درس خارج فقه استاد محسن فقیهی
1400/11/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: پیشگیری از جرم/ وجوب دفع منکر/ حسم ماده فساد
تسلیت درگذشت آیتالله العظمی صافی (رحمهالله)
پیش از شروع درس رحلت حضرت آیتالله العظمی صافی گلپایگانی را خدمت آقا امام زمان (عجلاللهتعالی فرجه)، مقام معظم رهبری، مراجع معظم تقلید، همه ارادتمندان به ایشان و همه مسلمانان تسلیت عرض میکنیم. وفات ایشان ضایعه بزرگی برای حوزههای علمیه بود. اینگونه شخصیتها کم پیدا میشوند که با آنها حوزه بالنده باشد، تلاش زیادی در ابواب مختلف فقه، اصول و حدیث داشته باشند، در انواع علوم تبحّر داشته باشند و کتابهای ارزشمندی نوشته باشند.
خلاصه جلسه قبل: صحبت در علم فقه درباره حسم و قلع ماده فساد بود. آیا دلایلی بر لزوم حسم ماده فساد داریم؟ یکی از ادلهای که برای این مسأله بیان شد، داستان سمرة بن جندب بود که پیامبر فرمود: «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ».[1] این روایت را در جلسه گذشته بیان کردیم.
اشکال توسط محقق خویی (رحمهالله)
محقق خویی (رحمهالله) اشکال میکند: در داستان سمرة بن جندب، دو حق وجود داشت. صاحب درخت حرفش این بود: چرا برای سرکشی به درخت خودم باید اذن بگیرم؟ درخت ملک من است و خداوند راهی برای رسیدن به ملکم برای من قرار داده است؛ بنابراین برای آن اذن نمیگیرم.
در این باره آیا لاضرر میگوید: شما برای رسیدن به حق خود، نمیتوانی بدون اذن وارد شوی؟ زیرا ورود بدون اذن، ضرر بر صاحب خانه است. صاحبخانه زن و فرزند دارد؛ بنابراین برای رسیدن به درخت خود باید اذن بگیری. قاعده لاضرر تا این مقدار را شامل میشود و در آن بحثی نیست، اما اینکه درخت را از ریشه بکنیم و جلوی او بیاندازیم بر اساس چه ضابطه، قاعده و حکم شرعی است؟ پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میتواند حکم حکومتی دهد که برای ورود باید اذن بگیری وگرنه حق ورود نداری؛ زیرا ضرر متوجه این خانواده است. اما در این داستان پیامبر کار دیگری انجام داد و درخت را کند. بر اساس قواعد موجود دلیلی بر این کار نداریم؛ زیرا ضرری نبود که با کندن درخت برطرف شود و ضرر به خانواده با گرفتن اذن برطرف میشد.
مرحوم شیخ انصاری این اشکال را بیان کرده و در پاسخ میگوید: «حسماً لمادة الفساد». از این عبارت شیخ انصاری (رحمهالله) فهمیده میشود که یکی از ادلّه، حسم ماده فساد است. هرچند بر اساس قواعد، دلیلی بر کندن درخت نداریم و قواعد فقط اذن را واجب میکرد اما با این عبارت میفهمیم که مجوز کندن درخت، دلیل حسم ماده فساد است.
محقق خویی توضیح میدهد: از رد کردن پیشنهادهای پیامبر برای جایگزینی درخت خرما، معلوم میشود که سمرة بن جندب، اعتقاد قلبی به پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) و دین ندارد؛ بنابراین پیامبر برای ادب کردن او این دستور را داد. پیامبر در برخورد با انسان منافق اینگونه دستور میدهد که درختش را بکنید و جلوی او بیاندازید.
اشکال
روایت فیالجمله قلع ماده فساد را اثبات میکند اما در همه موارد دلیلی بر آن نداریم. اینکه باید با فساد باید مبارزه کرد و جلوی آن را گرفت درست است اما اینکه باید ریشه آن را هم از بین برد، روایت فیالجمله دلالت بر آن دارد ولی بالجمله دلالت ندارد.
باید همه ادله را بررسی کنیم که آیا در همه موارد لازم است که ماده فساد را ریشهکن کنیم یا اینکه فقط در برخی موارد مهم باید این کار را انجام دهیم؟ امام حسین (علیهالسلام) با ظلم مبارزه کرد تا ریشه فساد را از بین ببرد.
روایت دوم: «(وأما تفسير الصناعات) فكل ما يتعلم العباد أو يعلمون غيرهم من صنوف الصناعات مثل الكتابة والحساب والتجارة والصياغة والسراجة ... وإن كانت تلك الصناعة وتلك الآلة قد يستعان بها على وجوه الفساد و وجوه المعاصي ويكون معونة على الحق والباطل، فلا بأس بصناعته وتعليمه نظير الكتابة التي هي على وجه من وجوه الفساد من تقوية معونة ولاة ولاة الجور. وكذلك السكين والسيف والرمح والقوس وغير ذلك من وجوه الآلة التي قد تصرف إلى جهات الصلاح وجهات الفساد وتكون آلة ومعونة عليهما، فلا بأس بتعليمه وتعلمه وأخذ الاجر عليه وفيه والعمل به وفيه لمن كان له فيه جهات الصلاح من جميع الخلائق ومحرم عليهم فيه تصريفه إلى جهات الفساد والمضار: فليس على العالم والمتعلم إثم ولا وزر لما فيه من الرجحان في منافع جهات صلاحهم وقوامهم به وبقائهم. وإنما الاثم والوزر على المتصرف بها في وجوه الفساد والحرام وذلك إنما حرم الله الصناعة التي حرام هي كلها التي يجيئ منها الفساد محضا نظير البرابط والمزامير والشطرنج وكل ملهو به والصلبان والاصنام. وما أشبه ذلك من صناعات الاشربة الحرام وما يكون منه وفيه الفساد محضا. ولا يكون فيه ولا منه شئ من وجوه الصلاح فحرام تعليمه وتعلمه والعمل به وأخذ الاجر عليه وجميع التقلب فيه من جميع وجوه الحركات كلها إلا إن تكون صناعة قد تنصرف إلى جهات الصنائع».[2]
در این روایت پس از بیان برخی از صنعتها گفته میشود: برخی از این صنعتها دوکاره هستند؛ یعنی هم میتواند در جهت صلاح استفاده شود و هم در جهت فساد. چاقو وسیلهای است که میتوان با آن میوه پوست گرفت یا آن را در شکم کسی فرو کرد و او را کشت. کتابت نوعی پیشه و صنعت بوده است. این شخص گاهی کاتب سلطان جور میشود که جهت فساد دارد و زمانی کتاب علمی مینویسد که جهت صلاح دارد. در این روایت آمده است که اینگونه صناعات، خرید و فروش، تعلیم و انجام آن جایز است. کسانی که آن را در جهت صلاح استفاده کردهاند گناهی مرتکب نشدهاند اما کسانی که در جهت گناه استفاده کنند، گناهکار هستند. اما صنعتی که همه کاربرد آن حرام است و هیچ کاربرد صلاحی ندارد مانند آلات موسیقی، شطرنج، آلات لهو، صلیب و بت که فساد محض هستند، هر نوع استفادهای از آن حرام است؛ بنابراین تعلیم، تعلّم و ساخت آن، همچنین اجر گرفتن بر آن حرام است.
شیخ انصاری (رحمهالله) این روایت را در مکاسب ذکر کرده و تلقّی به قبول کرده است؛ زیرا مشهور به آن عمل کردهاند.
از این روایت میفهمیم که اگر چیزی فساد محض باشد باید با تعلیم، تعلّم، ساخت و ... مربوط به آن مبارزه کرد. البته چون فساد محض است باید از ریشه با آن مبارزه کرد؛ زیرا تعلیم، تعلّم، ساخت و ... مربوط به قبل از تحقق آن در خارج است. در اینجا گفته نشد ابتدا کاری نداشته باشید و پساز ساخته شدن و استفاده از آن، با آن مبارزه کنید؛ بنابراین از این روایت استفاده میشود که باید حسم ماده فساد انجام داد. پساز آنکه فرزندانتان تار و طنبور را آموزش دیدند، نهی از آن فایدهای ندارد؛ پس باید از ریشه با آن مبارزه کرد. خانه فساد را باید مانند مسجد ضرار از بین برد؛ اسم آن مسجد بود اما وقتی ضرار شد، باید خراب شود.
ما یک رفع فساد و یک دفع فساد داریم و حسم ماده فساد بالاتر از این دو است. در مبارزه با فساد یک دیدگاه این است که بگذارید وقتی فساد و گناه محقق شد، او را نهی کنید. دیدگاه دیگر این است که قبل از انجام فساد جلوی او را بگیرید؛ به این دیدگاه، دفع منکر گفته میشود. دیدگاه سوم آن است که باید ریشه فساد را شناسایی کرد و ریشه آن را نابود کرد.
اینها برداشتهایی است که میتواند در حکومت اسلامی نقش داشته باشد. باید دید که دیدگاه حاکم اسلامی چیست. برخی از بزرگان مانند شیخ انصاری (رحمهالله) دیدگاهشان این است که باید ریشه فساد را از بین برد. باید روانشناسان، جامعهشناسان و عالمان دینی جمع شوند، تمام مفاسد جامعه را شناسایی کنند و سپس با علل آن مبارزه کنند. مثلا ریشههای دزدی که فقر و ... است را بشناسند و آنها را از بین ببرند. باید با دزد مبارزه کرد اما نباید بگذاریم دزدی به وجود بیاید.