< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1401/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کهانت/ حکم کهانت/ حکم کاهن

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم فقه درباره حرمت کهانت بود. دیدگاه‌هایی در این باره وجود داشت. دیدگاه اول این بود که کهانت مطلقا حرام است. دیدگاه دوم این بود که کهانت حرام است مگر برای حل مشکل یا مبارزه با ادعای معجزه باشد. دیدگاه سوم این بود که اگر خبری که کاهن می‌دهد، جزمی باشد حرام است اما اگر احتمالی باشد، اشکالی ندارد. اگر بگوید شاید این اتفاق برای شما بیفتد، اشکال ندارد اما اگر بگوید که حتما فلان اتفاق برای شما می‌افتد، اشکال دارد.

دیدگاه چهارم: اگر از امارات خفیّه چیزهایی را به دست آورد، اشکالی ندارد.

امارات خفیّه این است که مثلا با چند پرسش به برخی چیزها پی ببرد؛ روحیات شخص را بررسی می‌کند و چیزهایی به او می‌گوید که تعجّب می‌کند. این مورد اشکالی ندارد؛ زیرا با اجنه و شیاطین ارتباط ندارد بلکه با ذکاوت خود به مطالبی دست یافته است. ما هم این را قبول داریم؛ زیرا اصلا کهانت نیست و از موضوع آن خارج است. خبر غیرجزمی هم همین‌گونه بود و از موضوع کهانت خارج بود.

محقق خویی (رحمه‌الله) می‌گوید: «إذا كان اعتمادا على بعض الامارات الخفيّة فالظاهر أنه لا بأس به إذا اعتقد صحته أو اطمأنّ به».[1]

دیدگاه پنجم: اگر با تمسک به برخی از امارات خفیّه یا با اطمینان از صحت آن امارات، در صورتی که اخبار کاهن قطعی نباشد، جایز است اما اخبار قطعی باشد، حرام است.[2]

به نظر ما این دیدگاه، تفصیل در مسأله نیست بلکه جایز است؛ چون از موضوع کهانت خارج است. کهانت در جایی است که شخصی ادعای ارتباط با غیب دارد و خبر جزمی می‌دهد اما اگر با ذوق، ذکاوت شخصی و امارات،‌ مطلبی را بگوید، ارتباطی با کهانت ندارد.

حکم کاهن:

دیدگاه اول: اگر توبه نکند کشته می‌شود.

در مسأله کهانت دو عنوان «عمل» و «فکر» وجود دارد. گاهی عملی مانند زنا زشت است؛ این بحث فکر نیست بلکه شهوت‌رانی زشت و حرام است که حد بر آن جاری می‌شود. گاهی حرامی است که دو بعد «عملی» و «فکری» دارد؛ یعنی فکر انسان‌ها را خراب می‌کند. مسأله کهانت، رجوع به کاهن و توسل به کاهن برای رفع مشکلات، در اسلام مبغوض است بلکه باید توجه به خداوند داشت، از خداوند یاری خواست و از طریق معمولی، مشکلات را حل نمود. رجوع به کاهن، عمل مبغوض است اما فکر مبغوض هم هست؛ آن فکر «استغناء عن الله تعالی» است. اگر اعتماد انسان به کاهن باشد، نمی‌تواند در خود نیازی احساس کند تا نیمه‌شب برخیزد، العفو بگوید و اشک بریزد؛‌ زیرا باور دارد که کاهن، مشکلات او را حل می‌کند. انسان باید توکل بر خداوند داشته باشد و اعتمادش بر خداوند باشد. نباید به غیرخدا خیلی توجه داشته باشد؛ زیرا این‌ها وسیله هستند. توسل به غیرخدا، از عبد خدا انتظار نمی‌رود و این عمل، تزلزل در ایمان ایجاد می‌کند.

باتوجه به اینکه کهانت، عمل و فکر مبغوضی است، برخی از فقها درباره کاهن گفته‌اند که اگر توبه نکند، کشته می‌شود.

علامه حلّی می‌گوید: «يقتل ... إلّا أن يتوب».[3]

مرحوم کاشف الغطاء می‌گوید: «هو كالساحر (يقتل ما لم يتب) بل أشد منه».[4]

دیدگاه دوم: کسی که آن را حلال می‌داند اگر توبه نکند کشته می‌شود.[5]

حرمت کهانت از ضروریات دین است؛ زیرا روایات بسیار، اجماع و عدم خلاف بر حرمت آن اقامه شده است. کسی که کهانت را حرام نداد، منکر ضروری اسلام است؛ پس مرتد است.

در مسأله حجاب هم اگر ضروری دین باشد و منکر آن متوجه لوازم انکار باشد و انکار کند، همین‌گونه است.

به نظر ما دیدگاه قتل کاهن یا مستحل کهانت، دلیلی ندارد. اگر گفته شود که کاهن مانند کافر است، مگر کافر کشته می‌شود؟ این همه کافر وجود دارد و ما حق نداریم بی‌احترامی به آن‌ها کنیم چه رسد به کشتن آن‌ها. کافر اگر حربی شد باید کشته شود اما اگر حربی نیست و با دولت اسلامی ارتباط خوبی دارد، جان، مال و ناموسش محترم است و باید حفظ شود.

درباره حلال دانستن آن هم دیدگاهی وجود داشت که می‌توان در رفع مشکلات و مبارزه با معجزه، از کهانت استفاده کرد؛ پس به‌صورت مطلق، ضروری دین نیست تا منکر آن مرتد باشد. هر منکر ضروری هم کشته نمی‌شود بلکه این انکار باید به انکار نبوت یا الوهیت منتهی شود. کسی که می‌گوید خداوند چنین چیزی نگفته، مرتد نیست اما کسی که می‌گوید می‌دانم خداوند گفته اما من قبول ندارم، این شخص مرتد است. برخی شبهه دارند که حجاب در اسلام برای همه واجب باشد، هرچند که ما حجاب را ضروری دین می‌دانیم، چنین اشخاصی مرتد نیستند؛ زیرا انکار وجوب حجاب، ملازم انکار خداوند نیست.

حکم اجرت بر کهانت

مزد گرفتن بر کهانت، حرام است و روایاتی هم داشت که در جلسات گذشته بیان شد.

حکم تعلیم و تعلّم کهانت:

دیدگاه اول: کسی که می‌خواهد به کهانت عمل کند، تعلیم و تعلّمش حرام است اما اگر می‌خواهد یاد بگیرد برای مبارزه با مدعی پیامبری، جایز است.

اشکال: این روایت را چگونه معنا می‌کنید: «مَنْ‌ مَشَى‌ إِلَى‌ سَاحِرٍ أَوْ كَاهِنٍ‌ أَوْ كَذَّابٍ‌ يُصَدِّقُهُ‌ بِمَا يَقُولُ، فَقَدْ كَفَرَ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتاب‌».[6] کسی که اموالش را دزدیده‌اند اگر نزد کاهن برود، روایت شامل او می‌شود. کسی هم که برای یادگیری کهانت نزد کاهن برود هم روایت شامل او می‌شود. همان ادلّه‌ای که دلالت می‌کند عمل کاهن مبغوض است، دلالت می‌کند که تعلیم و تعلّم آن هم جایز نیست.

در سال گذشته بحث پیشگری از جرم را بیان کردیم و با ادلّه قوی اثبات کردیم که هرچیزی حرام شد، رفع و دفع آن و حسم ماده فساد، واجب است. رفع آن واجب است یعنی اگر در جامعه وجود داشت باید از بین برود. دفع آن واجب است یعنی نباید گذاشت که در جامعه محقق شود. حسم ماده فساد هم یعنی باید ابزار انحراف را از بین برد؛ مثلا کتب ضلال باید از بین برود و نابود شود.

کهانت مبغوض خداوند است؛ پس رفع آن واجب است و اگر در جامعه کسی مکانی را برای کهانت مهیا کرده، باید با او مبارزه کنید و دکان او را تعطیل کنید. دفع آن واجب است؛ یعنی اگر کاهن قصد دارد چند نفر را آموزش دهد، مانع او شوید تا گسترش نیابد. وظیفه سوم این است که ماده فساد را از بین ببرید؛ مثلا از او تعهّد گرفته شود که نه این عمل را انجام دهد و نه آموزش دهد.

اگر برای هر عمل حرامی به این سه وظیفه توجه شود و برای آن برنامه‌ریزی شود، ایران، گلستان می‌شود. فقط نباید به رفع منکر توجه شود. با فرهنگ‌سازی است که می‌توان دفع منکر کرد و جلوی تحقق آن در جامعه را گرفت. اگر زمینه فرهنگی حجاب فراهم شود، خیلی نیاز به رفع منکر بی‌حجابی نیست. وقتی ازدواج زیاد شود ماده فساد که شهوت‌رانی است از بین می‌رود و فساد از بین می‌رود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo