درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1402/11/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: نمیمه/ ادله حرمت نمیمه/
خلاصه جلسه گذشته: بحث ما در علم فقه درباره استدلال به آیات قرآن برای حرمت نمینه بود.
آیه پنجم
﴿وَيلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ﴾[1] وای بر هر عيبجوی مسخرهکنندهای!
شهید ثانی رحمهالله مصداق آیه را نمّام میداند.[2] اطلاق آیه شامل نمّام میشود؛ زیرا نمام نیز عیب مردم را میگوید. در غیبت، غیبتکننده عیب کسی را برای دیگران بیان میکند اما در نمیمه، نمّام، سخن گوینده درباره دیگری با طرف مقابل میرساند.
دلیل دوم: روایات
آیات قرآن کریم، دلالت بر حرمت نمیمه دارد و نیازی به دلالت روایات نیست اما روایات بسیاری در حدّ تواتر یا استفاضه نیز درباره حرمت نمیمه وجود دارد که چند گروه روایت میشود:
گروه اول: روایاتی که نمّام را شرّ امت میداند.
گروه دوم: نمّام را داخل جهنّم میداند که وارد بهشت نمیشود.
گروه سوم: به ترککننده نمیمه، وعده بهشت دادهاند.
با وجود حدود سی روایت دراینباره جای شبهه باقی نمیماند که نمیمه گناه و حرام است. در ادامه برخی از این روایات را بررسی میکنیم.
روایت اول: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[3] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ[4] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ[5] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ؟ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ: «الْمَشَّاءُونَ بِالنميمة الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ».[6] پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: آیا به شما بگویم که انسانهای شرّ شما چه کسانی هستند؟ گفتند: آری ای فرستاده خدا! حضرت فرمود: کسانی هستند که رفتوآمد برای نمیمه میکنند، میان دو دوست را به هم میزنند و برای کسی که عیبی ندارد، عیب میسازند.
سند و دلالت این روایت درست است.
کار نمّام این است که با بزرگی، آشنایی برقرار میکنند تا از دیگران بدگویی و نمّامی کنند و خود را محبوب کنند. هنگامی که به رئیس و بالادستی گفته شود که فلانی پشت سر شما چنین گفت، او نیز قدرت دارد و انتقام میگیرد. قدرت، غرور میآورد. برخی از اختلافهایی که گاهی در این مملکت اتفاق میافتد، ریشهاش همین بدگوییها و نمّامیها است. در ارتباط با بالا دست و رئیس، هیچگاه واسطه نفرستید و خود، مستقیما با او در ارتباط باشید؛ زیرا گاهی واسطه، چیزی را کم یا زیاد میکند که باعث مشکل و بدبینی میشود.
سه ویژگی در روایت بیان شده که هر کدام از اینها میتواند حرام مستقلی برای انسان شر باشد و نیازی نیست کسی هر سه ویژگی را باهم داشته باشد تا شر باشد.
دو گناه دوم میتواند با نمیمه جمع شود. در دو گناه اول، شخصی که گناه علیه او انجام میشود عیبی دارد و عیب او گفته میشود اما گناه سوم بدتر است؛ زیرا شخصی که عیبی ندارد، عیبی را به او نسبت میدهند. در تعریف «بُرَآء» میگویند: «من يثبت لمن لا عيب له عيبا ليسقطه من أعين الناس».[7] کسی که عیبی ندارد برایش عیب میسازند تا او را از چشم مردم بیاندازند.
نزدیک به ایام انتخابات هستیم، باید مراقب بود که در تعریفکردنها و بدگوییکردنها افراط و تفریط نکنید. نکند شایعهای را پخش کنید و آبروی کسی را ببرید.
آیا «الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ» علت تامه حرمت نمیمه است؟ اگر علت تامه باشد، اگر نمیمه منجر به جدایی دوستان شود، حرام میشود و اگر علت تامه نباشد، مشکلی نیست ممکن است این ویژگی در برخی از نمیمهها باشد و در برخی نباشد.
روایت دوم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[8] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ[9] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى[10] عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَقِيلٍ[11] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ[12] عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: «محرّمة الْجَنَّةُ عَلَى الْقَتَّاتِينَ الْمَشَّاءِينَ بِالنميمة».[13] بر اساس این روایت، بهشت برای نمّامها حرام است.