درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1402/03/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: معونة الظالمین/ حکم تکلیفی معونة الظالمین/ ادله حرمت
خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم فقه درباره حرمت معونة الظالمین بود. گفته شد که معاونت بر ظلم سه قسم است:
1. معونة الظالمین في ما یحرم؛
2. معونة الظالمین في ما یظلم؛
3. معونة الظالمین في مایباح.
قسم اول و دوم را از آیات و روایات اثبات کردیم که حرام است اما قسم سوم (کمک به ظالم در مباحات) موردبحث بود. ظالم کار بنایی دارد یا قصد رفتن به حج دارد، آیا کمک به او جایز است؟ برداشت شما از آیات و روایات چیست؟ بحث آیات تمام شد و روایتی را در جلسه گذشته بیان کردیم که امام صادق علیهالسلام فرمود: من خوش ندارم براى ستمگران حتّى گرهى ببندم، يا سر مشكى را محكم كنم، گر چه از شرق تا غرب عالم را به من دهند و حتّى قلمى را برايشان در مركّب زنم! همانا ياران ستمگران روز قيامت در چادرى از آتش به سر برند تا آنكه خداوند در ميان بندگان داورى كند.[1]
تنها اشکالی که برای استناد به این روایت میشد بیان شود، این بود که روایت، اختصاص به سلاطین جور دارد اما مدعا، حرمت اعانه هر ظالمی بود؛ خواه سلطان باشد یا نباشد. روایات ما حکم را درباره سلاطین جور روشن کردهاند که حتی در مباحات نیز نباید به آنها کمک کرد اما درباره کسی که در محله یا روستایی ظالم است نیز آیا اعانه او در مباحات حرام است، تردید وجود دارد.
ادله حرمت:
دلیل دوم: روایات:
روایت دوم: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ[2] الْفَقِيهُ نَزِيلُ الرَّيِّ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ_ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاهُ_ رُوِيَ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ وَاقِدٍ[3] عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ[4] عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام عَنْ أَبِيهِ علیه السلام _ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام قَال: ... قال [رسول الله] صلی الله علیه و آله: «... مَنْ عَلَّقَ سَوْطاً بَيْنَ يَدَيْ سُلْطَانٍ جَائِرٍ، جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ السَّوْطَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُعْبَاناً مِنْ نَارٍ طُولُهُ سَبْعُونَ ذِرَاعاً يُسَلِّطُهُ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ ...».[5] اگر کسی تازیانهای را در اختیار سلطان جائری قرار دهد، خداوند در روز قیامت آن تازیانه را اژدهایی از آتش به طول 70 زراع قرار میدهد و آن را در آتش جهنم، مسلط بر آن شخص قرار میدهد و چه بد سرنوشتی است.
سند روایت بهدلیل وجود راوی مهمل، ضعیف است. بر مدعا نیز دلالت ندارد؛ زیرا درباره سلطان جائر است و آمادهسازی تازیانه نیز در سطح بالای معاونت است؛ زیرا آماده کرده که ظلم کند و بزند. معاونت بر ظلم را قبلا ثابت کردیم که حرام است اما این روایت نمیتواند اعانه بر مباحات را حرام کند.
روایت سوم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[6] عَنْ أَبِيهِ[7] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ[8] عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ[9] عَنْ جَهْمِ بْنِ حُمَيْدٍ[10] قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «أَمَا تَغْشَى سُلْطَانَ هَؤُلَاءِ» قَالَ: قُلْتُ: لَا. قَالَ علیه السلام: «وَ لِمَ؟» قُلْتُ: فِرَاراً بِدِينِي، قَالَ علیه السلام: «فَعَزَمْتَ عَلَى ذَلِكَ؟» قُلْتُ: نَعَمْ. فَقَالَ علیه السلام لِي: «الْآنَ سَلِمَ لَكَ دِينُكَ».[11]
جهم بن حمید گوید: امام صادق علیهالسلام از من پرسید: آیا با پادشاه عبّاسیان ارتباط برقرار میکنی؟ گفتم: نه. حضرت پرسید: برای چه؟ گفتم: تا دینم را حفظ کنم. امام علیهالسلام پرسید: آیا بر این کار مصمم هستی؟ گفتم: آری. حضرت فرمود: اکنون دینت را حفظ کردی.
سند روایت صحیح است اما دلالت آن درباره سلطان جور است. روایات درباره سلطان جور خوب است که مسألهای سیاسی است؛ زیرا با کمک به اینها باقی میمانند.
روایت چهارم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[12] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى[13] عَنْ يُونُسَ[14] عَنْ حَمَّادٍ[15] عَنْ حُمَيْدٍ[16] ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: إِنِّي وُلِّيتُ عَمَلاً، فَهَلْ لِي مِنْ ذَلِكَ مَخْرَجٌ؟ فَقَالَ علیه السلام: «مَا أَكْثَرَ مَنْ طَلَبَ الْمَخْرَجَ مِنْ ذَلِكَ». فَعَسُرَ عَلَيْهِ قُلْتُ: فَمَا تَرَى؟ قَالَ؟ع؟: «أَرَى أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ وَ لَا تَعُدْهُ».[17]
حمید گوید: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: من پذیرفتم که برای اینها کاری انجام دهم، آیا راه فراری برای من وجود دارد؟ امام علیهالسلام فرمود: افراد بسیاری هستند که میخواهند فرار کنند اما برایشان سخت است. گفتم: بالاخره چه کنم؟ امام علیهالسلام فرمود: تقوا داشته باش و به آنها وعده نده.
سند روایت بهدلیل مهملبودن «حمید»، ضعیف است. دلالت روایت نیز درباره سلاطین جور است که روایات صحیح و ضعیفی درباره حرمت اعانه آنها حتی در مباحات وجود دارد.
روایت پنجم: إبْنُ أَبِي عُمَيْرٍ[18] عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ[19] قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «لَا تُعِنْهُمْ عَلَى بِنَاءِ مَسْجِدٍ».[20]
امام صادق علیهالسلام به راوی فرمود: به اینها در ساخت مسجد کمک نکن.
سند روایت صحیح است. ساخت مسجد از قسم حرام یا ظلم نیست و عمل مستحبی است اما درباره سلطان جور است.
کمکنکردن به سلطان جور در ساخت مسجد، نیازمند دقت است. یک وجه ممکن است این باشد که مسجد، خصوصیت دارد؛ زیرا سلاطین جور با چنین کاری مردم را فریب میدادند تا مردم گمان کنند که اینها انسانهای خوبی هستند. در زمان پهلوی نیز شاه، قرآنی زیبا چاپ کرد و آن را به علما و مردم هدیه میداد؛ چاپ قرآن وسیلهای برای ایجاد محبوبیت شده بود. ساخت مسجد نیز همینگونه است؛ مانند مسجد ضرار. مسجدی میسازند و نام خود را نیز بالای آن میزنند تا با این تبلیغ، مردم را فریب دهند.
براساس دو اشکال اختصاص روایت به سلطان و استفاده ابزاری از ساخت مسجد برای فریب، این روایت نمیتواند مستند ادعای حرمت اعانه هر ظالمی در مباحات باشد.
امام خمینی رحمهالله میگوید: «و المراد من الإعانة على بناء المسجد، ليس مطلق. العمل فيه و لو لحوائج نفسه، كالبنّاء، و العملة العاملين لأجل حوائجهم، من غير نظر إلى صاحب العمل. فإعانتهم أخصّ من ذلك، ضرورة أنّه لا يقال للتاجر الذي يتّجر لأغراضه و حوائجه: أنّه معين الفقراء، أو معين الظلمة، بمجرّد بيع المتاع منهم كبيعه من سائر الناس، و لا لمن باع الآجر و الجصّ من الباني للمسجد، كبيعه من سائر الناس: إنّه أعانه على بناء المسجد.
نعم، لو خصّ نفسه لبناء المسجد و انتخبه من سائر الأبنية، مع تسهيل لأمره أو قصد التوصّل إليه، يمكن أن يقال: إنّه معينة في بنائه. و كذا لو وقف نفسه للبيع من الظالم، و العمل له، يمكن أن يقال: إنّه معينة. و يمكن توجيه نظر الشيخ إلى ذلك. تأمّل.
بل لو صار شخص بنّاءهم، أو معمارهم، أو خيّاطهم، لحوائج نفسه، و إنّما انتخب ذلك لكونه أنفع له في معاشه، لا يقال: إنّه معينهم».[21]
کمککردن اقسامی دارد؛ کسی گچ میفروشد، دیگری آجر میفروشد و دیگری سیمان میفروشد، سلطان جور قصد ساخت مسجد دارد و با هرکدام از این فروشندگان تماس میگیرد تا برایش مصالح بیاورند، آیا معامله با او جایز است؟ مرحوم امام خمینی معتقد است که این معامله اعانه ظالم و حرام نیست؛ زیرا مصالحفروش به همه اقشار مردم مصالح میفروشد، به این کار او «کمک» گفته نمیشود بلکه تجارت است. او کمک نمیکند بلکه بهدنبال منافع خود است. معاونت در این است که شما معمار سلطان شوی یا در خانهاش نجاری کنی.
به نظر ما نیز این دیدگاه درست است. معاونت دارای مصادیقی است؛ برخی مصادیق جلی است، برخی مشکوک است و برخی معاونت نیست و کسی آن را معاونت نمیداند. تجارتهای معمولی با همه مردم، معاونت نیست.