درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1401/07/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کهانت/ مسائل کاهن/ نوع زمان حکم کاهن
خلاصه جلسه گذشته: صحبت ما در علم فقه درباره کهانت بود که «الکاهن کالکافر في النار» کاهن مانند کافر، جایگاهش در جهنّم است. حرمت کهانت، ضروری و مسلّم است. اما اینکه کهانت چیست؟ گفتیم که راهش این است که ابتدا معنای آن را از کتب لغت به دست بیاوریم. در کتب لغت، سه قید برای کهانت بیان شده بود: 1- قضا بالغیب؛ شخصی با ارتباط با غیب یا ادعای آن، حکمی را بیان میکند. 2- صنعة؛ حرفه شخص کاهن این است. گاهی تفریحی این کار انجام میشود این کاهن نیست اما گاهی شخصی این را شغل خود قرار داده است. 3- با جزم و قطع، حکم شود نه با احتمال و شاید.
در روایت احتجاج نیز تعبیراتی بیان شده بود. یکی از تعابیر این بود: «مَعَ قَذْفٍ فِي قَلْبِهِ»[1] امام صادق (علیهالسلام) فرمود که کاهن، ارتباطی با جن یا شیطان دارد که مطالبی در قلبش پیدا میشود و آن را بیان میکند.
مسائل کاهن:
نوع زمان حکم کاهن
کاهن به چیزی حکم میکند، آیا این حکم و پیشگویی او اختصاص به زمان آینده دارد تا کهانت صدق کند یا اینکه اگر پیشگویی و حکم مربوط به گذشته یا حال باشد هم کهانت محقق میشود؟
تعبیر «قضا بالغیب» در کتب لغت میتواند مربوط به آینده، حال یا گذشته باشد؛ این تعبیر اعمی است اما اینکه برخی از کتب لغت، به زمان آینده تصریح کردهاند به این دلیل است که معمولا کسانی که به کاهن رجوع میکنند برای این است که میخواهند از آینده مطلع شوند و کمتر نیاز است که از گذشته مطلع شوند و اگر کاهن هم از گذشته چیزی میگوید برای این است که اعتماد مراجعهکننده را جلب کند.
در روایت احتجاج، امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «لِأَنَّ مَا يَحْدُثُ فِي الْأَرْضِ مِنَ الْحَوَادِثِ الظَّاهِرَةِ».[2] در روایت دیگری بیان شده «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا»[3] مراد از حوادث، اتفاقات در هر زمانی است؛ در اینجا هم تعبیر امام این است که کاهن اتفاقات خبر میدهد و لازم نیست که این رویداد مربوط به آینده باشد بلکه شامل گذشته و حال هم میشود. از این رو است که در ادامه روایت گفته میشود: «مِنَ الْحَوَادِثِ مِنْ سَارِقٍ سَرَقَ وَ مِنْ قَاتِلٍ قَتَلَ وَ مِنْ غَائِبٍ غَابَ»[4] از تعبیر ماضی استفاده شده است (دزدی که دزدی کرده است) اما از تعبیر مضارع «سارق یسرق» استفاده نشده است. بنابراین از روایت احتجاح هم استفاده میشود که حکم کاهن، فقط مربوط به آینده نیست. کسی به امام خمینی (رحمهالله) مراجعه کرده بود و امام برای امتحان او پرسیده بود که کتاب من گمشده، اکنون کجا است؟
برخی از فقها نیز کهانت را مختص به زمان استقبال دانستهاند که به نظر ما درست نیست. صاحب جواهر میگوید: «هي تعاطي الأخبار عن الكائنات في مستقبل الزمان».[5]
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «... مَنْ مَشَى إِلَى سَاحِرٍ أَوْ كَاهِنٍ أَوْ كَذَّابٍ يُصَدِّقُهُ بِمَا يَقُولُ فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ»[6] کسی که به سراغ ساحر، کاهن یا دروغگو برود و آنچه را میگوید قبول کند، این شخص به کتاب خداوند کافر شده است. گفته کاهن در اینجا مطلق است و مربوط به زمان خاصی نیست. کلام کاهن مربوط به هر زمانی باشد، باطل است و نباید آن را پذیرفت یا ترتیباثر داد؛ مثلا اگر کاهن گفت که فلانی قاتل است، هیچ حجیّت شرعی ندارد.
ارتباط با غیب
آیا با توجه به روایت احتجاج، کهانت باید با قید «مَعَ قَذْفٍ فِي قَلْبِهِ»[7] باشد؛ یعنی جن و شیطان آن حکم را به قلب او بیاندازد؟ یا اگر خودش با سلیقه و زرنگی که دارد از چیزهایی خبر میدهد هم کهانت است؟ مثلا با چند پرسش میتواند برخی از مطالب را از زندگی افراد به دست آورد.
به نظر ما از تعاریف کتب لغت و روایت احتجاج، استفاده میشود که حکم کاهن باید همراه ادعای ارتباط با غیب باشد.
برخی از بزرگان ادعا کردهاند که صدق کهانت، منحصر در إخبار از غیب نیست بلکه اگر کسی ادعای ارتباط با غیب هم داشته باشد برای صدق کهانت، کافی است؛ هرچند که یقین داریم که دروغ میگوید و ارتباطی با غیب ندارد؛ زیرا در روایت احتجاج آمد: «وَ هُمْ بِمَنْزِلَةِ النَّاسِ أَيْضاً صَدُوقٌ وَ كَذُوبٌ».[8] بر اساس این روایت اگر ادعای ارتباط با غیب هم داشته باشد برای صدق کهانت کافی است.
بر اساس آنچه گفته شد، مشخص است کسی که از روی زیرکی و علم، خبری میدهد و ادعای ارتباط با غیب نداشته باشد، کاهن نیست؛ همانگونه که مرحوم امام گاهی مطالبی را درباره آینده بیان میکرد؛ مثل خبر از نابودی شوروی.
ما وظیفه داریم که اگر کسی ادعای ارتباط با غیب کرد را تکذیب کنیم. کسانی که با امام زمان (عجلاللهفرجه) ملاقات کردند خودشان به عموم مردم نگفتند که من با امام، ملاقات کردم بلکه پس از فوتشان عموم مردم دانستند. اگر کسی ادعا کرد که امام زمان (عجلاللهفرجه) به من چنین گفت، نباید بپذیرید؛ هرچند شخصیت بزرگی باشد و شاید درحقیقت راست گفته باشد. ممکن است کسی ارتباطاتی داشته باشد اما اگر در جامعه اخبار از غیب کند، باید تکذیب شود.