< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1401/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کهانت/ حرمت اخبار جزمی/ بررسی روایت رجوع به کاهن

 

خلاصه جلسه گذشته: بحث در علم فقه درباره کهانت بود و این‌که اگر کاهن با جزم، خبر از غیب بدهد آیا جایز است یا حرام؟ با توجه به حکم آن، آیا رفتن نزد او جایز است یا حرام؟ در این باره روایتی بیان شد: الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ[1] عَن‌ الْهَيْثَمُ[2] قَالَ‌: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه ‌السلام): إِنَّ عِنْدَنَا بِالْجَزِيرَةِ رَجُلاً رُبَّمَا أَخْبَرَ مَنْ يَأْتِيهِ يَسْأَلُهُ عَنِ الشَّيْ‌ءِ يُسْرَقُ أَوْ شِبْهِ ذَلِكَ أَفَنَسْأَلُهُ؟ قَالَ: فَقَالَ(علیه‌ السلام): قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی‌ الله ‌علیه ‌وآله): «مَنْ‌ مَشَى‌ إِلَى‌ سَاحِرٍ أَوْ كَاهِنٍ‌ أَوْ كَذَّابٍ‌ يُصَدِّقُهُ‌ بِمَا يَقُولُ، فَقَدْ كَفَرَ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتاب‌».[3]

هیثم به امام صادق (علیه‌السلام) گفت: در محل زندگی ما مردی است که به کسانی که نزدش می‌روند خبرهایی غیبی می‌دهد درباره آنچه دزدیده شده یا مانند آن؛ آیا ما می‌توانیم چیزی از او بپرسیم؟ امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: کسی که به سوی ساحر، کاهن یا دروغگویی برود و آنچه می‌گوید را تصدیق کند، به کتاب خدا، کافر شده است.

تصدیق، معلول این است که گوینده خبر، به‌صورت جزمی گفته باشد.

نفوذ کاهن‌ها در آن زمان آن‌قدر زیاد بوده که امام (علیه‌السلام) نیاز دید که حکم را از قول پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیان کند.

اشکلات محقق خویی به استدلال به روایت

محقق خویی (رحمه‌الله) سه اشکال بر استدلال به این روایت بیان می‌کند:[4]

اشکال اول: سائل از امور گذشته پرسیده نه از امور آینده. چیزی دزدیده شده پس به کاهن رجوع می‌کند تا آن را بیابد.

بحثی در سابق داشتیم که برخی از فقها «کاهن» و «عرّاف» را یکی می‌دانستند اما برخی گفته بودند که کاهن درباره اخبار گذشته می‌گوید اما عرّاف درباره اخبار آینده می‌گوید «العرّاف كالكاهن إلّا أنّ‌ العرّاف يختصّ بمن يخبر بالأحوال المستقبلة و الكاهن بمن يخبر بالأحوال الماضية».[5] ما نیز گفتیم که چه اخبار از امور گذشته باشد و چه از امور آینده، باوجود شرایط، حرام است.

پاسخ اشکال اول: پاسخ امام (علیه‌السلام) مطلق است و شامل گذشته و آینده می‌شود. پرسش افراد برای ما حجت نیست بلکه پاسخ امام حجت است.

اشکال دوم: آیا روایت را معنا می‌کنید که اخبار از غیب محرّم، منحصر در این سه مورد است یا معنا می‌کنید که اخبار از غیب، این سه مورد است.

هر سه مورد مسلّم حرام است اما اولیای الهی از این سه مورد نیستند. ممکن است سائل نمی‌داند که این شخص از اولیای الهی است یا فردی از این سه مورد است؛ آیا با پاسخ امام، پاسخ خود را دریافت کرده است؟ اگر گفته شود که حصر حقیقی است (کسانی که از غیب خبر می‌دهند، سه گروه ساحر، کاهن و دروغگو، بیشتر نیستند) نباید به سراغ فرد مذکور رفت؛ زیرا یکی از این سه مورد محرّم است. اما اگر گفته شود که حصر حقیقی نیست و فقط افراد محرّم برای مراجعه را بیان می‌کند، پاسخ خود را دریافت نکرده؛ زیرا ممن است از اولیای الهی باشد و حکم آن را امام بیان نکرده است.

شیخ انصاری معنای حصر حقیقی را پذیرفت[6] اما محقق خویی آن را حصر حقیقی نمی‌داند.

پاسخ اشکال دوم: بر اساس این دیدگاه، سائل پاسخ خود را دریافت نکرده است. منطوق کلام این می‌شود که اگر ساحر، کاهن یا دروغگو است به او مراجعه نکن، اما مفهوم کلام این است که اگر از اولیای الهی است اشکالی ندارد. سائل پاسخ خود را گرفته وگرنه می‌پرسید که اگر از اولیای الهی بود، تکلیف چیست؟

«لو لم يكن المخبر عن الغائبات محصورا في واحد من الثلاث كان الجواب قاصرا كما هو ظاهر».[7]

معولم می‌شود که دیدگاه شیخ انصاری درست است؛ یعنی ما وظیفه داریم اگر کسی خبر غیبی می‌دهد او را ساحر، کاهن یا دروغگو بدانیم. کسی حق ندارد خبر از غیب بدهد و اگر خبر غیبی می‌دهد ما وظیفه داریم که به او مراجعه نکنیم. در مقام اثبات، اخبار از غیب حصر در این سه دارد و اولیای الهی نداریم یا آن‌قدر اندک است که همچون نبود است (النادر کالمعدوم). اولیای الهی اگر وجود دارد برای مردم توانایی اخبار از غیبش را آشکار نمی‌کند. به نظر ما همین دیدگاه درست است.

اشکال سوم: سخن این شخص حجت نیست و تصدیق سخن او نیز حرام است اما معلوم نیست که عمل او (اخبار از غیب) حرام باشد. اگر ساحر، کاهن یا دروغگو باشد، کارش حرام است اما اگر مثلا فاسق باشد و عادل نیست، چه دلیلی بر حرمت اخبار او وجود دارد؟ خبرگزاری‌های بسیاری که عادل نیستند اخباری را می‌گویند که بر ما حجت نیست اما دلیلی وجود ندارد که این کارشان حرام است؛ خبرش ممکن است صادق یا کاذب باشد.

در محل بحث، ممکن است تصدیق خبر آن فرد حرام باشد اما خبر دادن او معلوم نیست که حرام باشد.

پاسخ اشکال سوم: اخبار کاهن، جایز است و تصدیق نکردن خبر ساحر، کاهن یا دروغگو، وظیفه ما است اما در ذیل روایت، امام (علیه‌السلام) با شدت از تعبیر «فقد کفر» استفاده می‌کند؛ پس با ملازمه عرفیه معلوم می‌شود که اخبار دادن او هم حرام است. قرآن کریم درباره خبر فاسق، دستور به تبیّن می‌دهد؛ زیرا ممکن است راست بگوید ﴿إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا﴾[8] اما تعبیر کفر در اینجا نشان از حرمت عمل دارد.

بیان ساحر و کاهن در کنار کذّاب، نشانه دیگری بر حرمت عمل است.

 


[1] السرّاد: امامی ثقه و بنا بر قولی از اصحاب اجماع است.
[2] الهيثم بن واقد الجزري: درباره راواختلاف دیدگاه وجود دارد اما بنا بر اقوا امامی ثقه است.
[4] مصباح الفقاهة، سید ابوالقاسم خویی، ج1، ص419.
[5] مفردات ألفاظ القرآن، ص562.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo