< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1402/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معونة الظالمین/ حکم تکلیفی معونة الظالمین/ اعانه ظالم در مباحات

 

خلاصه جلسات گذشته: صحبت در بحث فقه، درباره «معاونة الظالمین » بود که یکی از محرمات الهی، کمک به ظلم است. کمک به ظلم در ظلم ارتکابی، صددرصد حرام است و بحثی در آن نیست. بحث دوم ما کمک به ظالم در کارهای حرام بود (اعانة الظالم في المحرمات)؛ ظالم به دیگری ظلم نمی‌کند اما شراب می‌نوشد یا قماربازی می‌کند. این صورت نیز بنا بر حرمت اعانه اثم، حرام است. در قسم سوم بودیم که دو مطلب دراین‌باره وجود دارد. اعانة الظالم في المباحات مثلا نانوا یا قصاب است و ظالم مشتری‌ او است. دراین فرض دو قسم وجود دارد:‌

الف) عنوان اعوان ظلمه بر او صدق می‌کند؛ مثلا برای سلطان ظالم، تجارت‌های مهمی را انجام می‌دهد. همه می‌گویند که کمک به ظالم می‌کند و بودجه او را تأمین می‌کند. اگر کمکی باشد که عرف می‌گوید او درباری است، بنا بر نظر اکثر فقها این کار نیز حرام است. مثلا برای او روضه می‌خواند و مداحی می‌کند که کار حرامی نیست و به‌اصطلاح، جاده صاف کن حکومت جور شده است. این کارها بااینکه فی‌نفسه حرام نیست و مباح است اما چون منتسب به جور است، حرام می‌شود.

ب) محل ابهام این مسأله در این قسم دوم است. شخصی است که دکان دارد و ظالم، نوکرش را می‌فرستد که از دکان او تخم‌مرغ و ماست بخرد یا نانوایی دارد و به همه نان می‌فروشد که یکی از مشتری‌های او، نوکر ظالم است. با ارتکاب این مباحات، عنوان اعوان ظلمه صدق نمی‌کند. آیا ارتکاب چنین کمک‌هایی به ظالم، حرام است؟

مرحوم صاحب حدائق معتقد است که قسم دوم نیز حرام است؛[1] نباید به ظالم حتی نان یا گوشت فروخت تا از ظلمش دست بکشد. اگر این کار را می‌کردند، دیگر ظالمی یافت نمی‌شد اما 99 درصد فقا این دیدگاه را نپذیرفته‌اند و معتقدند: کمک به ظالم در ظلم، محرمات و مباحاتی که اعوان ظلمه صدق کند، حرام است اما در عمل مباحی که عنوان اعوان ظلمه وجود ندارد، اعانه حرام نیست.

پس باید دقت داشت که در اعانه بر مباحی که عنوان اعوان ظلمه صدق می‌کند بحثی نداریم و حرام است اما در جایی که اعوان ظلمه صدق نمی‌کند یا صدق عنوان مشکوک است، برائت جاری می‌شود و نمی‌توان حکم به حرمت کرد.

مرحوم صاحب حدائق معتقد بود از روایتی که امام صادق فرمود:‌ «من دوست ندارم که برای این‌ها گرهی بزنم یا سر مشکی را ببندم؛ هرچند شرق و غرب عالم را به من بدهند. من دوست ندارم که قلم آن‌ها را برای نوشتن آماده کنم. اعوان ظلمه در روز قیامت در چادری از آتش خواهند بود تا خداوند میان سایر بندگان، حکم کند»[2] استفاده می‌شود که کوچک‌ترین کمک به ظالم هرچند فروش نان‌، تخم‌مرغ یا ماست باشد، جایز نیست. اکثر فقها معتقدند که این حرمت در جایی است که اعوان ظلمه صدق کند اما اگر این عنوان نبود، حرام نیست.

به نظر ما دیدگاه اکثر فقها درست است. باید به زمان طاغوت‌های بزرگ توجه نمود، زمان همه ائمه علیهم‌السلام، زمان طاغوت بود و مردم مجبور به زندگی بودند و تجارت می‌کردند، آیا می‌شد به آن‌ها و درباری‌ها جنس نفروشند؟ درحالی‌که امام صادق علیه‌السلام به اصحاب توصیه کرده بود، رفتار خوبی داشته باشند که مردم همه می‌گفتند که یاران امام صادق علیه‌السلام چه اخلاق خوبی دارند. برداشت فقها این است که سیره ائمه علیهم‌السلام این نبوده که بگویند به سلطان جائر و اعوان آن‌ها چیزی نفروشید و کمک نکنید.

اختلاف در این است که صاحب حدائق هر کمکی حتی کوچک را مصداق اعوان ظلمه می‌داند اما دیگر فقها برخی از کمک‌های کوچک را باعث صدق عنوان اعوان ظلمه نمی‌دانند.

روایت چهارم: حَمْدَوَيْهِ[3] ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الرَّازِيُّ[4] ، قَالَ حَدَّثَنِي‌ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ[5] ، قَالَ حَدَّثَنِي صَفْوَانَ بْنُ مِهْرَانَ الْجَمَّالُ[6] ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام فَقَالَ لِي: «يَا صَفْوَانُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ مِنْكَ حَسَنٌ جَمِيلٌ مَا خَلَا شَيْئاً وَاحِداً!» قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ؟ قَالَ: إِكْرَاؤُكَ جِمَالَكَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ يَعْنِي هَارُونَ» قُلْتُ: وَ اللَّهِ مَا أَكْرَيْتُهُ أَشَراً وَ لَا بَطَراً وَ لَا لِصَيْدٍ وَ لَا لِلَّهْوِ وَ لَكِنِّي أُكْرِيهِ لِهَذَا الطَّرِيقِ، يَعْنِي طَرِيقَ مَكَّةَ وَ لَا أَتَوَلَّاهُ بِنَفْسِي وَ لَكِنْ أَنْصِبُ مَعَهُ غِلْمَانِي، فَقَالَ لِي: «يَا صَفْوَانُ أَ يَقَعُ كِرَاؤُكَ عَلَيْهِمْ؟» قُلْتُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ، قَالَ: فَقَالَ لِي: «أَ تُحِبُّ بَقَاءَهُمْ حَتَّى يَخْرُجَ كِرَاؤُكَ؟» قُلْتُ نَعَمْ، قَالَ: «فَمَنْ أَحَبَّ بَقَاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ كَانَ وَرَدَ النَّارَ»، قَالَ صَفْوَانُ فَذَهَبْتُ وَ بِعْتُ جِمَالِي عَنْ آخِرِهَا، فَبَلَغَ ذَلِكَ إِلَى هَارُونَ، فَدَعَانِي فَقَالَ لِي: يَا صَفْوَانُ بَلَغَنِي أَنَّكَ بِعْتَ جِمَالَكَ قُلْتُ: نَعَمْ، فَقَالَ: لِمَ قُلْتُ: أَنَا شَيْخٌ كَبِيرٌ وَ أَنَّ الْغِلْمَانَ لَا يَفُونَ بِالْأَعْمَالِ، فَقَالَ: هَيْهَاتَ أَيْهَاتَ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَنْ أَشَارَ عَلَيْكَ بِهَذَا أَشَارَ عَلَيْكَ بِهَذَا مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قُلْتُ: مَا لِي وَ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ! فَقَالَ: دَعْ هَذَا عَنْكَ فَوَ اللَّهِ لَوْ لَا حُسْنُ صُحْبَتِكَ لَقَتَلْتُكَ».[7]

صفوان جمّال گوید: روزی خدمت حضرت امام کاظم علیه‌السلام رسیدم. آن حضرت به من فرمود: همه چیز تو خوب و نیکو است جز یک چیز! پرسیدم: فدایت شوم آن چیست؟ امام فرمود: اینکه شتران خود را به این مرد (یعنی هارون، خلیفه وقت) کرایه می‌دهی. گفتم: من از روی حرص و سیری و لهو چنین کاری نمی‌کنم. چون او به راه حج می‌رود، شتران خود را به او کرایه می‌دهم. خودم هم خدمت او را نمی‌کنم و همراهش نمی‌روم، بلکه غلام خود را همراه او می‌فرستم. امام فرمود: آیا از او کرایه طلب داری؟ گفتم: آری. امام فرمود: آیا دوست داری او باقی باشد تا کرایه تو به تو برسد؟ گفتم: آری. حضرت فرمود: کسی که بقای آن‌ها را دوست داشته باشد، از آنان خواهد بود و هر کس از آنان (دشمنان خدا) باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود.

بعد از این گفت‌وگو با امام کاظم علیه‌السلام، تمامی شتران خود را فروختم. هنگامی‌که این خبر به هارون رسید، او من را خواست و به من گفت: به من گزارش داده‌اند که تو شترهای خود را فروخته‌ای؟ گفتم: آری فروختم. گفت: چرا این کار را کردی؟ گفتم: چون پیر و ناتوان شده‌ام و غلامانم از عهده این کار برنمی‌آیند. هارون عصبانی شد و گفت: هرگز! هرگز! می‌دانم که تو به اشاره موسی بن جعفر علیه‌السلام شتران خود را فروخته‌ای. به او گفتم: من را با موسی بن جعفر علیه‌السلام چکار؟ هارون گفت: بس است دیگر! به خدا قسم! اگر حق مصاحبت تو با من نبود، تو را می‌کشتم.

کرایه شتر برای انجام حج، فی‌نفسه کار مباح یا مستحبی است اما کرایه آن به هارون، حرام است. آیا خود کرایه‌دادن حرام است یا حب بقاء‌ هارون حرام است؟ اگر خود کرایه‌دادن حرام بود امام علیه‌السلام همان ابتدا می‌فرمود اما پرسش و پاسخ‌های بیان‌شده نشان از آن دارد که حب بقای هارون حرام است. اگر صفوان می‌گفت که من دوست دارم آن‌ها بمیرند، هرچند کرایه من را ندهند، آیا بازهم حرام بود؟

اگر بر این کار صفوان، عنوان اعوان ظلمه صدق کند، اشکالی وجود ندارد و همه حرمت آن را پذیرفته‌اند اما اگر عنوان اعوان ظلمه صدق نکند و بازهم کارش حرام باشد، دیدگاه صاحب حدائق علیه‌السلام درست خواهد بود.

به نظر ما بر این کار صفوان، عنوان اعوان ظلمه صدق می‌کند و به همین دلیل حرام بوده است. همان‌گونه که برخی از افراد در زمان پهلوی، برای شاه منبر می‌رفتند و مداحی می‌کردند.

سند روایت هرچند ضعیف است اما چون شهرت دارد، این شهرت، جابر ضعف سند است.

 


[3] حمدویه بن نصیر: امامی ثقه.
[4] مهمل.
[5] التیمي: فطحی بود اما هنگام مرگ از این مذهب برگشت و ثقه است. بنا بر دیدگاهی، از اصحاب اجماع است.
[6] امامی ثقه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo