درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1400/11/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: پیشگیری از جرم/ وجوب دفع منکر/ مؤیدات حسم ماده فساد
خلاصه جلسه قبل: صحبت در علم فقه درباره حسم ماده فساد بود که در بیانات فقها بهعنوان امری مفروغعنه لحاظ شده است. علما در موارد متعددی برای اثبات مدعایی به «حسم ماده فساد» استناد کردهاند. آیا برای این قانون دلیل، قرآنی و روایی داریم؟ در جلسات گذشته، آیات و روایاتی را برای اثبات وجوب ریشهکن کردن ماده فساد بیان کردیم.
آیه حکم سرقت: یکی از دلایل وجوب حسم ماده فساد این آیه است: ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيدِيهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾.[1] مرد یا زنی که دزدی میکند دست او را قطع کنید؛ به دلیل جزای عملی که مرتکب شده است. این عقوبتی است از جانب پروردگار.
مجازات گاهی تنها تأثیر بر خود شخص دارد اما گاهی باعث میشود که علاوه بر خود شخص دیگران نیز به سمت آن جرم نروند. در این حکم هم دیگران میآموزند که اگر دزدی کنند دستشان قطع میشود. «نکال» به معنای عقوبتی است که باعث عبرت دیگران میشود.
چرا خداوند مجازات دزدی را اینقدر سنگین قرار داده است و این شخص باید تا پایان عمر بدون انگشتان دست، زندگی کند؟ این حکم برای این است که در جامعه اسلامی باید ریشه جرم از بین برود؛ نه اینکه دزد را بگیرند و به زندان بیاندازند و پس از مدتی آزاد شود و دوباره مرتکب دزدی شود؛ بلکه باید به گونهای باشد که نهتنها خودش بلکه دیگران نیز مرتکب آن عمل نشوند.
﴿وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾ خداوند شما را دوست دارد و این حکم، لطف خداوند است برای اینکه دزد در جامعه وجود نداشته باشد. اگر برخورد عادی با دزد داشته باشید او دوباره به عمل خود برمیگردد و دزدی جامعه را فرامیگیرد.
روایت مفسر آیه
در روایت صحیحی میخوانیم: «وعلة قطع اليمين السارق لانه يباشر الاشياء بيمينه وهي أفضل أعضائه وأنفعها له فجعل قطعها نكالا وعبرة للخلق لئلا يبتغوا أخذ الاموال من غير حلها ولانه أكثر ما يباشر السرقة بيمينه».[2] علت قطع دست راست دزد این است که معمولا دزد با دست راست خود دزدی میکند و دست راست، مهمترین و پرسودترین عضو بدن او است و این قطع وضع شده تا عبرتی برای سایرین باشد (تا کسی دزدی نکند) اگر میخواهی مالی جمع کنی، از راه حلالش باشد نه از راه حرام.
کلام علما ذیل آیه
علما نیز دز ذیل این بحث علت قطع دست را حسم ماده فساد دانستهاند.
مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی میگوید: «و الدليل على عدم قطع المجنون و لو أدواراً إذا سرق حال أدواره، سواء كان في المرتبة الأُولى أو المراتب المتأخّرة و لو كانت هي المرتبة الخامسة مضافاً إلى أنّه لا خلاف فيه، بل عليه الإجماع كما عن بعض هو حديث رفع القلم، و بطلان قياسه بالصبيّ على تقدير القول بثبوت القطع فيه، و لكنّ اللازم تأديبه إذا استشعر بالتأديب و كان مؤثّراً فيه، نظراً إلى حسم مادّة الفساد و نظم أمور العباد».
دست دزد باید قطع شود اما درباره صبی و مجنون، حدیث رفع، حکم مجنون و صبی را برداشته است؛ به عبارت دیگر قلم تکلیف از مجنون و صبی برداشته شده است. همین صبی و مجنون که حد بر آنها جاری نمیشود اما حاکم میتواند آنها را تعزیر کند در صورتی که این ادب کردن بر او تأثیر داشته باشد بهدلیل حسم ماده فساد و نظم امور اجتماع مردمی.
تعزیر و تأدیب صبی و مجنون دلیل ندارد مگر بلکه دلیلش تنها حسم ماده فساد و نظم عمومی است. مجنون باید تعزیر شود تا این کار را تکرار نکند و بداند که اگر تکرار کند باز تعزیر میشود.
صاحب ریاض میگوید: «ووجه التعزير فيهما مع القيد حسم مادة الفساد، وهو الأصل في شرعية الحدود والتعزيرات، وإلا فلم أجد نصا بتعزيرهما هنا».[3] دلیل تعزیر صبی و مجنون، حسم ماده فساد است. این اصل در تشریع حدود و تعزیرات است؛ (هر حد و تعزیری در قوه قضاییه وجود دارد برای حسم ماده فساد است).
آنچه تاکنون از آیات و روایات درباره حسم ماده فساد بیان کردیم در موارد جزئی بود اما مرحوم سید علی طباطبایی میخواهد قانون کلی ارائه دهد که در هر فسادی باید ریشه فساد پیدا شود و از بین برود. اگر حسم ماده فساد علت باشد و تعزیر معلول باشد، «العلة تعمم» علت در سایر موارد هم تعمیم داده میشود.
گاهی با خود فساد مبارزه میشود اما برخورد قویتر این است که ببینیم ریشه فساد از کجا است؟ چرا این فساد به وجود آمده است؟ این شخص چه مشکل روانی داشته که این عمل را مرتکب شده است؟ هرکسی جرمی مرتکب شده مشکلی روانی دارد که باید این مشکل ریشهیابی شود و ریشه آن از بین برود. نباید گذاشت فساد شایع شود و بعد با آن مبارزه کرد؛ این کار سخت و مشکلی است.
صاحب جواهر نیز همین برداشت را دارد و میگوید: «فإنه يمكن القطع باستفادة ذلك ونحوه من النصوص حسما لمادة الفساد ونظما لأمور العباد في البلاد».[4]