< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1402/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معونة الظالمین/ حکم تکلیفی معونة الظالمین/ ادله حرمت

 

خلاصه جلسات گذشته: صحبت در بحث فقه، درباره «معونة الظالمین» بود که یکی از محرمات، کمک به ظالم است. گفته شد که «معونة الظالم في ظلمه» به‌یقین حرام است. «معونة الظالم في مایحرم» نیز بر اساس دیدگاه کسانی که اعانه بر اثم را حرام می‌دانند، حرام است. فرع سوم، «معونة الظالم في المباحات» بود؛ کمک به ظالم در کارهای مباح، چه حکمی دارد؟ برخی با فتوای حرمت مطلق معاونة الظالم، کمک به ظالم در عمل مباح را حرام دانسته‌اند اما برخی از فقها آن را جایز می‌دانند. باید از آیات و روایات، حکم مسأله را به‌دست آورد.

جبران ضعف سند

روایات موجود دراین‌باره برخی دارای سند صحیح و برخی ضعیف‌السند هستند. آیا ضعف سند این روایات با روایات صحیح و عمل فقها به آن‌ها، جبران می‌شود؟ برخی از فقها مانند آیت‌الله بروجردی، آیت‌الله گلپایگانی و امام خمینی رحمهم‌الله، دیدگاهشان این است که ضعف سند با عمل قدما، جبران می‌شود. یکی از ادله این بحث که در آینده بیان می‌کنیم، اجماع و عمل قدما است.

ضعف سند اگر جبران شود اما باید دلالت روایات را نیز بررسی نمود که آیا حرمت معاونت در ظلم و محرمات است یا مباحات را نیز شامل می‌شود؟

روایت هفدم: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ[1] ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ[2] ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ[3] ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَمِّيَ الْحُسَيْنُ بْنُ زَيْدٍ[4] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو النصِّيبيِّ[5] عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْخُرَاسَانِيِّ[6] عَنْ مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ[7] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ[8] عَنْ أَبِي عَائِشَةَ السَّعْدِيِّ[9] عَنْ يَزِيدَ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ[10] عَنْ أَبِي سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ[11] عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ[12] وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ[13] قَالا خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «... مَنْ‌ تَوَلَّى‌ خُصُومَةَ ظَالِمٍ‌ أَوْ أَعَانَهُ‌ عَلَيْهَا نَزَلَ بِهِ مَلَكُ الْمَوْتِ بِالْبُشْرَى بِلَعْنَةِ اللَّهِ وَ نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً فِيهَا وَ بِئْسَ الْمَصِير ...».[14]

کسی که متولی دشمنی‌های ظالم شود [مانند میرغضب ظالم] یا به او در این کار کمک کند [به ظالم در ظلمش کمک کند] فرشته مرگ بر او نازل می‌شود و او را به لعنت الهی و آتش جهنمی که همیشه در آن خواهد بود و بد جایگاهی است، بشارت می‌دهد.

علاوه بر اینکه سند روایت ضعیف است، روایت مربوط به کمک به ظالم در ظلم و دشمنی‌های او است «أَعَانَهُ‌ عَلَيْهَا» نه مطلق اعانه و کمک به ظالم. آیت‌الله مکارم از عموم روایت برای حرمت مطلق اعانه استفاده کرده است[15] اما دلالت روایت بر اعانه در ظلم است و نمی‌توان اعانه بر مباحات را از آن به‌دست آورد.

«مَنْ‌ تَوَلَّى‌ خُصُومَةَ ظَالِمٍ» ممکن است مربوط به متولی ظلم باشد یا این‌که معنایش دوست‌داشتن ظلم ظالم است. درباره حرمت دوست‌داشتن ظلم، روایاتی را در سابق بیان کردیم.

روایت هجدهم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[16] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى[17] وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[18] عَنْ أَبِيهِ[19] جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ[20] عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ[21] عَنْ أَبِي حَمْزَةَ[22] قَال ... مِنْ كَلَامِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن‌: «... إِيَّاكُمْ‌ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِينَ‌ وَ مَعُونَةَ الظَّالِمِين‌ ...».[23] بپرهیزید از همنشینی با گناه‌کاران و کمک به ظالمان.

سند روایت صحیح است اما دلالت آن بر حرمت قوی نیست؛ زیرا ما روزانه با گناه‌کاران بسیاری ممکن است هم‌صحبت باشیم یا با آنان زندگی کنیم، این زندگی با آنان، حرام نیست. وحدت سیاق، اقتضا می‌کند که حکم «معونة الظالمین» نیز مانند مورد قبل باشد. هم‌نشینی با ظالم نیز معلوم نیست که حرام باشد چه رسد به گناه‌کار. هیچ فقیهی فتوا به حرمت هم‌صحبتی با گناه‌کار نداده است. اگر گفته شود که هم‌صحبتی با گناه‌کار مکروه و معونة الظالم، حرام است، چنین سخنی خلاف ظاهر روایت است. نمی‌توان فتوا داد که عموم هم‌نشینی و هم‌صحبتی با گناه‌کار، حرام است. اگر مردی گناه‌کار شد نمی‌توان گفت که زن او باید از او طلاق بگیرد؛ زیرا روایت از هم‌نشینی با او نهی کرده است.

روایت نوزدهم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[24] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[25] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ[26] عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ[27] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: «الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِينُ لَهُ وَ الرَّاضِي بِهِ شُرَكَاءُ ثَلَاثَتُهُمْ».[28] کسی که مرتکب ظلم می‌شود، و کسی که در ارتکاب ظلم یاری می‌دهد و کسی که راضی به آن ظلم است شریکان سه‌گانه هستند.

ظلم این‌گونه در جامعه رخ می‌دهد که کسی ظلم می‌کند، برخی در ارتکاب ظلم کمک می‌کنند و برخی نیز با سکوتشان راضی به آن هستند.

نمی‌توان گفت که ضمیر در «الْمُعِينُ لَهُ» به «عامل» برمی‌گردد؛ زیرا در این صورت، ضمیر «الرَّاضِي بِهِ» را نیز باید به «عامل» برگرداند که صحیح نیست و باید به ظلم برگردد.

سند روایت پذیرفته است اما دلالت آن مربوط به یاری بر ظلم است نه مطلق اعانه.

روایت بیستم: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ[29] قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ[30] عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ[31] عَنْ أَبِي الْمُغِيرَةِ[32] عَنِ السَّكُونِيِّ[33] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ أَبِيهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ الظَّلَمَةُ وَ أَعْوَانُهُمْ وَ مَنْ لاط [لَاقَ‌] لَهُمْ دَوَاةً وَ رَبَطَ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مرة [مَدَّةَ] قَلَمٍ، فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ».[34] در روز قیامت، گوینده‌ای ندا می‌دهد: کجایند ظالمان و یاری گران آنان و کسی که در دوات آنان پشم نهاده و کسی که در کیسه‌ای را برای آنان می‌بندد و کسی که یک بار قلم برای او تراشیده که با ظالمان محشور می‌شوند.

درباره عنوان «اعوان ظلمه» روایات بسیاری وجود دارد. اعوان ظلمه گاهی کسانی هستند که برای ظالم کاری می‌کنند و گاهی کسانی هستند که زیاد در اطراف ظالم حضور می‌یابند به‌گونه‌ای که او را اعوان ظالم می‌دانند. اعوان ظالم کارش حرام است اما آیا به کسی که دکان دارد و به ظالم یا خانواده او مثلا ماست می‌فروشد نیز اعوان ظالم می‌گویند؟ عرف به چنین کسی اعوان ظالم نمی‌گوید. اما روایت، مصداق اعوان را در کارهای کوچک می‌داند و حتی اگر یک بار مانند تراشیدن قلم باشد نیز مصداق اعوان ظلمه است. در اینجا قصد مهم نیست بلکه صدق عنوان اعوان مهم است.

 


[1] امامی و ثقه است.
[2] الأسديّ الکوفي: امامی و ثقه است.
[3] اختلافی اما بنا بر قول قوی، امامی و ثقه است.
[4] اختلافی اما بنا بر قول قوی، امامی و ثقه است.
[5] مهمل است.
[6] مهمل است.
[7] میسرة بن عبد ربّه الفارسي: مهمل است.
[8] صحیح: مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَائِشَةَ السَّعْدِي.
[9] مهمل است.
[10] مهمل است.
[11] أبو سلمة بن عبد الرحمن بن عوف: مهمل است.
[12] ضعیف است.
[13] عبد الله بن العبّاس بن عبد المطّلب: امامی و ثقه است.
[16] امامی و ثقه است.
[17] أحمد بن محمّد بن عیسی الأشعري: امامی و ثقه است.
[18] عليّ بن إبراهیم بن هاشم القمّي: امامی و ثقه است.
[19] إبراهیم بن هاشم القمّي: اختلافی اما بنا بر دیدگاه قوی، امامی و ثقه است.
[20] امامی و ثقه و بنا بر دیدگاهی از اصحاب اجماع است.
[21] امامی و ثقه است.
[22] ثابت بن دینار: امامی و ثقه است.
[24] امامی و ثقه است.
[25] أحمد بن محمّد بن عیسی الأشعري: امامی و ثقه است.
[26] الزاهريّ الخُزاعي: اختلافی اما ظاهرا امامی و ثقه است.
[27] عامّی است اما به نوشته‌های او اعتماد شده است.
[29] محمّد بن الحسن بن أحمد بن الولید: امامی و ثقه است.
[30] امامی و ثقه است.
[31] امامی و ثقه است.
[32] عبد الله بن المغیرة البجلي: امامی، ثقه و از اصحاب اجماع است ‌.
[33] إسماعيل بن أبي زياد السكونيّ‌ الشعیري: عامی و بنا بر دیدگاه قوی، ثقه است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo