراني [مهمل است].

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo