< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1400/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: پیشگیری از جرم/ وجوب دفع منکر/ دلیل عقل بر حسم ماده فساد

خلاصه جلسه قبل: صحبت در علم فقه درباره دلایل حسم ماده فساد بود. به آیات و روایات استدلال شد. آخرین دلیلی که بیان شد، دلیل عقل بود. عقل هر انسانی حکم می‌کند که ظلم قبیح و عدل حسن است. اگر ماده فسادی وجود داشته باشد و ما نسبت به آن بی‌تفاوت باشیم، ظلم در حق مردم است؛ زیرا مردم در فساد عقیدتی یا اخلاقی واقع می‌شوند.

اشکالات بر دلیل عقل:

اشکال اول

محقق خویی[1] و مرحوم تبریزی به این دلیل اشکال کردند که بنا نیست در این عالم ظلمی نباشد؛ خداوند متعال این افرادی که ظلم می‌کنند را خودش خلق کرده است، تمام ظالمان و ستمگران، مخلوق خداوند هستند، اگر خداوند می‌خواست که ظلمی محقق نشود، آن‌ها را خلق نمی‌کرد. برنامه جهان این است که ظلم وجود داشته باشد و مردم به اختیار خود ظلم نکنند؛ بنابراین دلیلی نداریم که ما باید ظلم را قلع و نابود کنیم.

پاسخ اشکال:

اولا: توجه داشته باشیم که قدرت یکی از شرایط تکلیف است؛ یعنی اگر در برخی از موارد با ظلم مبارزه نمی‌کنیم، چون قدرت نداریم.

ثانیا: عسروحرج در اسلام نیست؛ اگر بخواهیم از ابتدای صبح به دنبال این باشیم که چه کسی در این مملکت به دیگری ظلم می‌کند تا با او مبارزه کنیم، عسروحرج لازم می‌آید؛ زیرا باید همه چیز زندگی را رها کنیم تا مظلوم را پیدا کنیم و به او کمک کنیم.

بحث ما در جایی است که قدرت داریم و عسروحرج پیش نمی‌آید. ما مرگ بر آمریکا می‌گوییم و به مقدار توانمان مبارزه می‌کنیم.

ثالثا: مثال‌های این دو بزرگوار درست نیست؛ زیرا کافر اگر در جمهوری اسلامی اهل ذمه باشد (مالیات می‌دهد و با او پیمان بسته‌ایم که جانم مال و ناموسش محفوظ باشد) نمی‌توانیم با او مبارزه کنیم اما اگر جامعه را گمراه کنند و فسادی اخلاقی و اعتقادی در جامعه به وجود بیاورند، در این صورت وظیفه داریم که با آن‌ها مبارزه کنیم.

در این‌جا قاعده داریم که «کلما حکم به العقل، حکم به الشرع» هر حکمی که عقل دارد شرع نیز همان را حکم می‌کند. درباره این قاعده اختلاف وجود دارد؛ زیرا برخی می‌گویند ما علت‌های احکام و مقاصد الشریعه را نمی‌دانیم؛ پس ملاک احکام را نمی‌توانیم به دست بیاوریم، وقتی ملاکی نداریم، در جایی که نصی وجود دارد حکم می‌کنیم وگرنه نمی‌توانیم حکم کنیم. در محل بحث نیز در مواردی مانند شرب خمر و هیاکل العباده که نص وجود دارد، حسم ماده فساد لازم است اما در جایی که نصی وجود ندارد، حسم ماده فساد لازم نیست و نمی‌توانیم به دلایل عقلی استناد کنیم.

اشکال دوم

آیت‌الله سبحانی (سلّمه‌الله) بر دلیل عقل اشکال می‌کند: اگر حسم ماده فساد لازم باشد، هرکسی که مضل شد، کشتنش واجب می‌شود درحالی‌که نمی‌توانیم چنین فتوایی بدهیم بلکه فقط می‌توانیم بگوییم رفع و دفع منکر واجب است اما نمی‌توانیم حکم به نابودی مفسد کنیم. کسی که خمر می‌فروشد مردم را گمراه می‌کند، اما نمی‌توان او را اعدام کرد؛ زیرا هر مظلّی مرتد نیست.

پاسخ اشکال دوم

قلع ماده فساد به اعدام نیست بلکه به این است که جلوی ارتکاب فساد گرفته شود؛ این جلوگیری ممکن است با تهدید باشد؛ بازدارندگی لازم است اما همیشه با اعدام نیست.

تفاوت دفع منکر با قلع ماده فساد در این است که مثلا عده‌ای برای قماربازی جمع شده‌اند و هنوز بازی نکرده‌اند، شما برای جلوگیری از ارتکاب قمار، آن‌ها را نصیحت می‌کنید که مرتکب گناه نشوند؛ این دفع منکر است اما اگر آلات قمار را بشکنید تا در آینده هم کسی نتواند با آن بازی کند؛ این قلع ماده فساد است. مرتبه قلع ماده فساد بالاتر از دفع منکر است. مثال دیگر این است که کسی که شراب تهیه کرده برای نوشیدن و شما او را از نوشیدن آن منع کنید، این دفع منکر است اما زمانی شراب را برداشته و دور می‌ریزید، این قلع ماده فساد است.

نکاتی در دلیل عقلی بر وجوب حسم ماده فساد:

نکته اول: باید توجه داشت که آیا این مورد، ماده فساد است یا نه؟ باید تشخیص داد که ماده فساد است. باید علم پیدا کنیم که ماده فساد است و اگر ما آن را نابود کنیم ماده فساد از بین می‌رود. اگر به این نتیجه برسیم که اگر این را نابود کنیم فایده‌ای ندارد دراین صورت قلع آن واجب نیست؛ بنابراین قلع ماده فساد به این است که جلوی فساد گرفته شود.

نکته دوم: فساد چیست؟ فساد مراتب و مراحلی دارد؛ نوعی از آن، فساد عقیده است که در این حالت کسی دیگری را به فساد در عقیده می‌کشاند و کافر می‌کند. مرتبه دیگر، فساد اخلاقی است؛ یعنی مردم را به انحراف اخلاقی مانند زنا، غنا، موسیقی و ... تشویق می‌کند. مرتبه دیگر آن، فساد سیاسی است، کاری به عقیده و اخلاق مردم ندارد بلکه از نظر سیاسی گمراه می‌کند؛ مثلا می‌گوید: «چرا پای منبر این آخوندها می‌نشینید»، یا این‌که علیه ولایت فقیه یا نظام جمهوری اسلامی، چیزی می‌گوید؛ این هم نوعی ماده فساد بودن است. ممکن است اقسام دیگری از فساد مانند فساد اقتصادی هم وجود داشته باشد.

نکته سوم: ظال و مظل بودن گاهی در کتاب محقق می‌شود؛ یعنی کتابی می‌نویسد که عقاید یا اخلاق مردم را منحرف کند یا سیاست اجتماعی اسلام را نابود کند. گاهی نیز تحقق آن با سخنرانی است یا این‌که با فیلم باشد؛ مثلا فیلمی می‌سازد که مردم با دیدن آن، روحانیت را مسخره می‌کنند. تمام این‌ها مصداق ماده فساد است که باید با آن‌ها مبارزه کرد اما باید توجه داشت که مبارزه فقط به کشتن نیست بلکه قلع ماده فساد به این است که جلوی فساد گرفته شود. کسی که در خارج از کشور است و شبهه ایجاد می‌کند، مبارزه با او به این است که پاسخ شبهات او را بدهیم.

به نظر ما مبارزه با ماده فساد، وظیفه‌ای شرعی است که همه باید به آن اقدام کنند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo