< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1402/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مدح و ذم نابجا /مدح نابجا/ مدح کسی که مستحق مدح نیست

 

مدح کسی که مستحق مدح نیست

بحث در علم فقه درباره «مدح من لایستحق المدح» بود؛ مدح‌کردن کسی که استحقاق مدح ندارد. چنین شخصی گاهی استحقاق مذمت دارد و گاهی استحقاق مذمت نیز ندارد؛ انسانی است که بدی ندارد اما استحقاق مذمت نیز ندارد.

حرمت استقلالی یا غیرمستقل

«مدح من لایستحق المدح» آیا مانند ربا، زنا و ... عنوان مستقلی در محرمات الهی است یا این‌که عنوان مستقلی نیست بلکه اگر این عمل کذب، تقویت ظالم، تضعیف مظلوم یا اغراء به جهل باشد، حرام است؟ دراین‌باره دو دیدگاه وجود دارد:

دیدگاه اول: عنوان مستقل

گروهی آن را عنوان محرم مستقلی می‌دانند و مطلقا حرام است؛ با یکی از عناوین محرم با آن باشد یا نه؛ بنابراین مدح نابجا، خودش عنوان حرامی است.

دلایل دیدگاه اول:

دلیل اول: ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾.[1] این آیه را در جلسات گذشته بیان کردیم.

دلیل دوم: روایات

این گروه برای مدعای خود به روایاتی استدلال کرده‌اند که معمولا سند آن‌ها ضعیف است و دلالتشان درست نیست.

روایت اول: «مَنْ عَظَّمَ صَاحِبَ دُنْيَا وَ أَحَبَّهُ لِطَمَعِ دُنْيَاهُ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ كَانَ فِي دَرَجَتِهِ مَعَ قَارُونَ فِي الْبَابِ الْأَسْفَلِ»[2] پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: کسی که دنیایی دارد و شما او را تعظیم کنید و به او اظهار محبت کنید تا شاید از ثروت و داراییش چیزی به شما برسد، خداوند بر شما غضب می‌کند و در جهنم هم‌درجه با قارون می‌شوید.

این روایت را در جلسه گذشته بیان کردیم.

روایت دوم: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ[3] الْفَقِيهُ نَزِيلُ الرَّيِّ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ- رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ أَرْضَاهُ- رُوِيَ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ وَاقِدٍ[4] عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ[5] عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام عَنْ أَبِيهِ علیه السلام عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام قَال: «‌... مَنْ‌ مَدَحَ‌ سُلْطَاناً جَائِراً أَوْ تَخَفَّفَ وَ تَضَعْضَعَ لَهُ طَمَعاً فِيهِ كَانَ قَرِينَهُ فِي النَّارِ...».[6]

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: کسی که سلطان جائری را مدح کند یا خود را برای او کوچک کند برای این‌که طمعی نسبت او دارد، همنشین او در آتش جهنم است.

اشکالات استدلال به روایت:

اشکال اول: سند روایت ضعیف است.

اشکال دوم: روایت، مختصّ سلطان جائر است اما بحث ما عام است؛ به عبارت دیگر، دلیل، اخصّ از مدعا است.

اشکال سوم: هدف از مدح در این روایت، طمع منافعی است که به او می‌رسد اما متعرض کسی نیست که بدون طمع از دیگری تعریف می‌کند؛ مثلا کدورتی بوده که می‌خواهد با این تعریف و تمجید آن کدورت برطرف شود.

دلیل سوم: حکم عقل

شیخ انصاری رحمه‌الله معتقد است که «مدح من لایستحق المدح، قبیح عقلا» کاری به آیه یا روایات ندارد بلکه عقل انسان حکم می‌کند که این عمل، حرام است؛ خواه دروغ، تقویت ظالم،‌ تضعیف مظلوم یا اغراء به جهل نباشد. «الوجه فيه واضح من جهة قبحه عقلا».[7]

اشکالات دلیل سوم

دو پرسش را باید پاسخ بدهید:

1- آیا قبح عقلی را در این‌جا می‌پذیرید؟

2- آیا قبح آن به‌صورت علت تامه است یا علت ناقصه؟ اگر کذب باشد، علت ناقصه است و اگر ظلم باشد، علت تامه است؛ ظلم همیشه قبیح است و هیچ‌گاه حسن نیست اما قبح برای کذب علت ناقصه است؛ زیرا در مواردی مانند دروغ مصلحتی، حسن است؛ دروغ مصلحت‌آمیز، به ز راست فتنه‌انگیز. وقتی از کسی تعریف می‌شود و او را بزرگ می‌کنند، جهت مثبت و جهت منفی دارد. مثلا جهت مثبتش آن است که از این شخص تعریف می‌شود اما جهت منفی‌اش این است که از بسیاری علما و بزرگان که وجود دارند، تعریف نمی‌شود؛ یعنی کسی که استحقاق بزرگ‌شدن را ندارد بزرگ می‌شود، درحالی‌که دیگری باید بزرگ می‌شد. این عمل نوعی ظلم به دیگری است. از کسی که علم و تقوای بیشتری دارد و مستحق بزرگ‌شدن است، تعریف نمی‌شود اما از کسی که اتحقاقش را ندارد، تعریف می‌شود.

در اینجا دو دو دیدگاه وجود دارد:

1- حرمت و قبح «مدح من لایستحق المدح» به‌دلیل کذب است.

2- حرمت آن به‌ دلیل بالاتری است و آن، ظلم است؛ این کار نوعی ظلم است.

این‌که شیخ انصاری رحمه‌الله دلیل حرمت این مسأله را قبح عقلی می‌داند، ممکن است کذب و علت ناقصه باشد یا ظلم و علت تامّه باشد.

دیدگاه دوم

محقق خویی رحمه‌الله معتقد است که «مدح من لایستحق المدح» قبحی ندارد. من به شما می‌رسم و از شما تعریف می‌کنم تا شما خوشحال و امیدوار شوی و تحبیب قلوب شود، این عمل اشکالی ندارد. اگر عناوین چهارگانه حرام تحقق یابد حرام می‌شود. اگر دو دوست به‌هم رسیدند و یکی از دیگری تعریف کرد و اغراق کرد و ظلمی نبود‌ اشکالی ندارد اما اگر انتخابات است و تعریف باعث اغراء به جهل شود، حرام است.

«إنّ مدح من لا يستحقّ المدح قد يكون بالجملة الخبرية، وقد يكون بالجملة الإنشائية. أمّا الأول فهو كذب محرّم، إلاّ إذا قامت قرينة على إرادة المبالغة. وأمّا الثاني فلا محذور فيه ما لم ينطبق عليه شيء من العناوين المحرّمة المذكورة، أو كان المدح لمن وجبت البراءة منه، كالمبدع في الدين».[8]

در صورتی که جمله خبریه باشد، کذب می‌شود و حرام است. محل بحث در جایی است که عناوین چهارگانه صدق نکند و آن در جایی است که جمله انشائیه باشد. مثلا در مجلسی مدح‌کننده درباره علم و عالم شعر می‌خواند و نمی‌گوید صاحب مجلس عالم است اما برداشت دیگران این است که صاحب مجلس عالم است.

آیت‌الله مکارم نیز همین دیدگاه را دارد: «إنّ مجرّد مدح من لا يستحقّ المدح لا يكون عنواناً من العناوين المحرّمة إلّا أن يرجع إلى الكذب أو ترويج الباطل أو عناوين محرّمة أخرى و إن كان مرجوحاً على كلّ حال».[9]

مجرد مدح کسی که مستحق مدح نیست، حرام نیست اما با کمال انسانی منافات دارد و از نظر اخلاقی کار خوبی نیست. زبان‌بازی و چاپلوسی صفت اخلاقی خوبی نیست اما حرام هم نیست. این کار ممکن است به طمع باشد یا نه ممکن است عادت کرده باشد.

 


[3] محمّد بن عليّ بن الحسین بن بابویه: امامی و ثقه است.
[4] مهمل است.
[5] الحسین بن زید ذو الدمعة، الحسین بن زید، الحسین بن زید الهاشمي: درباره او اختلاف است اما ظاهرا امامی و ثقه است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo