< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1402/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معونة الظالمین/ مصداق ظالم/

 

مسأله بیست‌وسوم: معونة الظالمین

یکی از گناهان بزرگ، که مرحوم شیخ انصاری در کتاب مکاسب محرمه بیان کرده، کمک به ظالمان است. در این بحث، پرسش‌هایی وجود دارد: مصادیق کمک چیست؟ مراد از ظالم، چه کسانی هستند؟ آیا ظالم کسی است که گناه می‌کند؟ آیا مراد سلاطین جور است؟ یا مراد، مطلق ظالم است؟

مصداق ظالم:

دیدگاه اول: منحصر در سلطان

برخی از فقها معتقدند که مراد روایات واردشده در این باب، سلاطین جور است؛ بنابراین کمک به سلاطین جور، حرام است. اگر پادشاه یا رئیس جمهوری ظالم بود، نباید به او کمک کرد.

محقق اردبیلی رحمه‌الله می‌گوید: «لعلّ المراد ب‌ ﴿الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾[1] حكّام الجور و سلاطينهم الذين يجعلون أنفسهم قائمين مقام رسول اللّه صلی الله علیه و آله و الأئمّة علیهم السلام من بعده؛ كمعاوية و أعوانه و أضرابه».[2]

دلیل اول: روایات:

روایت اول: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[3] عَنْ أَبِيهِ[4] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ[5] عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ[6] عَنْ أَبِي بَصِير[7] قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ؟ع؟ عَنْ أَعْمَالِهِمْ، فَقَالَ؟ع؟ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ: «لَا وَ لَا مَدَّةَ قَلَمٍ إِنَّ أَحَدَهُمْ لَا يُصِيبُ مِنْ دُنْيَاهُمْ شَيْئاً إِلَّا أَصَابُوا مِنْ دِينِهِ مِثْلَهُ» أَوْ قَالَ؟ع؟: «حَتَّى يُصِيبُوا مِنْ دِينِهِ مِثْلَهُ».[8]

راوی می‌گوید: از امام باقر علیه‌السلام پرسیدم: با سلاطین جور چگونه رفتار کنیم؟ امام علیه‌السلام فرمود: ای ابومحمد! به سلطان جور نزدیک نشوید. حتی قلمی برای آن‌ها در دوات قرار ندهید (کوچک‌ترین کمکی به آن‌ها نکنید). هرچه به سلاطین جور نزدیک شوید از خداوند دور شده‌اید. از دنیای آن‌ها چیزی نصیب شما نمی‌شود مگر به دین شما آسیب برسد.

ما می‌توانیم دنیا و آخرت را باهم داشته باشیم اما درباره دنیایی که از سلاطین گرفته می‌شود، این‌گونه نیست و به هر میزان که دنیا به دست بیاید از دین کاسته می‌شود.

سند و دلالت این روایت درست است. برخی از فقها به این روایت استدلال کرده‌اند که مراد از ظالمان، سلاطین جور هستند.

اشکال: این روایت درباره سلطان جور است اما حکم، منحصر در سلاطین جور نیست بلکه کمک به هر ظالمی، گناه بزرگی است؛ خواه وزیر، وکیل، استاندار، رئیس قبلیه یا هر کس دیگری باشد. اگر کسی ظالم باشد و به او کمک کنید، ممکن است دنیایتان آباد شود اما آخرت خود را خراب کرده‌اید.

روایت دوم: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[9] عَنْ أَبِيهِ[10] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ[11] عَنْ بَشِيرٍ[12] عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ[13] قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ؟ع؟ إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، فَقَالَ له؟ع؟: أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّهُ رُبَّمَا أَصَابَ الرَّجُلَ مِنَّا الضَّيْقُ أَوِ الشِّدَّةُ، فَيُدْعَى إِلَى الْبِنَاءِ يَبْنِيهِ أَوِ النَّهَرِ يَكْرِيهِ‌ أَوِ الْمُسَنَّاةِ يُصْلِحُهَا، فَمَا تَقُولُ فِي ذَلِكَ؟ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ؟ع؟: «مَا أُحِبُّ أَنِّي عَقَدْتُ لَهُمْ عُقْدَةً أَوْ وَكَيْتُ لَهُمْ وِكَاءً وَ إِنَّ لِي مَا بَيْنَ لَابَتَيْهَا لَا وَ لَا مَدَّةً بِقَلَمٍ إِنَ‌ أَعْوَانَ‌ الظَّلَمَةِ يَوْمَ‌ الْقِيَامَةِ فِي‌ سُرَادِقٍ‌ مِنْ نَارٍ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَ الْعِبَاد».[14]

راوی می‌گوید: خدمت امام صادق علیه‌السلام بودم که مردی از اصحاب وارد شد، امام را دعا کرد و گفت: گاهی زندگی بر انسان فشار می‌آورد و انسان ظالمی می‌خواهد که برایش بنایی بسازیم یا نهری را حفر کنیم یا سیل‌بندی را تعمیر کنیم، درباره انجام این کارها نظر شما چیست؟ امام صادق علیه‌السلام فرمود: من خوش ندارم براى ستمگران حتّى گرهى ببندم، يا سر مشكى را محكم كنم، گر چه از شرق تا غرب عالم را به من دهند و حتّى قلمى را برايشان در مركّب زنم! همانا ياران ستمگران روز قيامت در چادرى از آتش به سر برند تا آن‌كه خداوند در ميان بندگان داورى كند.

به این روایت دارای سند صحیح استناد شده که مراد از اعوان ظلمه، سلاطین جور است.

روایت سوم: حَمْدَوَيْهِ[15] ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الرَّازِيُّ[16] ، قَالَ حَدَّثَنِي‌ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ[17] ، قَالَ: حَدَّثَنِي صَفْوَانَ بْنُ مِهْرَانَ الْجَمَّالُ[18] ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام فَقَالَ لِي: «يَا صَفْوَانُ كُلُّ شَيْ‌ءٍ مِنْكَ حَسَنٌ جَمِيلٌ مَا خَلَا شَيْئاً وَاحِداً!» قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ؟ قَالَ: إِكْرَاؤُكَ جِمَالَكَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ يَعْنِي هَارُونَ» قُلْتُ: وَ اللَّهِ مَا أَكْرَيْتُهُ أَشَراً وَ لَا بَطَراً وَ لَا لِصَيْدٍ وَ لَا لِلَّهْوِ وَ لَكِنِّي أُكْرِيهِ لِهَذَا الطَّرِيقِ، يَعْنِي طَرِيقَ مَكَّةَ وَ لَا أَتَوَلَّاهُ بِنَفْسِي وَ لَكِنْ أَنْصِبُ مَعَهُ غِلْمَانِي، فَقَالَ لِي: «يَا صَفْوَانُ أَ يَقَعُ كِرَاؤُكَ عَلَيْهِمْ؟» قُلْتُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ، قَالَ: فَقَالَ لِي: «أَ تُحِبُّ بَقَاءَهُمْ حَتَّى يَخْرُجَ كِرَاؤُكَ؟» قُلْتُ نَعَمْ، قَالَ: «فَمَنْ أَحَبَّ بَقَاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ كَانَ وَرَدَ النَّارَ»، قَالَ صَفْوَانُ فَذَهَبْتُ وَ بِعْتُ جِمَالِي عَنْ آخِرِهَا، فَبَلَغَ ذَلِكَ إِلَى هَارُونَ، فَدَعَانِي فَقَالَ لِي: يَا صَفْوَانُ بَلَغَنِي أَنَّكَ بِعْتَ جِمَالَكَ قُلْتُ: نَعَمْ، فَقَالَ: لِمَ قُلْتُ: أَنَا شَيْخٌ كَبِيرٌ وَ أَنَّ الْغِلْمَانَ لَا يَفُونَ بِالْأَعْمَالِ، فَقَالَ: هَيْهَاتَ أَيْهَاتَ إِنِّي لَأَعْلَمُ مَنْ أَشَارَ عَلَيْكَ بِهَذَا أَشَارَ عَلَيْكَ بِهَذَا مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قُلْتُ: مَا لِي وَ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ! فَقَالَ: دَعْ هَذَا عَنْكَ فَوَ اللَّهِ لَوْ لَا حُسْنُ صُحْبَتِكَ لَقَتَلْتُكَ».[19]

راوی گوید: بر امام کاظم علیه‌السلام وارد شدم و حضرت فرمود: ای صفوان! تو همه کارهایت خوب است اما یک کارت خوب نیست. پرسیدم کدام کار؟ امام فرمود: شترهایت را به این مرد، اجاره می‌دهی؛‌ یعنی هارون. گفتم: شترها را برای تفرح و خوش‌گذرانی و شکار اجاره نمی‌دهم بلکه برای رفتن به این راه اجاره می‌دهم؛ یعنی راه مکه. به جان خودم او را دوست ندارم. خودم نیز با آن‌ها نمی‌روم و غلامانم را می‌فرستم. امام فرمود: آیا از آن‌ها کرایه می‌گیری؟ گفتم: بله! فدایت شوم. حضرت فرمود: آیا دوست داری که آن‌ها زنده باشند تا کرایه تو را بدهند؟ گفتم: بله. امام فرمود: کسی که دوست دارد آن‌ها زنده باشند، از آن ها است و کسی که از آن‌ها باشد، در آش جهنم است. صفوان گوید: از نزد امام رفتم و همه شترهایم را فروختم. هارون باخبر شد و من را احضار کرد و به من گفت: به من خبر دادند که شترهایت را فروختی؟ گفتم: بله. گفت: چرا فروختی؟ گفتم: من پیر شده‌ام و غلامان کارها را درست انجام نمی‌دهند. هارون گفت: من می‌دانم که موسی بن جعفر به تو گفته که شترهایت را بفروشی. گفتم: من کاری به موسی بن جعفر ندارم. هارون گفت: این حرف‌ها را رها کن. اگر حسن هم‌نشینی با تو نبود، تو را می‌کشتم.

از این روایت استفاده شده که مراد از معونة الظالمین در روایات، درباره نهی از نزدیکی و کمک به سلاطین جور است.

اشکال: روایت دلالت می‌کند که یکی از بالاترین مصادیق ظالمان، سلاطین جور است اما اختصاص در آن‌ها ندارد. اگر کسی در خانواده‌ای است و ظلم می‌کند نیز نباید به او کمک کرد.

تقیه

در بحث جلسه گذشته بیان کردیم که آیا تقیه واجب است یا جایز؟ خوب است که این بحث را بیشتر توضیح دهیم. اگر جان، مال یا ناموس انسان در خطر باشد، آیا تقیه واجب است یا جایز؟ مرحوم شیخ انصاری معتقد بود که واجب است اما برخی از فقها آن را جایز می‌دانند. دو سال پیش در بحث کذب، ما این بحث را انجام دادیم و اشاره‌ای کردیم. روایاتی داریم که امام علی علیه‌السلام فرمود: اگر در تقیه قرار گرفتید، من را دشنام دهید.[20] دستور امام این است که جان، مال و آبرو حفظ شود.

در آن بحث ما اثبات کردیم که مردم دو گونه هستند: مردم عادی که وقتی دچار مشکلی شدند و اگر تقیه نکنند، جان، مال، آبرو یا ناموسشان در خطر می‌افتد؛ تقیه بر این افراد واجب است. برخی افراد جایگاه ویژه‌ای دارند؛ مانند امام حسین علیه‌السلام، مرجع تقلید و ... که اگر تقیه کنند الگوی جامعه عوض شده و دین مردم متزلزل می‌شود؛ این افراد نباید تقیه کنند. مرحوم امام خمینی تقیه نکرد؛ زیرا الگوی جامعه بود، اما اگر مردم عادی از ایشان می‌پرسیدند که چه کنیم، ایشان می‌گفت که تقیه کنید و جان خود را حفظ کنید.


[3] عليّ بن إبراهیم بن هاشم القمّي: امامی و ثقه است.
[4] إبراهیم بن هاشم القمّي: اختلافی است اما بنا بر اقوا، امامی و ثقه است.
[5] محمّد بن أبي عمیر زیاد الأزدي: امامی، ثقه و از اصحاب اجماع است.
[6] امامی و ثقه است.
[7] یحیی أبو بصیر الأسدي: إماميّ ثقة من أصحاب الإجماع.
[9] عليّ بن إبراهیم بن هاشم القمّي: امامی و ثقه است.
[10] إبراهیم بن هاشم القمّي: اختلافی است اما بنا بر اقوا، امامی و ثقه است.
[11] محمّد بن أبي عمیر زیاد الأزدي: امامی، ثقه و از اصحاب اجماع است.
[12] امامی و ثقه است.
[13] امامی و ثقه است.
[15] حمدویه بن نصیر: امامی و ثقه است.
[16] مهمل است.
[17] بنا بر قولی از اصحاب اجماع است.
[18] امامی و ثقه است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo