< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1402/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: النوح بالباطل/ مفهوم‌شناسی/

 

النوح بالباطل

بحث ما در علم فقه درباره موضوعی است که شیخ انصاری به‌عنوان مسأله بیست‌وپنجم در کتاب مکاسب محرمه آورده است.[1] منشأ این بحث، در روایات است. در روایات از «نیاحة» نهی شده است.

مفهوم‌شناسی

یکی از معانی نیاحه این است که انسان در مرگ عزیزش، با صدای بلند گریه و شیون کند. چنین کاری در زمان جاهلیت هم بوده است. چه میزان از این کار جایز و چه میزان حرام است؟ آیا اجرت بر این کار جایز است؟ آیا زجّه و فریاد در مرگ غیر از ائمه علیهم‌السلام، اولیای الهی و علما، جایز است؟ برخی آن را حرام و برخی مکروه دانسته‌اند. مسأله دیگر این است که در این زجّه و نیاحه، غناء و موسیقی نیز وجود داشته باشد؛ یعنی کسی اشعاری را با غناء بخواند یا موسقی بنوازند تا دیگران گریه کنند. ممکن است نیاحه همراه دروغ باشد؛ یعنی کسی اوصافی دروغین را درباره میّت بگوید. این مسائل، از عوارض بحث است نه اصل بحث ما. هرکدام از عناوین محرمی مانند غناء، موسیقی یا دروغ در نیاحه وارد شود، آن را حرام می‌کند. سخنان باطل و ناجور ممکن است در نیاحه باشد. مثلا کسی فرزندش فوت کرده و می‌گوید: «خداوندا! چه ظلمی به من کردی؟»؛ این سخنان حرام است. ذات نیاحه، بحثی دارد و عوارض آن بحث دیگری دارد. اگر مثلا غناءخوانی فوت کرده و شما از او تمجید کنید، حرام است؛‌ زیرا ترویج فساد و تبلیغ خلاف شرع است.

در زمان جاهلیت، نیاحه، با غناء، موسیقی و دروغ مخلوط بوده است؛ ازاین‌رو از آن نهی شده است اما ذات نیاحه که گریه و اشک در مرگ عزیزان است، آیا اشکالی دارد؟ ممکن است عوارضی از آن مانند رسیدن صدای زن به نامحرم حرام باشد اما اصل این کار (النیاحة بما هو نیاحة) جایز است یا نه؟ ازاین‌رو بیشتر علما چون اصل آن را جایز می‌دانند، عنوان را «النوح بالباطل» مطرح کرده‌اند. نه اینکه «النیاحة محرمة» اما برخی از فقها گفته‌اند که چون در روایات از «النیاحة» سخن گفته شده، مطلق نیاحه مورد بحث است. بنابراین یک بحث درباره اصل نیاحه است، بحث دیگر درباره عوارض آن است و بحث دیگر درباره گرفتن اجرت بر آن است.

خلاصه بحث آن است که «النوح بالباطل و أجرته محرمة»؛ یعنی اگر در مرگ کسی، هنگام گریه و شیون، حرف باطلی زده شود، تعریف نابجایی شود یا حرف خلافی زده شود، حرام است اما اگر این‌ها نباشد و تنها اشک و گریه حتی با صدای بلند باشد، شرعاً اشکالی ندارد و برخی، آن را مکروه دانسته‌اند مگر برای ائمه علیهم‌السلام. درباره حکم به کراهت نیز دلیل بر خلاف وجود دارد؛ زیرا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بر مرگ دیگران اشک ریخت. از ایشان پرسیدند که چرا اشک ریخت، حضرت فرمود:‌ من گریه را نهی نکردم بلکه کار خلاف را نهی کردم.

شهید ثانی رحمه‌الله درباره تعریف نیاحه می‌گوید: «النوح بالباطل بأن تصف الميّت بما ليس فيه».[2] شهید ثانی رحمه‌الله خودِ نوح را بحث نکرده بلکه مرکز بحث را در نوح باطل دانسته و معنای آن را این دانسته که برای میّت توصیفاتی بگوید که دروغ است.

محقق اردبیلی رحمه‌الله می‌گوید: «أن يذكر ما لا يجوز ذكره مثل الكذب».[3] مانند اینکه مداح یا منبری، چیزهای دروغی را بگوید.

مرحوم کاشف الغطاء می‌گوید: «إمّا بأن تذكر صفات كاذبةً ليست في الميّت أو تذكر الصفات التي لا يسوغ ذكرها».[4] نوح بالباطل دو گونه است؛ گاهی صفاتی گفته می‌شود که در میّت نیست و دروغ گفته می‌شود و گاهی صفاتی است که در میّت بوده اما نباید گفته می‌شد. مثلا گفته شود که در گناه قمار، غناء یا ... سرآمد بود؛ زیرا گفتن چنین صفاتی، ترویج فساد و باطل است.

آیت‌الله مکارم شیرازی سلّمه‌الله نیز مانند مرحوم کاشف الغطاء می‌گوید: «المراد من الباطل أعمّ من الكذب و مدح الميّت بأفعاله القبيحة و صفاته المذمومة و غير ذلك ممّا لا يجوز شرعاً».[5]

اقوال در حکم نوح:

دیدگاه اول: حرمت مطلق نوح

برخی از فقها به‌صورت مطلق حرمت نوح را بیان کرده‌اند، خواه به باطل باشد یا حق.

شیخ طوسی رحمه‌الله می‌گوید: «النوح فإنّه كلّه ... محرّم».[6]

ابن‌حمزه رحمه‌الله می‌گوید: «المحظور ثمانية أشياء ... و النياحة».[7]

این دو بزرگوار از قدما هستند و علمای بعد، سخن آنان را توجیه کرده‌اند که مراد، النوح بالباطل است و مطلق نیاحه را نمی‌گویند و دلیلی بر حرمت نوح بالحق نیست. شهید اول رحمه‌الله می‌گوید: «الظاهر أنّهما أرادا النوح بالباطل، أو المشتمل على المحرّم».[8] شیخ انصاری رحمه‌الله نیز می‌گوید: «ظاهر المبسوط و ابن حمزة التحريم مطلقاً، كبعض الأخبار. و كلاهما محمول على المقيّد جمعاً».[9]

حرمت نیاحه، روایت دارد اما مقید به نوح بالباطل می‌شود. برخی این نهی را برای غیر اهل‌بیت علیهم‌السلام، حمل بر کراهت کرده‌اند. روایت شده که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با صدای بلند گریه کرد.

برخی از فقها برای حرمت نیاحه، ادعای اجماع کرده‌اند. [10]

محقق خویی رحمه‌الله می‌گوید: «إدّعى الشيخ الإجماع عليها في مبسوطه، إلّا أنّ هذه الدعوى غير قابلة التصديق منه قدس‌ سره حيث إنّ جواز النياحة ممّا يلتزم به المشهور، فكيف يقوم معه الإجماع على حرمتها! و لعلّه أراد بالنياحة النياحة المرسومة عند العرب و لا إشكال في حرمتها؛ لاشتمالها على الكذب، حيث كانوا يصفون الميّت بأوصاف غير واجد لها في حياته؛ ككونه شجاعاً أو كريماً سخيّاً مع أنّه جبان أو بخيل و هو كذب حرام».[11] اجماعی وجود ندارد و حرام، نیاحة بالباطل است و اگر بحق باشد، اشکالی ندارد.

پس بحث ما درباره نوح بالباطل خواهد بود نه مطلق نوح؛ زیرا نوح بحق اشکالی ندارد و روایاتی آن را تجویز کرده‌اند. «إِنَّمَا تَحْتَاجُ الْمَرْأَةُ فِي الْمَأْتَمِ إِلَى النَّوْحِ لِتَسِيلَ دَمْعَتُهَا وَ لَا يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تَقُولَ‌ هُجْراً فَإِذَا جَاءَ اللَّيْلُ فَلَا تُؤْذِي الْمَلَائِكَةَ بِالنَّوْح ... ».[12]

زن‌ها نیاز دارند که در ماتم، گریه و عزاداری کنند، وگرنه دچار عقده و مشکل می‌شوند، اما باید مراقب باشند که سخن ناجور و بدی نگویند. شب که شد گریه نکنند؛ چون ملائکه اذیت می‌شوند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo