درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1401/02/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: پیشگیری از جرم/ وجوب دفع منکر/ ملاک اهم
خلاصه جلسه قبل: صحبت در علم فقه درباره جریان قاعده اهم و مهم در بحث پیشگیری از جرم بود. این قاعده عقلایی بهوسیله آیات و روایات، مورد تأیید شارع مقدس است.
معیار اهمیت
ملاک و معیار بیشتر بودن اهمیت چیزی از چیز دیگر چیست؟
معیار اول: مصالح اخروی بر مصالح دنیوی مقدّم است. در تزاحم میان دو امر مهم آن موردی که از نظر اخروی ارزشمند است و اجر معنوی دارد، اهم از منافع مادی است که بهدلیل انجام امر اخروی از دست میرود. مثلا برای رسیدن به شغل و مقام دنیایی باید دروغ بگوید. گاهی کسی که میخواهد، رئیس جمهوری یا وکیل مجلس شود، وعدههای دروغین به مردم میدهد درحالیکه خودش هم میداند که نمیتواند به آن وعدهها عمل کند. این که انسان لایق مقامی نباشد و برای گرفتن آن مقام تلاش کند، گناه بزرگی است. انسان متدیّن نباید خود را در معرض مقامی قرار دهد و برای آن تلاش کند که لایق آن نیست؛ بهویژه اینکه از ابزار گناه هم استفاده کند.
بر اساس قاعده اهم و مهم، مصالح اخروی را که اهم است باید بر مصالح دنیوی مقدم کنیم. در دنیا ممکن است فقط چند ده سال زندگی کنیم اما آخرت باقی و همیشگی است. ارزش ندارد که برای چند سال مقام دنیا، مرتکب گناه شویم.
برای اثبات این مدعا میتوان به آیات قرآن مراجعه کرد. خداوند میفرماید: ﴿مَتَاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيرٌ لِمَنِ اتَّقَى﴾.[1] میلیاردها هم ثروت دنیا را به دست آوری بازهم در مقابل آخرت کم و بیارزش است. ﴿بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا﴾ ﴿وَالْآخِرَةُ خَيرٌ وَأَبْقَى﴾.[2] ﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيءٍ فَمَتَاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَزِينَتُهَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾.[3] آنچه در دنیا به شما داده شده، متعلق به دنیای پست و زینت آن است اما آنچه در نزد خداوند است باقی و ارزشممند است.
روایات نیز همین مدعا را بیان میکنند: «يَا عَلِيُّ شَرُّ النَّاسِ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيَا غَيْرِهِ».[4] بدترین مردم کسانی هستند که آخرت خود را می فروشند تا به منافع دنیایی برسند و بدتر از او کسی که آخرت خود را برای دنیای دیگران میفروشد.
بدتر از کسی که آخرتش را به دنیایش میفروشد کسی که گناه میکند تا دیگری به منافع و مقامهای دنیوی برسد.
اهم آن چیزی است که از نظر خدایی و آخرتی مهم باشد نه از نظر دنیایی. باید ببینیم که امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) به کدام راضی است؛ بهویژه ما طلبهها برای انجام کارها باید ببینیم کدام کار به نظر امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) نزدیکتر است.
معیار دوم: مصالح اجتماعی مقدم بر مصالح فردی است. مثلا شخصی به دادگاه مراجعه میکند اما به او ظلم میشود و فریاد میزند تا به او ظلم نشود. انسان باید جلوی ظلم بایستد اما اگر به هر دلیلی نتواست جلوی ظلم بایستد و حق خود را بگیرد آیا حق دارد برای ظلمی که آن قاضی به او کرده به تمام نظام جمهوری اسلامی و ولیفقیه توهین کند؟ زیر سؤال بردن اصل نظام، عمل درستی نیست؛ زیرا در کل، نظام خوبی است و مصلحت اجتماعی دارد اما ممکن است در مواردی برخی از افراد در این نظام، ظلم کنند؛ همانگونه که در زمان حکومت امام علی (علیهالسلام) این اتفاقها میافتاد. وقتی یک فرد ظلمی کرده باید با همان فرد مبارزه کرد نه همه قاضیها و کل نظام.
تعبیر مراجع تقلید این است که حفظ نظام واجب و تضعیف آن حرام است. برگشت این سخن به این است که انتقادها نباید به اصل نظام یا ولیفقیه باشد بلکه باید متوجه آن فرد ظالم باشد. دفاع از حق خود، مهم است اما حفظ نظام اهم است.
معیار سوم: مصالح عمومی مقدم بر مصالح شخصی است. تفاوت این معیار با معیار دوم در این است که برخی مصالح عمومی، مصالح اجتماعی نیست؛ برخی از مصالح اجتماعی برای عموم مفید نیست؛ مثلا ممکن است مصلحتی اجتماعی، از نظر معنوی برای جامعه شیعه مفید باشد اما مصلحت مادی برای آنها نداشته باشد. مثلا تورم در جامعه وجود دارد و حفظ نظام از نظر اخروی برای مردم مفید باشد هرچند مصلحت مادی برای آنها ندارد. وجود نظام برای عفت، ایمان و تقوای مردم مفید و اهم است اما از نظر مادی و مالی منافع زیادی ندارد. ممکن است رئیس جمهوری غیرمسلمانی کشور را از نظر مادی بهتر اداره کند اما عفت و ایمان مردم با وجود او از بین برود اما با رئیس جمهوری مسلمان، ایمان و آخرت مردم را حفظ کند. در تزاحم میان مصالح باید مصالح عمومی را بر مصالح شخصی مقدم داشت اما این تقدم در جایی است که مصالح عمومی با مصالح اجتماعی تزاحمی نداشته باشد. البته باید سعی کنیم که میان این دو جمع شود و در کنار مصالح اجتماعی، مصالح عمومی مانند معیشت مردم هم حفظ شود.
مثال برای متزاحم مصالح عمومی با شخصی: مسکن برای هر کدام از مردم نیازی است اما داشتن مسکن شخصی از ضروریات نیست؛ بسیاری از علمای بزرگ گذشته مانند آیتالله گلپایگانی تا آخر عمرشان، منزل اجارهای داشتند اما نان، منفعتی عمومی برای مردم است. گاهی ممکن است منافع شخصی از بین برود و تحمّل کنیم تا منافع عمومی حفظ شود. اگر تزاحم بین تأمین مسکن شخصی مردم با تأمین ارزاق معیشتی پیش بیاید، باید منافع عمومی را مقدم کنیم و ارزاق معیشتی را بر مسکن مقدّم کنیم.