< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1400/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: پیشگیری از جرم/ وجوب دفع منکر/ مؤیدات وجوب حسم ماده فساد

خلاصه جلسه قبل: صحبت در علم فقه درباره حسم ماده فساد بود که آیا دلیلی بر وجوب حسم ماده فساد وجود دارد؟

روایت دیگر: یکی از ادله این وجوب این روایت است: «إنما حرم الله الصناعة التي حرام هي كلها التي يجيئ منها الفساد محضا نظير البرابط والمزامير والشطرنج وكل ملهو به والصلبان والاصنام. وما أشبه ذلك من صناعات الاشربة الحرام وما يكون منه وفيه الفساد محضا. ولا يكون فيه ولا منه شئ من وجوه الصلاح فحرام تعليمه وتعلمه والعمل به وأخذ الاجر عليه وجميع التقلب فيه من جميع وجوه الحركات كلها».[1]

تمام صنعت‌هایی که از آن‌ها فساد محض به وجود می‌آید را خداوند حرام دانسته. هر استفاده‌ای از آن و تصرفی در آن حرام است.

«دخلنا مع النبي مكة وفي البيت وحوله ثلاثمائة وستون صنما، فأمر بها رسول الله فالقيت كلها لوجوهها، وكان على البيت صنم طويل يقال له «هبل» فنظر النبي إلى علي وقال له : يا علي تركب علي أو أركب عليك لا لقي هبل عن ظهر الكعبة؟ قلت: يا رسول الله بل تركبني فلما جلس على ظهري لم أستطع حمله لثقل الرسالة، قلت: يا رسول الله بل أركبك، فضحك ونزل وطأطأ لي ظهره واستويت عليه، فوالذي فلق الحبة وبرئ النسمة لو أردت أن أمسك السماء لمسكتها بيدي، فألقيت هبل عن ظهر الكعبة، فأنزل الله تعالى ﴿وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ﴾[2] ».[3]

پیامبر و امام علی (علیهما‌السلام) بت‌های زیادی را در کعبه از بین بردند. بر روی کعبه بت بزرگی بود که «هبل» نام داشت. پیامبر به امیرالمؤمنین نگاهی کرد و فرمود: ای علی! تو بر شانه من می‌آیی یا من بر شانه تو بیایم تا هبل را از روی کعبه به پایین بیاندازیم. امیرالمؤمنین عرض کرد: ای رسول خدا! شما پا بر شانه من قرار دهید. وقتی پیامبر پا بر شانه امام علی نهاد، امام نتوانست به‌دلیل سنگینی رسالت، پیامبر را نگه دارد؛ لذا امیرالمؤمنین بر شانه پیامبر ایستاد و بت هبل را بر زمین انداخت. در این زمان بود که آیه 81 سوره اسراء نازل شد.

برخی از این بت‌ها طلا و نقره داشتند اما پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) دستور به نابودی آن‌ها داد؛ زیرا این بت‌ها فساد محض بودند. وقتی چیزی فساد محض شد باید ریشه‌کن و نابود شود.

فوریت در نابودی ماده فساد

حال که باید ماده فساد را از بین برد، آیا باید فورا نابود شود یا می‌توان با تأخیر آن را نابود کرد. از روایات بالا استفاده می‌شود که باید فورا ماده فساد را نابود کرد؛ زیرا عمل معصوم برای ما حجّت است.

استفاده از اجزای ماده فساد

آیا می‌توان از اجزای ارزشمند ماده فساد در امور حلال استفاده نمود؟ برخی از علما گفته‌اند استفاده از اجزا، با نابودی فوری منافات دارد. در روایت اول هر نوع تغییری در ماده فساد هم منهی بود «وجميع التقلب فيه».

محقق خویی هم می‌گوید به دلیل حرمت بیع و وجوب قلع ماده فساد، استفاده از اجزا جایز نیست؛ زیرا پیامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) هم این کار را کرد.

روایت دیگر: «وَ رُوِيَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ:‌ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌ السلام إِنِّي قَدِ ابْتُلِيتُ بِهَذَا الْعِلْمِ فَأُرِيدُ الْحَاجَةَ فَإِذَا نَظَرْتُ إِلَى الطَّالِعِ وَ رَأَيْتُ الطَّالِعَ الشَّرَّ جَلَسْتُ وَ لَمْ أَذْهَبْ فِيهَا وَ إِذَا رَأَيْتُ الطَّالِعَ الْخَيْرَ ذَهَبْتُ فِي الْحَاجَةِ. فَقَالَ لِي: تَقْضِي؟‌ قُلْتُ: نَعَمْ. قَال:َ أَحْرِقْ كُتُبَكَ‌».[4]

به سند صحیح، راوی به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کرد: من به علم نجوم مبتلا شده‌ام. وقتی به ستاره‌ها نگاه می‌کنم، چیزهایی به ذهنم می‌آید. چیزی را در نظر می‌گیرم و به طالع نگاه می‌کنم اگر شر بود کاری نمی‌کنم و اگر خیر بود به دنبال آن کار می‌روم. امام (علیه‌السلام) فرمود: آیا واقعا حکم می‌کنی؟ گفتم: بله. حضرت فرمود: تمام کتاب‌هایت را بسوزان.

این کتاب‌ها عامل فساد در جامعه است؛ پس باید آن‌ها نابود شود تا فسادی در جامعه به وجود نیاید. از این روایت برداشت می‌شود که ماده فساد باید از بین برود. این کتاب‌ها باعث شده به‌جای این‌که کارهایت را با توجه به ذات باری‌تعالی انجام دهی، با نگاه به ستگاران، شر و خیر را تعیین کنی.

آیه‌ای دیگر: خداوند می‌فرماید: ﴿لَا يحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا﴾[5] . پشت سر مردم سخن بد نگویید، کارهای بد آن‌ها را بیان نکنید، اشاعه فحشا نکنید مگر این‌که مظلوم واقع شوید. به کسی که به‌شدت کتک خورده گفته می‌شود که مظلوم واقع شده است، اگر مال او را ببرند، بازهم می‌گویید که مظلوم واقع شده است. در مواردی هم هست که فرهنگ و اعتقادات ما مظلوم واقع می‌شود. ظالم ماده فساد است و باید با او مقابله کرد تا ظلم خود را تکرار نکند.

روایتی دیگر: «وَ رَوَى الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله فَقَالَ: إِنَّ أُمِّي لَا تَدْفَعُ يَدَ لَامِسٍ.‌ قَالَ: فَاحْبِسْهَا. قَالَ: قَدْ فَعَلْتُ. قَالَ: فَامْنَعْ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْهَا. قَالَ: قَدْ فَعَلْتُ. قَالَ: فَقَيِّدْهَا فَإِنَّكَ لَا تَبَرُّهَا بِشَيْ‌ءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَنْ تَمْنَعَهَا مِنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌».[6]

مردی خدمت پیامبر عرضه داشت: من مادری دارم که دست کسی را رد نمی‌کند (زنا می‌کند)، پیامبر فرمود: او را حبس کن. آن مرد گفت: این کار را کردم. پیامبر فرمود: در خانه را ببند تا کسی در خانه نیاید. آن مرد گفت: این کار را کردم. پیامبر فرمود: او را ببند. هرچند احترام مادر واجب است اما پیامبر دستور داد تا او را ببندد تا مرتکب گناه نشود.

از این روایت استفاده می‌شود که اولا در صورتی که کسی ماده فساد باشد، غیبت او جایز است. نکته دیگر این است که محارم‌الله مهم‌تر از همه‌چیز است. اگر چیزی ماده فساد است و محرمات را در جامعه گسترش می‌دهد باید جلوی آن بایستید. مبارزه با مادر با این‌که احترام او واجب است به‌دلیل حسم ماده فساد است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo