درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1401/12/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مدح و ذم نابجا /حکم تکلیفی لهو/ ادلّه حرمت
خلاصه جلسه گذشته: بحث در علم فقه درباره «مدح من یستحق الذّم» بود. یکی از محرمات الهی، مدح کسی است که استحقاق مذمت دارد. برای حرمت این مسئله به آیه ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾[1] استدلال شده است. این آیه، رکون به ظالم را مورد توجه قرار داده است و از آن نهی کرده است. برخی از نکات درباره رکون به ظالم را بررسی کردیم. آیا در معنای رکون به ظالم، حب قلبی لازم است؟
آیتالله سبحانی سلّمهالله میگوید: مدح، رکون الی الظالم نیست؛ زیرا رکون به چند چیز نیاز دارد: باید میل و حبّ قلبی به ظالم داشته باشد و او را ولی خود قرار دهد. مثلا در انتخابات به او رأی دهد واو را رئیس بر خود کند.[2]
به نظر ما این دو شرط لازم نیست؛ مثلا سلطان جائری است که مداحی در وصف او شعر میسراید تا پولی دریافت کند درحالیکه محبت به سلطان ندارد، رأی نیز به او نمیدهد و در خفا به او فحش میدهد، آیا رکون بر این عمل او صدق میکند؟ عرف میگوید که این مداح او را در سلطنت خود تقویت میکند و به او تکیه و اعتماد کرده است. این تعرفها باعث میشود که بتواند ظلم بیشتری به مردم کند و قدرت او بیشتر شود. محبت قلبی مسئلهای درونی و شخصی است.
معنای ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾ این است که ظالم را تقویت و مظلوم را تضعیف نکنید. هرچند محبت قلبی نیست اما اظهار محبت وجود دارد. در رکون ممکن است میل قلبی وجود داشته باشد یا نباشد. وجود محبت چیزی و اظهار محبت چیز دیگری است؛ پس وجود محبت قلبی از شرایط رکون نیست. با اظهار محبت برداشت مردم این است که سلطان را ولی خود قرار داده است.
مسئله دیگری نیز داریم که «مدح من لایستحق المدح» انسان بدی نیست اما مستحق مدح نیز نیست. در اینجا نیز تعریف بیشازاندازه شما ممکن است همین بحث باشد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
دلیل دوم (دیدگاه اول): روایات:
روایت اول: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ[3] ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ[4] ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ[5] ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَمِّيَ الْحُسَيْنُ بْنُ زَيْدٍ[6] عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو الصِّينِيِّ[7] عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْخُرَاسَانِيِّ[8] عَنْ مُيَسِّرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ[9] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ[10] عَنْ أَبِي عَائِشَةَ السَّعْدِيِّ[11] عَنْ يَزِيدَ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ[12] عَنْ أَبِي سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ[13] عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ[14] وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ[15] قَالا: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَبْلَ وَفَاتِهِ وَ هِيَ آخِرُ خُطْبَةٍ خَطَبَهَا بِالْمَدِينَة: «... مَنْ عَظَّمَ صَاحِبَ دُنْيَا وَ أَحَبَّهُ لِطَمَعِ دُنْيَاهُ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ كَانَ فِي دَرَجَتِهِ مَعَ قَارُونَ فِي الْبَابِ الْأَسْفَل ...». [16]
کسی که ثروتمند را تعظیم کند و برای طمع مال دنیا او را دوست دارد، خداوند بر او غضب می کند و در جهنم با قارون در یک درجه قرار میگیرد.
بر اساس این روایت مدح کسی که مستحق نیست چند قید دارد:
تعظیم و بزرگداشت او؛
محبت واقعی یا ظاهری؛ زیرا برای طمع مال است.
سند روایت ضعیف است و قابل استناد نیست.