< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن فقیهی

1400/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: پیشگیری از جرم/ اعانه بر اثم/ وجوب دفع منکر

خلاصه جلسه گذشته: صحبت در علم فقه درباره روایات متعارضی بود که در باب اعانه بر اثم وارد شده است. برخی روایات دلالت می‌کنند که «بیع العنب ممّن یعمله خمرا» جایز است. محقق خویی (رحمه‌الله) به این گروه از روایات استدلال کرده که معاونت بر اثم اشکالی ندارد؛ زیرا در روایات از امام معصوم (علیه‌السلام) درباره حکم کسی پرسیده شده که انگور را به کسی می‌فروشد که آن را تبدیل به شراب می‌کند. حضرت هم فرموده که اشکالی ندارد. در جلسه گذشته هم این روایت را داشتیم «كَتَبْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَسْأَلُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُؤَاجِرُ سَفِينَتَهُ وَ دَابَّتَهُ مِمَّنْ يَحْمِلْ فِيهَا أَوْ عَلَيْهَا الْخَمْرَ وَ الْخَنَازِيرَ قَالَ: لَا بَأْسَ»[1] . چندین روایت به این مضمون داریم. صاحب ریاض هم گفت که چون روایت مکاتبه است و با رأی ابوحنیفه موافق است، احتمال دارد که تقیه باشد «كونه مكاتبة محتملة للتقية عن رأي أبي حنيفة».[2]

جمع بین روایات

در روایات دو تعبیر وجود دارد: ۱_ «ممّن یعلم انّه خمرا» در این تعبیر از عنوان «علم» استفاده شده است؛ یعنی می‌دانم که او خمر درست می‌کند. ۲_ «ممّن یعمله خمرا». در روایاتی که از تعبیر اول استفاده شده، حکم به عدم جواز شده است اما در تعبیر دوم، روایت گفته که اشکالی ندارد. همین تفاوت تعبیر می‌تواند وجه جمع بین روایات باشد؛ یعنی در جایی که تعبیر به علم شده و یقین داریم که با آن خمر درست می‌کند، بیع عنب جایز نیست اما در جایی که ظواهر افراد نشان از آن دارد که چون افراد خمّاری هستند، قصد دارند که با این انگور خمر درست کنند اما علم نداریم، در این صورت، بیع انگور به آن‌ها اشکالی ندارد. روایتی که مستند محقق خویی (رحمه‌الله) قرار داده این تعبیر را دارد: «مِمَّنْ يَحْمِلْ فِيهَا أَوْ عَلَيْهَا الْخَمْرَ وَ الْخَنَازِيرَ» از کسانی است که این کار را انجام می‌دهد نه این‌که صددرصد اکنون هم می‌خواهد این کار را انجام دهد.

این روایت از آن جهت که مکاتبه است، موافق با رأی ابوحنیفه است پس احتمال تقیه دارد و مورد پرسش، فروشنده منحصر نیست که با نفروختن یا اجاره ندادن او گناه محقق نشود و از آن جهت که تعبیر علم در آن وجود ندارد نمی‌تواند مستند قول به عدم وجوب دفع منکر باشد.

روایت دوم

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ[3] عَنْ أَبِيهِ[4] عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ[5] عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ[6] قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَسْأَلُهُ عَنْ رَجُلٍ لَهُ خَشَبٌ فَبَاعَهُ مِمَّنْ يَتَّخِذُ مِنْهُ بَرَابِطَ فَقَالَ لَا بَأْسَ وَ عَنْ رَجُلٍ لَهُ خَشَبٌ فَبَاعَهُ مِمَّنْ يَتَّخِذُهُ صُلْبَانَ قَالَ لَا».[7] راوی نامه به امام صادق (علیه‌السلام) نوشت و از حکم مردی پرسید که چوب می‌فروشد به کسی که آلت موسیقی درست می‌کند. حضرت پاسخ داد: اشکالی ندارد. همچنین از مردی پرسید که چوب را به کسی می‌فروشد که صلیب درست می‌کند. حضرت پاسخ داد: جایز نیست.

محقق خویی (رحمه‌الله) و دیگران از این روایت استفاده می‌کنند با این که ساخت آلت موسیقی جایز نیست اما اعانه بر آن که فروختن چوب بود، جایز است.

اشکال بر استدلال به این روایت

اولا تعبیر روایت علم به ساخت وسیله حرام با این چوب‌ها نیست بلکه احتمال دارد که با آن‌ها آلت موسیقی بسازد. ممکن است از یک‌تن چوبی که می‌خرد چند آلت موسیقی را هم درست کند.

ثانیا با نفروختن ما دفع المنکر محقق نمی‌شود. دکان‌های چوب‌فروشی زیادی وجود دارد که چوب می‌فروشند که خریداران از چوب چه استفاده‌ای می‌کنند به خودشان مربوط است. ممکن است از قیافه و ظاهر افراد برداشت‌هایی شود اما یقینی نیست. اگر این دکان به او چوب نفروشد، کارش تعطیل نمی‌شود بلکه از کس دیگری چوب را می‌خرد. انحصاری در این‌جا وجود ندارد.

می‌توان اشکال کرد که چگونه حضرت در بحث ساخت صلیب فرمود جایز نیست؟ پاسخ این است که اهمیت ساخت صلیب خیلی بیشتر از ساخت آلات موسیقی است. ممکن است ساخت برخی از آلات موسیقی در نزد برخی از فقها جایز باشد هرچند که برخی آن را مطلقا جایز نمی‌دانند. مثلا مقام معظم رهبری (حفظه‌الله) موسیقی برای جنگ و مارش را جایز می‌داند پس کسی که آلت موسیقی درست می‌کند می‌خواهد در موارد جایز از آن استفاده کند.

روایت سوم

«عنه باسناده عن سعد بن عبد الله،[8] عن أحمد بن محمد،[9] عن الحسين بن سعيد[10] عن الحسن بن علي بن فضال[11] قال: كتبت إلى أبي الحسن الرضا عليه السلام أساله عن قوم عندنا يصلون ولا يصومون شهر رمضان، وأنا أحتاج إليهم يحصدون لي فإذا دعوتهم إلى الحصاد لم يجيبوا حتى أطعمهم وهم يجدون من يطعمهم فيذهبون إليه، ويدعوني وأنا أضيق من إطعامهم في شهر رمضان فكتب عليه السلام إلى بخطه أعرفه: أطعمهم».[12] سائل به امام رضا (علیه‌السلام) نامه نوشت و پرسید: گروهی کارگر هستند که نماز می‌خوانند اما روزه نمی‌گیرند. من به این کارگرها نیاز دارم که زراعت من را درو کنند. اگر از آن‌ها بخواهم که برای من درو کننده این کار را نمی‌کنند مگر این که به آن‌ها غذا بدهم. در نزد ما افرادی هستند که این کارگرها را می‌برند و به آن‌ها غذا هم می‌دهند. من وجدانا ناراحت هستم که بخواهم در ماه رمضان این‌ها را اطعام کنم. امام رضا (علیه‌السلام) با خط خود نامه نوشت و پاسخ داد: به آن‌ها غذا بده و اشکالی ندارد.

استدلال شده که وقتی در ماه رمضان به این‌ها غذا بدهید این‌ها گناه می‌کنند و عمل شما اعانه بر اثم است. معلوم نیست که این‌ها مضطر بوده‌اند و باید کار می‌کردند تا زندگیشان بگذرد و نمی‌توانستند روزه بگیرند یا این‌که توانش را نداشتند و بعدا قضا می‌کنند. یا این‌که در حرج می‌افتند و اگر این‌ها کار نکنند، کسی برای او زراعت را درو نمی‌کند یا کارگران در در هوای گرم نمی‌توانند هم کار کنند و هم روزه بگیرند؛ اکنون کار می‌کنند و بعدا قضا می‌کنند. این احتمال درباره روایت وجود دارد اما امام (علیه‌السلام) از خصوصیات افراد نپرسید.


[3] امامی و ثقه است.
[4] امامی و ثقه است.
[5] از اصحاب اجماع است.
[6] امامی و ثقه است.
[8] امامی و ثقه است.
[9] امامی و ثقه است.
[10] امامی و ثقه است.
[11] . فتحی مذهب است اما ثقه است. برخی گفته‌اند از اصحاب اجماع است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo