< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1400/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: پیشگیری از جرم/ اعانه بر اثم/ وجوب دفع منکر

 

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم فقه درباره روایاتی بود که برای عدم حرمت اعانه بر اثم استدلال شده بود.

روایت ششم: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ[1] عَنْ حَنَانٍ[2] عَنْ أَبِي كَهْمَسٍ[3] قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْعَصِيرِ فَقَالَ لِي كَرْمٌ وَ أَنَا أَعْصِرُهُ كُلَّ سَنَةٍ وَ أَجْعَلُهُ فِي الدِّنَانِ وَ أَبِيعُهُ قَبْلَ أَنْ يَغْلِيَ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ فَإِنْ غَلَى فَلَا يَحِلُّ بَيْعُهُ ثُمَّ قَالَ هُوَ ذَا نَحْنُ نَبِيعُ تَمْرَنَا مِمَّنْ نَعْلَمُ أَنَّهُ يَصْنَعُهُ خَمْراً».[4]

مردی از امام صادق (علیه‌السلام) درباره آب انگور پرسید و گفت: من درخت انگور دارم، هرساله آب آن را می‌گیرم، در ظرفی می‌ریزم و قبل از این‌که غلیان یابد آن را می‌فروشم (حکم آن چیست؟) امام (علیه‌السلام) فرمود: اشکالی ندارد اما اگر غلیان یافت، بیعش جایز نیست. سپس حضرت فرمود: ما هم خرما می‌فروشیم به کسی که می‌دانیم با آن خمر درست می‌کند.

اشکال به استدلال

اول: روایت به دلیل وجود «ابی کهمس» ضعیف است.

دوم: روایت مربوط به جایی است که انحصاری وجود ندارد. مردم از هر کسی بخواهند می‌توانند انگور یا خرما بخرند و شراب درست کنند و نیازی نیست که از شخص خاصی آن را تهیه کنند.

تفاوت دو دیدگاه

شیخ انصاری (رحمه‌الله) و مرحوم امام خمینی (اعلی الله مقامه الشریف) با این‌که هردو قائل به وجوب دفع و رفع منکر هستند اما مثال‌هایی زده‌اند که اختلاف در دیدگاه آن‌ها را مشخص می‌کند.

شیخ انصاری (رحمه‌الله) مثالی زده و مرحوم امام خمینی (اعلی الله مقامه الشریف) نیز آن را پذیرفته است: سنگ بزرگی است که باید عدّه‌ زیادی آن را بلند کنند وگرنه با عدّه کم نمی‌توان آن را بلند کرد‌ اگر شما یک‌نفر بخواهی بگویی که وظیفه من است که به تنهایی این سنگ را بلند کنم کار شما لغو است و ارزشی ندارد؛ زیرا سنگ حرکت نمی‌کند. در محل بحث هم اگر مانند این سنگ باشد که اگر من انگور را نفروشم در نساختن شراب هیچ تأثیری ندارد و جلوی منکر گرفته نمی‌شود، فروش انگور حلال اشکالی ندارد.[5]

مرحوم امام خمینی (اعلی الله مقامه الشریف) مثال دیگری می‌زند: منزلی است که در آن جواهرات قیمتی وجود دارد. اگر درِ آن باز بماند، دزد جواهرات را می‌دزدد. شما عدّه‌ زیادی هستید که در این منزل زندگی می‌کنید و وظیفه دارید که در را ببندید تا دزد وارد منزل نشود اما می‌دانی که برخی از افراد در را باز می‌گذارند و نمی‌بندند. وظیفه شما که می‌خواهید از منزل خارج شوید چیست؟ آیا باید در را ببندید؟ مرحوم امام خمینی (اعلی الله مقامه الشریف) معتقد است که شما وظیفه دارید در را ببندید؛ هرچند که می‌دانید برخی افراد در را نمی‌بندند و شاید با دزدها هم‌دست باشند. این‌جا مانند مثال سنگ که شیخ انصاری (رحمه‌الله) بیان کرد نیست تا لغو باشد. اگر من در را نبندم و دزد بیاید به من می‌گویند که چرا در را باز گذاشتی و دزد آمد؟ به من اعتراض می‌کنند و این اعتراض وارد است. نمی‌توانم بهانه بیاورم که چون دیگران نمی‌بستند، من هم نبستم. در محل بحث هم فروش انگور مانند بستن در است؛ یعنی همان‌گونه که واجب است در را ببندید تا دزد نیاید هرچند دیگران به وظیفه خود عمل نکنند، در فروش انگور و آب‌ انگور هم نباید آن را به کسی که آن را تبدیل به شراب می‌کند بفروشیم. نمی‌توانم عذر بیاورم که اگر من نفروشم دیگران می‌فروشند. هرکس به اندازه خود وظیفه دارد مانع ساخت شراب شود و باید به کسانی هم که انگور را به او می‌فروشند نهی از منکر کرد تا نفروشند.[6]

شیخ انصاری (رحمه‌الله) و مرحوم امام خمینی (اعلی الله مقامه الشریف) در اصل مدعا که وجوب دفع منکر است متّفق هستند اما در جزئیات با هم اختلاف دارند. اگر در بسته شود تا ده دقیقه در بسته می‌ماند و مانع از دزدی می‌شود؛ اگر انگور هم فروخته نشود باید به جای دیگری مراجعه کند و شاید نفر بعد هم انسان متدیّنی باشد و انگور به او نفروشد.

مدعای ما این است که دفع المنکر واجب است و اگر انحصار نباشد، با نفروختن یک‌نفر دفع منکر محقق نمی‌شود و شیخ انصاری (رحمه‌الله) با بررسی دو گروه از روایات به این نتیجه رسیده است؛ گروه اول روایاتی که در آن‌ها حتی باغبان، فروشنده انگور، گیرنده آب انگور و ... مورد لعن واقع شده‌اند و گروه دوم روایاتی است که فروش آن را جایز می‌داند و حتی برخی از آن‌ها می‌گوید: «خود ما هم خرما را به افرادی که می‌دانیم با آن شراب درست می‌کنند می‌فروشیم». مرحوم شیخ انصاری میان این دو گروه از روایات این‌گونه جمع می‌کند: در جایی که نفروختن شما هیچ اثری در دفع منکر ندارد، دفع منکر وجوبی ندارد اما مرحوم امام خمینی در چنین موردی هم دفع منکر را با نفروختن واجب می‌داند.

روایت هفتم: «الحسين بن سعيد[7] عن فضالة[8] عن ابى المغراء[9] قال: سأل يعقوب الاحمر ابا عبد الله عليه‌السلام و أنا حاضر فقال: اصلحك الله انه كان لي اخ فهلك و ترك في حجري يتيما و لي اخ يلي ضيعة لنا و هو يبيع العصير ممن يصنعه خمرا و يؤاجر الارض بالطعام، فاما ما يصيبني فقد تنزهت فكيف اصنع بنصيب اليتيم؟ فقال: ... اما بيع العصير ممن يصنعه خمرا فليس به بأس خذ نصيب اليتيم منه».[10]

یعقوب احمر از امام صادق (علیه‌السلام) پرسش کرد درحالی‌که من هم حاضر بودم: من برادری داشتم که فوت کرد و فرزندی داشت که نزد من ماند. زمین حاصل‌خیزی داشتم که به یکی از برادرانم دادم تا در آن انگور بکارد. برادرم آب انگورهای آن را به کسانی می‌فروشد که با آن شراب درست می‌کنند. گاهی هم باغ و محصول آن را برای یک‌سال به آن‌ها اجاره می‌دهد (حکم آن چیست؟) حضرت فرمود: این‌که آب انگور را به کسی می‌فروشد که خمر درست می‌کند، اشکالی ندارد. شما سهم خود را از آن بگیر و آن یتیم را اداره کن.

روایت هشتم: «عنه عن فضالة[11] عن رفاعة بن موسى[12] قال: سئل أبو عبد الله عليه‌السلام و أنا حاضر عن بيع العصير ممن يخمره فقال: حلال ألسنا نبيع تمرنا لمن يجعله شرابا خبيثا».[13]

راوی می‌گوید از امام صادق (علیه‌السلام) درحالی‌که من هم بودم پرسیده شد درباره کسی که آب انگور را می‌فروشد به کسی که آن را تبدیل به خمر می‌کند. حضرت فرمود: حلال است و اشکالی ندارد. ما هم خرماهایمان را به کسی می‌فروشیم که شراب درست می‌کند.

روایت نهم: «عنه عن ابن ابي عمير[14] عن حماد[15] عن الحلبي[16] عن ابى عبد الله عليه‌ السلام أنه سئل عن بيع العصير ممن يصنعه خمرا فقال: بعه ممن يطبخه أو يصنعه خلا أحب إلي و لا أرى بالاول بأسا».[17]

از امام صادق (علیه‌السلام) درباره فروش آب انگور به کسی که خمر درست می‌کند پرسیده شد. (معلوم می‌شود که خمر در آن زمان شایع بوده است و کسی نمی‌توانسته جلوی آن را بگیرد) حضرت فرمود: من خوشحال‌تر هستم که آن را به کسی بفروشد که سرکه درست می‌کند (به کسی هم که خمر درست می‌کند اگر بفروشد اشکالی ندارد اما بهتر است به کسی بفروشد که سرکه درست می‌کند).

همه روایاتی که در هر دو گروه از روایات خواندیم از امام صادق (علیه‌السلام) است؛ برای همین است که گفته می‌شود: «فهم روایات مهم است». باید به زمان، مکان و سایر شرایط توجه شود.

ناچاریم تمام این روایات را حمل کنیم به شرایطی که انحصار وجود نداشته است؛ یعنی با نفروختن، دفع منکری محقق نمی‌شود؛ زیرا اگر من نفروشم دیگران به او می‌فروشند و نفروختن من تأثیری ندارد؛ مانند مثال سنگی که مرحوم شیخ انصاری بیان کرد. گاهی من احساس می کنم هرچه بگویم به ضرر من تمام می‌شود و فایده‌ای ندارد. اگر به این زن بی‌حجاب چیزی بگویم به ضرر اسلام تمام می‌شود و به نفع اسلام نیست.

برای مسئله حجاب باید حرکتی انجام شود. رئیس جمهوری محترم که به قم تشریف آورده بود به ایشان پیشنهاد شد به کسانی که از شما حقوق می‌گیرند بگویید در صورتی به شما حقوق داده می‌شود که حجاب خود را رعایت کنید. باید از خود و جایی که قدرت داریم شروع کنیم. اگر از خود دولت شروع شود تأثیری در جو جامعه ایجاد می‌شود. همه دوست‌دار حفظ حجاب اسلامی هستند اما راهکاری ارائه نمی‌شود. اکنون برخی قصد دارند هنجارشکنی کنند و با جمهوری اسلامی مقابله کنند و به این طریق مخالفت خود را با جمهوری اسلامی نشان دهند. این شخص علاوه بر این‌که گناه بی‌حجابی را دارد گناه بزرگ‌تری هم دارد که قصد ضربه به اسلام و جمهوری اسلامی را دارد. مشکل اصلی اکنون صداوسیما است؛ تا زمانی که فیلم‌های نامناسب پخش می‌شود بی‌حجابی برای مردم عادی می‌شود. صداوسیما صحبت دو نامحرم با هم را در جامعه عادی جلوه داده است. این جو در جامعه ایجاد شده است و مشکل باید از ریشه حل شود.

 


[1] امامی و ثقه است.
[2] واقفی است اما ثقه است؛ قبل از واقفی شدنش مشایخ از او روایت أخذ می‌کردند و بعد از واقفی شدندش از او أخذ نکردند.
[3] مهمل است و ذکری از او در کتب رجالی نیست.
[6] المكاسب المحرمة، الخميني، السيد روح الله، ج1، ص232.
[7] امامی و ثقه است.
[8] امامی، ثقه و از اصحاب اجماع است.
[9] امامی و ثقه است.
[11] امامی، ثقه و از اصحاب اجماع است.
[12] امامی و ثقه است.
[14] از اصحاب اجماع است.
[15] از اصحاب اجماع است.
[16] امامی و ثقه است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo