< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

99/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المطلق و المقيد/تعريف المطلق /تحلیل نوع تعاریف اصولیین

 

المقصد الخامس فی المطلق و المقید و المجمل و المبین ...

در اول کتاب کفایه صاحب کفایه فرمودند :مطالب خودمان را در هفت مقصد و یک مقدمه و یک خاتمه قرار می دهیم مقدمه مسائلی بود که از آنها در علم اصول بعضا استفاده می شود . موضوع علم اصول چیست ؟ تعریف علم اصول چیست؟ وضع و اقسام وضع کدام است ؟ حقیقت شرعیه داریم یا نه؟ الفاظ برای صحیح وضع شده یا برای اعم؟ مشتق وضع شده برای خصوص متلبس یا اعم؟ اینها مطالب مقدماتی بود.

مقصد اول در اوامر بود مقصد دوم نواهی مورد بررسی قرار گرفت .مقصد سوم مفاهیم .و مقصد چهارم عام و خاص و امروز مقصد پنجم مطلق و مقید است.و مقصد ششم امارات و حجج شرعی و مقصد هفتم اصول عملیه و خاتمه در باب تعادل و ترجیح و اجتهاد است.

این خلاصه مباحث اصول است امروز بحث ما در مقصد پنجم خواهد بود . که مبحث مطلق و مقید است. اولین فصلی که صاحب کفایه در اینجا منعقد ساخته است در رابطه با تعریف مطلق و مقید است . ما باید یک تصوری یا ادراکی یا برداشت کلی از موضوع کلی که مورد بحث قرار می دهیم داشته باشیم .مطلق چیست؟ مقید چیست ؟که ما در اطراف او بحث می کنیم .

صاحب کفایه یک مطلبی دارد و آن مطلب را همه جا بیان داشته است . و آن نظر و مطلب صاحب کفایه این است که تعریف در این باب چه تعریف مطلق و مقید باشد چه تعریف عام و خاص باشد چه تعریف امر و نهی باشد .و ...این تعریف ها تعریف لفظی و شرح الاسمی است چون تعریف لفظی است تعریف لفظی یعنی تبدیل کردن لفظ به لفظی واضح تر از و روشن تر .لذا این تعریف ها اگر تعریف لفظی است این ایرادات که این تعریف جامع افراد نیست یا این تعریف مانع اقیار نیست گاهی بگویمفراگیر نیست گاهی بگوییم از بس دایره اش گسترده است غیر را داخل خودش قرار داده این اشکالات بر تعریف لفظی وارد نیست .لذا می گوید : که تعریف حدی و رسمی نیست تعریف شرح الاسم است چون تعریف شرح الاسم و لفظی است می خواهد کلمه واضح تر شود قصدش بیان جنس و فرع نیست .لذا ایراد و اشکال به اینکه جامعیت ندارد یا مانعیت ندارد اشکال بی موردی است .این مطلب کلی است که صاحب کفایه هر جا پای تعریف الفاظ و عناوین به میان آمده است صاحب کفایه خودش را راحت کرده است و با اینکه این تعریف، تعریف لفظی و شرح الاسمی است خودش را راحت کرده است و دیگر تعاریف را ادامه نداده است.

آیا درست است که شما تعریف لفظی را مساوی با شرح الاسم بدانید؟ یا تعریف شرح الاسمی و تعرفی لفظی با هم تفاوت دارد ؟ مرحوم محقق اصفهانی معروف به کمپانی(ره) این بزرگ می فرماید این کلام صاحب کفایه و استاد که فرموده است تعریف شرح الاسمی و لفظی و هر دوی اینها را به معنای واحد گرفته اند اصل این حرف درست نیست منشا اشتباه کلامی است که در بیانات مرحوم حاج مولا هادی سبزواری (ره) آمده . مرحوم حاج مولا هادی در منزومه فرمودند: معرف الوجود شرح الاسمی و لیث ... می فرماید معرف وجود یعنی آنچه که در تعریف کلممه وجود می آوریم الوجود ما یخور.. این شرح الاسم است تعریف حدی و رسمی نیست .

تعریف حدی آن است که یا با جنس قریب و فصل قریب باشد که بشود حد تام د رتعریف انسان حیوان ناطق گفته اند.و یا بخواسته تنها و فصل خواسته باشد که می شود حد ناقص.در تعریف انسان فقط ناطقه بگوید و اگر تعریف با جنس قریب و عرض خاص باشد رسم تام می گویند مثل اینکه در تعریف انسان بگوید حیوان ضاحکن. حیوان کاتبن . می شود رسم تام . و اگر درتعریف فقط عرض تنها بکار برود رسم ناقص می گویند .

می فرماید معرف وجود نه رسم است نه حد شرح الاسم است .یعنی تقدیر کردن کلمه ای به کلمه ی واضح تر از خودش همین مقدار. این تعریف لفظی است اگر تعریف حدی و رسم نبود گفتگو در اینکه تعریف جامع است یا نیست . مانع هست یا نیست این گفتگو بی جا و بی مورد است .

صاحب کفایه این مطلب را ازحاج مولا هادی(ره) در تعریف وجود گرفته اند و این مطلب را به همه موارد تسویه دادند .مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی(ره) می فرماید به اینکه گاهی شما معنای یک لفظ را نمی دانید سوال می کنید معنای این لفظ چیست ؟ اگر این طور سوال کنید آنچه در جواب می آید تعریف لفظی است اما شما گاهی معنای لفظ را می دانید و از خواص و آثار و خصوصیاتش بحث می کنید. می فرماید آنچه در جواب می آید عرض خاص است یا با جنس قریب این جا می شود تعریف شرح الاسمی یا تعریف رسمی . لذا می گویند سوال شما اسر ... مطلب ما مطلب هو مطلب هم . اساس سوالات سه سوال است 1- سوال با ما است 2- سوال با هل است 3- سوال با لم است. دروقتی که با ما سوال می کنید گاهی از عوارض و خصوصیات سوال می کنید گاهی از حقیقت و ماهیت یک شی سوال می کنید . قسم اول را می گویند ما الشارحه للاسم معنی ما اشاره چیست ؟ این است پاسخ پرسش نخستین است .اولین سوال است که ما هو ما فی عرض ؟خواصش را بگویید بعد از اینکه خواصش را دانستید در حقیقت او سوال می کنیم .ما هی ؟ جواب به جنس و فصل داده می شود.وقتی حقیقت و ماهیت یک شی را شنیدیم سوال می کنیم از وجودش به نحو کان تام. که تعبیر می شود هل بسیط. هل هو موجود فقط سوال می کنید که هست یا نیست ؟ هل بسیط است . پس از اینکه جواب داده شده به اینکه موجود سوال می کنید هل هو کاتبه هل هو قایم. سوال می کنید از ثبوت شی برای آن موضوع می شود هل مرکبه. سوال بعدی این است بالم سوال می کنید چرا وجود پیدا کرده است ؟ این لم گاهی سوال از علت فاعلی است که علت پیدایش آن چیست و گاهی سوال از علت قاعی است که به چه هدف آمده است و به وجود آمده؟اینها پاسخ لم است . لم گاهی لم ثبوتی است گاهی لم اثباتی است که سوال می کنید از دلیل بر یک شی لم اثباتی علی کل حال اساس سوالات یا با ما یا هل یا لم است .سوالات دیگری که با من،عین، کیف،ایوک، مهما و ... اینها سوالات اساسی نیست سوالات فرعی است که از خصوصیات یک شی سوال می شود .بنابراین معنای ما رشارعه الاسم تعریف رسمی است نه تعریف لفطی تبدیل یک حرف به حرف دیگر .و لفط اوض از او . مرحوم شیخ محمد حسین فرمودند:این یک خلت مبحثی است که در کلام صاحب کفایه در جای جای کتاب پیدا شده است .

حرف دوم این است تعریف لفظی و شرح الاسمی فرض کنید یکی باشد .آیا تعریف های در کتب اصولی مثل اینکه مطلق را معنا می کند عام را معنا می کند مفهوم را معنا می کند امر و نهی را معنا می کنند آیا این تعریف لفطی است ؟ یعنی تبدیل کردن لفظی به لفظ اوضح منه است ؟

باید ببینیم تعریف لفظی کجاها کاربرد دارد . بچه شما تازه به حرف آمده است از شما بپرسد بابا این چیست ؟ شما می گویید قند است اینجا تعریف لفظی است یعنی کسی که سوال می کند هیچ چیزی نمی داند .بری بری است او سوال می کند این لفظ معنایش چیست شما جواب می دهید . مثلا یک ی سوال کرد اینتریالیسم یعنی چی ؟ جوابش لفظ را معنا می کند .

اگر این طور باشد که طرف شما بری بری است و هیچ چیز نمی داند لفظ را شما ترجمه می کنید تقدیم می کنید لفظی را به لفظ دیگر که می شود تعریف لفطی

اما مطلق و مقیدی که علما تعریف کرده اند عام وخاصی را که بیان کرده اند امر و نهی . در سطح عالی حوزه بیان کردند یعنی این طلبه ای که به سطح عالی رسیده است یک برداشت کلی از مطلق دارد یک برداشت کلی از عام و خاص دارد از مفهوم به شرح ایضا و همینطور . بنابراین طرف مقابلما یک آدم بری بری که اصلا نفهمد مطلق یعنی چی که ما لفظ را برایش توضیح بدهیم این نیست .

طرف ما طلبه فاضلی است که دوره ای از تحصیلات را گذرانده و در سطح عالی می خواهد تحصیل بکند بنابراین یک کلیت می داند این جا معنا ندارد که لفظ را برای او ترجمه کنیم . وقتی علمای ما شخصیت های بزرگ ما مثل صاحب قوانین،صاحب فصول و این شخصیت ها وارد در تعریف شده اند اینها می داندد با چه کسانی رو برو هستند اینها وقتی تعریف می کنند یقینا تعریف حقیقی می کنند .اگر بعضی گفتند جنس و فصل اشیا را لایعلم الا علام الغیوب خدا میداند لذا بقیه تعریف ها تعریف هات رسمی است یعنی تعریف به خواص و آثارش بشود تعریف رسمی.

بنابراین اصل اینکه این تعریف تعریف لفظی باشد درشان علما نیست .که درکتاب کفایه در سطح عالی حوزه در خارج در سطوح عالیه حوزه تازه به طلبه بخواهند کلمه را یاد بدهند.

بنابراین اصل این حرف که این تعریف ها مراد تعریف کنندگان شرح الاسم است این خود اتهامی به علما است . علما اصلا قصدشون این نیست که تعریف کنند می خواهند تعریف حقیقی بکنند لذا می خواهند محدوده متن های مطلق را بدانند . محدوده معنای مقید معلوم شود . چطور می شود از مطلق استدلال و استفاده کرد. کجا نمی شود از مطلق استدلال و استفاده کرد؟ علما در صدد این هستند پس اینکه شما به علما نسبت بدهید که این تعریف ، تعریف شرح الاسمی و لفظی است لذا بحث در اطرافش که آیا تعریف جامع است یا مانع است یا نیست این حرف بی مورد است این فرمایش را به علما نمی توان نسبت داد.

فما افاده صاحب کفایه ... این حرف اول

حرف دوم این است حالا که تعریف مطلق تعریف لفظی نیست و هاکذا مقید ...

می فرماید مطلق این طور تعریف شده ما دل علی .. مطلق چیزی است مراد از این چیزی است لفظ است مای موصول به معنای لفظ است المطلق لفظ ... این تعریفی که علما فرمودند و مشهور بین اصولیین است . حالا این تعریف خودش نیاز به بررسی دارد آیا واقعا صفت اتلاف صفت برای لفظ است؟یا برای مدلول و معنا ؟ آیا این من ... جز معنا است یا نیست ؟

اساس نزاع در باب مطلق و مقید همین مطلب است ؟ بقیه مطالب مطالب مهمی نیست .

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo