درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1400/12/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: پیشگیری از جرم/ وجوب دفع منکر/ خلوت با نامحرم
خلاصه جلسه قبل: صحبت در علم فقه درباره حسم ماده فساد بود. یکی از چیزهایی که در شریعت اسلام مورد تأکید قرار گرفته، مسأله حسم و قلع ماده فساد است. در جلسات گذشته بیان کردیم که آیات و روایاتی بر این مسأله دلالت دارد.
قضاوت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى[1] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[2] عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ[3] عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ[4] عَنْ سِمَاكِ بْنِ حَرْبٍ[5] عَنْ تَمِيمِ بْنِ طَرَفَةَ[6] : أَنَّ رَجُلَيْنِ عَرَفَا بَعِيراً فَأَقَامَ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا بَيِّنَةً فَجَعَلَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام بَيْنَهُمَا».
دو نفر مدعی شدند که شتر متعلق به هرکدام از آنها است، هردو نیز برای ادعای خود بیّنه آوردند. بالاخره شتر برای یکی از این دو نفر است؛ اینگونه نیست که نصف شتر متعلق به یک نفر باشد و نصف دیگر متعلق به دیگری باشد اما امام علی (علیهالسلام) حکم نمود که متعلق به هردو است.
علما درباره این قضاوت امام (علیهالسلام) و توجیه شرعی آن بحث نمودهاند. محقق نراقی دلیل این قضاوت را حسم ماده فساد دانسته است. در جایی که نمیتوان حق را مشخص کرد بهدلیل حسم ماده فساد باید اینگونه قضاوت کرد.
خلوت با اجنبی
دلیل دیگری که فقها به آن استناد کردهاند، حرمت خلوت با زن اجنبی است؛ زن و مرد نامحرم در جای خلوت نباید با هم تنها باشند تا جایی که برخی گفتهاند اگر در آنجا نماز بخوانند، نمازشان باطل است؛ زیرا نهی دارد و نهی در عبادت باعث بطلان میشود.
«وَ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ، قَالَ: حَدَّثَنِي ابْنُ الْخَالِ أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ قُولَوَيْهِ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَلَفٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْمَرْوَزِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ آبَائِهِ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ)، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ، فَلَا يَلْبَثُ فِي مَوْضِعٍ تَسْمَعُ نَفَسَهُ امْرَأَةٌ لَيْسَتْ لَهُ بِمَحْرَمٍ».[7]
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، در جایی که زن نامحرم صدای او را بشنود توقف نمیکند.
«رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدٍ الطَّيَّارِ قَالَ: دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ وَ طَلَبْتُ بَيْتاً أَتَكَارَاهُ فَدَخَلْتُ دَاراً فِيهَا بَيْتَانِ بَيْنَهُمَا بَابٌ وَ فِيهِ امْرَأَةٌ فَقَالَتْ تُكَارِي هَذَا الْبَيْتَ قُلْتُ بَيْنَهُمَا بَابٌ وَ أَنَا شَابٌّ قَالَتْ أَنَا أُغْلِقُ الْبَابَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ فَحَوَّلْتُ مَتَاعِي فِيهِ وَ قُلْتُ لَهَا أَغْلِقِي الْبَابَ فَقَالَتْ تَدْخُلُ عَلَيَّ مِنْهُ الرَّوْحُ دَعْهُ فَقُلْتُ لَا أَنَا شَابٌّ وَ أَنْتِ شَابَّةٌ أَغْلِقِيهِ قَالَتِ اقْعُدْ أَنْتَ فِي بَيْتِكَ فَلَسْتُ آتِيكَ وَ لَا أَقْرَبُكَ وَ أَبَتْ أَنْ تُغْلِقَهُ فَأَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ تَحَوَّلْ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ وَ الْمَرْأَةَ إِذَا خُلِّيَا فِي بَيْتٍ كَانَ ثَالِثُهُمَا الشَّيْطَانَ».[8]
راوی میگوید: داخل شهر مدینه شدم و به دنبال خانه اجارهای بودم. به خانهای رفتم که دو اتاق داشت و بین آنها دری بود که در یکی از اتاقها زنی بود. زن صاحبخانه گفت: این اتاق را به شما اجاره میدهم. گفتم: بین این دو اتاق دری است و من جوان هستم. زن گفت: در بین خودم و تو را میبندم. من هم وسایلم را به اتاق آوردم و به زن گفتم که در اتاق را ببند. زن گفت: در را مقداری باز بگذار تا مقداری هوا بیاید. آن را رها کن. من گفتم: نه! من جوان هستم و تو هم جوان هستی! آن را ببند. زن گفت: بشین تو در اتاق خودت هستی، من سراغ تو نمیآیم و به تو نزدیک نمیشوم. زن ابا کرد از اینکه در را ببندد. خدمت امام صادق (علیهالسلام) رفتم و درباره آن از حضرت پرسیدم. حضرت فرمود: از آنجا برو! هنگامی که زن و مردی در اتاقی تنها باشند، سومی آنها شیطان است.
این روایت دلالت دارد که خلوت با اجنبی جایز نیست؛ زیرا با خلوت، ماده فساد موجود میشود و هر آن ممکن است اتفاق ناگواری رخ دهد. شهید ثانی (رحمهالله) درباره روایت میگوید: علت این حکم، حسم ماده فساد است.
نکات درباره کلی ادله
نکته اول: آیا وجوب حسم ماده فساد فقط در موارد منصوص است یا شامل هر ماده فسادی میشود؟ در مواردی که نص بر آن داریم هیچ تردید نیست که باید ماده فساد از بین برود اما در غیر موارد منصوص تکلیف چیست؟
نکته دوم: آیا حسم ماده فساد باید راه منحصر باشد یا اینکه راه دیگری هم اگر باشد بازهم باید قلع ماده فساد کرد؟
نکته سوم: آیا باید یقین داشته باشیم که با این کار قلع ماده فساد محقق میشود یا اینکه با ظن، شک و گمان هم میتوان آن عمل را برای قلع ماده فساد انجام داد؟
از روایات استفاده میشود که باید یقین داشته باشیم که قلع ماده فساد با این کار تحقق مییابد نه اینکه شک داشته باشیم. همچنین باید راه منحصر باشد؛ یعنی راه دیگر نباشد که بخواهیم با فساد مبارزه کنیم؛ همانگونه که در داستان درخت سمرة بن جندب، تنها راه مبارزه با فساد کندن درخت بود.
نکتهای دیگری که باید به آن توجه شود این است که اگر برای مبارزه با فساد، مرتکب گناهی میشود، این گناه اهم از آن فساد نباشد؛ مثلا برای قلع ماده فسادی، کسی که مهدورالدم نیست را بکشیم؛ این عمل جایز نیست.
اولا بالذات نمیتوان گفت که میخواهم ریشه فساد را از بین ببرم بلکه ابتدا باید امر به معروف و نهی از منکر کرد اما برای از بین بردن ماده فساد باید با احتیاط رفتار نمود؛ زیرا ممکن است با اینکار فساد دیگری اتفاق بیفتد و منجر به هرجومرج و اختلال نظام شود.