< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1402/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: النجش/ دلایل حرمت نجش/

 

خلاصه جلسه گذشته: بحث ما در بحث فقه درباره حرمت نجش بود. دلایلی بر حرمت این عمل وجود دارد. برای رفع ابهام از برخی از مسائل این بحث باید به ادلّه آن رجوع کرد.

ادلّه حرمت نجش:

دلیل اول: روایات:

روایت اول: «أَنَّهُ نَهَى‌ صلی ‌الله‌ علیه ‌وآله عَنِ‌ النجش».[1] روایت شده که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله از نجش نهی فرمود.

برخی از فقها به این روایت استناد کرده‌اند[2] اما سند روایت مرفوعه و ضعیف است.

روایت دوم: «لَا تَنَاجَشُوا وَ لَا تَدَابَرُوا».[3] نجش مرتکب نشوید و پشت نکنید.

سند روایت مرفوعه و ضعیف است.

برای فهم روایت باید دقت کنیم که معنای جمله چیست؟ پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله هرچه می‌گوید وحی الهی است ﴿وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى﴾ ﴿ِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى﴾.[4] معنای لغوی نجش این بود «مدح السلعة بحیث یزید في الثمن» به‌گونه‌ای کالا را مدح می‌کند تا قیمت آن افزایش یابد. گونه دیگر نجش این بود که ناجش خریدار نیست اما خود را در ظاهر به‌عنوان مشتری معرفی می‌کند و قیمت بالاتری را پیشنهاد می‌کند. هنگامی که گفته می‌شود «لا تضاربوا» از باب تفاعل و معنای دوطرفه دارد؛ یعنی یکدیگر را نزنید. حال معنای «لا تناجشوا» در روایت چیست؟ سه احتمال در معنای آن داده شده است:

احتمال اول: در ثمن و مثمن، نجش محقق نشود. گاهی افزایش قیمت در ثمن و گاهی در مثمن است. همیشه ثمن پول نقد نیست و به‌ویژه در گذشته، کالا به کالا معامله می‌کردند. تناجش، تعریف زیاد در ثمن یا مثمن است.

احتمال دوم: بایع و ناجش توافق و هماهنگی برای ارتکاب نجش نداشته باشند.

احتمال سوم: تو برای دیگری این کار را نکن تا او نیز برای تو این کار را انجام دهد. دو فروشنده توافق می‌کردند که گاهی این برای کالای دیگری تعریف کند و دیگر نیز از کالای این فروشنده تعریف کند. مزدی در برابر عمل نجش از هم نمی‌گرفتند اما هرگاه که یک طرف می‌خواست کالای خود را بفروشد، دیگری از کالای او تعریف ناروا می‌کرد. «لا تنجش مع أحد لأن لا ینجش معک».

معنای «لَا تَدَابَرُوا» عکس نجش است؛ یعنی به اصطلاح نباید توی سر مال مردم زد. شخصی می‌خواهد چیزی را بفروشد و شما برای اینکه قیمت آن را کم کنید، ناحق نقص‌هایی را برای کالا بسازید. بالا و پایین آوردن بی‌جای قیمت کالا درست نیست.

سند هر دو روایت ضعیف است اما مشهور به آن‌ها عمل کرده‌اند.

شیخ طوسی رحمه‌الله می‌گوید: «هذا نهى يقتضي التحريم».[5]

شیخ بحرانی رحمه‌الله می‌گوید: «لا ريب أنّ ظاهر النهي هو التحريم».[6]

روایت سوم: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا[7] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ[8] عَنْ أَبِيهِ[9] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ[10] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ[11] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه ‌السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی ‌الله‌ علیه ‌وآله:‌ «الْوَاشِمَةُ وَ الْمُوتَشِمَةُ وَ الناجش وَ الْمَنْجُوشُ‌ مَلْعُونُونَ‌ عَلَى لِسَانِ مُحَمَّدٍ صلی ‌الله‌ علیه ‌وآله».[12]

کسی که خالکوبی می‌کند، کسی که خالکوبی روی بدنش انجام می‌شود، ناجش و کسی که نجش به‌سود او انجام می‌شود، همه از زبان محمد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله ملعون هستند.

روایاتی که امام صادق علیه‌السلام از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل می‌کند را هم شیعه و هم سنّی قبول دارند. ما امام صادق علیه‌السلام را به‌عنوان امام قبول داریم و اهل سنّت، ایشان را به‌عنوان فرد ثقه صادق قبول دارد.

سند روایت صحیح است و دلالت آن با واژه لعن، ظهور در تحریم دارد.

برای تحریم براساس این روایت باید توافق یا رضایت برای منجوش‌له را باید در نظر گرفت؛ یعنی برای ملعون بودن، منجوش‌له برای ارتکاب نجش، با ناجش توافق کرده یا توافقی نبوده اما بر کار ناجش رضایت دارد.

شیخ نجفی رحمه‌الله می‌گوید: «حراما للنهي عنه، واللعن لفاعله في النبوي المؤيد بالشهرة».[13]

شیخ انصاری رحمه‌الله می‌گوید: «حرام؛ لما في النبوي المنجبر بالإجماع المنقول».[14]

آیت‌الله سبحانی سلّمه‌الله می‌گوید: «القدر المتيقّن من هذه الروايات ما إذا زاد في ثمن السلعة و هو لا يريد أن يشتريها، مع المواطأة».[15]

قدر متیقن از حرمت نجش و ملعون بودن در جایی است که توافق و هماهنگی میان ناجش و منجوش‌له وجود داشته باشد.

به‌ نظر ما، قدرمتیقن در جایی است که اغراء به جهل، کذب، خدعه یا مدح من لا یستحق المدح باشد؛ به عبارت دیگر، قدرمتیقن در جایی است که یکی از محرمات در این کار وجود داشته باشد. برای ملعون بودن منجوش‌له، نه‌تنها توافق بلکه سکوت نیز کافی است؛ زیرا سکوت، نشانه رضایت بر عمل است. شخصی در حضور مرحوم آیت‌الله بهجت از ایشان تعریف بسیار می‌کرد و ایشان تکذیب کرد که این‌گونه نیست و آن شخص می‌گفت که حضرت آقا، شکسته نفسی می‌کند. گاهی باید اعتراض کرد که چرا به من آیت‌الله العظمی می‌گویید. سکوت در برابر تعریف نابجا، خلاف شرع است. شما طلاب باید خود را آماده کنید که اگر برای شما معجزه درست کردند و گفتند که مقامش چنین و چنان است، سکوت نکنید و اعتراض کنید. وای به حال شما اگر مقام یا پستی به شما بدهند که لیاقت آن را نداشته باشید. هنگامی که از کالای شما تعریف نابجا کنند و شما سکوت کنید، این سکوت خلاف شرع است، به‌یقین تعریف نابجا از خود شما درحالی‌که صلاحیت آن را ندارید، شما گناهکارید که سکوت می‌کنید. شاید بسیاری از ما مصداق این باشیم. هر کسی در مقام و جایگاه خودش، به‌اندازه خودش باشد ﴿بلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾[16] . زمانی مرحوم آیت‌الله مشکینی از مرحوم امام تجلیل کرد، سپس مرحوم امام فرمود که آنچه آقای مشکینی گفت، درست نیست و من لایق این معانی نیستم. شما نیز باید از اکنون یاد بگیرید که اگر از شما تعریف زیاد می‌کنند، مقصودی دارند؛ پس اعتراض کنید و بگویید که خلاف شرع است. چیزی که می‌خوانید یا می‌شنوید باید دلالت تضمن، التزام و مطابقی آن را بدانید. اگر مقامی را تصدی می‌کنید که لایق آن نیستید بدانید که بزرگ‌ترین خلاف را انجام می‌دهید. فسادهای این کشور برای این است که افراد به‌دنبال شغل‌هایی هستند که لایق آن نیستند و متأسفانه این بزرگ‌ترین گناهی است که به آن توجه نداریم.

 


[7] همه، امامی ثقه هستند.
[8] أحمد بن محمّد بن خالد البرقی: امامی ثقه.
[9] محمّد بن خالد البرقي: امامی ثقه.
[10] الزاهريّ الخُزاعي: اختلافی است اما ظاهرا امامی ثقه است.
[11] مولی بنی هاشم: امامی ثقه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo