< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

99/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: العام و الخاص/الخطابات الشفاهية /نوع نزاع در بحث خطابات شفاهیه

 

بحث ما در مورد خطابات شفاهیه بود . دو تا بحث داشتیم 1- آیا خطابات شفاهیه معدومین و غایبین را شامل می شود یا شامل نمی شود آیا تکلیف فعلی به معدومین است که محال باشد یا تکلیف فعلی به معدومین نیست تا جایز باشد . 2- مخاطبه با معدومین و غایبین گفتگو با غایبین و معدومین درست است یا غلط است . در بحث اول مطالب مفصلی را از مرحوم آیت الله فاضل نقل کردیم و حاصل این است که احکام شرعیه دو نوع است. گاهی به شکل خطاب آمده است گاهی به شکل خطاب نیست . گاهی فرموده است یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلاة با حرف خطاب و ندا آمده است. یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود به لفظ خطاب آمده است اما گاهی اینطور آمده خطابی در کار نیست لله علی الناس حج البیت. مستطیع حج بر او واجب است خطابی در کار نیست ادات خطابی در کار نیست.جایی که ادات خطابی در کار نباشد احکام شرعیه جعلشان بعنوان قضیه حقیقیه است که قضیه حقیقیه را در جلسه قبل توضیح دادیم و معنای قضیه حقیقیه آن است کلما وجد مستطیع یجب علیه الحج. حالا چه الان باشد چه بعدا تحقق پیدا کند و اما اگر به شکل خطاب باشد باز هم در مورد شمول معدومین حرف ما همین است یعنی حکم به نحو قضیه حقیقه است لذا حکم فعلی متوجه معدوم نیست لذا استحاله ای هم وجود ندارد. و اما اشکال دوم و حرف دوم که امروز بررسی می شود این است اصلا غایب و معدوم قابلیت مخطابه دارد؟ با غایب و معدوم می شود حرف زد یا با غایب و معدوم مخاطبه و گفتگو وشفاها صحبت کردن استحاله دارد؟ زیرا غایب قابلیت خطابه ندارد معدومین قابلیت خطابه ندارد. پس خطابات قرآنی را چه باید بکنیم یا ایها الذین آمنوا ... با چه کسی مخاطبه شد است آیا فقط افراد زمان پیغمبر آن هم کسانی که در مسجد نشسته اند و حرف پیغمبر را می شنوند آنها مخاطبند و با آن ها صحبت شده و دیگران با قاعده اشتراک تکلیفشان معلوم می شود یا نه مخاطب به خطابات قرآنی همه افراند چه غایب چه معدوم چه حاضر. اگر قسمت اول را گفتیم خطاب حقیقی باشد عیب ندارد و اما اگر گفتیم خطابات شفاهیه شامل غایب و معدوم می شود باید این خطاب خطاب حقیقی نباشد اینجا توجیهاتی کردند. بعضی گفتند عالم محضر خداست من البدو الی آخره. همه درعالم خدا هستند برای ماست که غایب و معدوم و حاضر معنا دارد ولی برای خداوند تعالی اینها معنا ندارد .اصلا عالم محضر خداست . گفته اند لا مکانی که در او نور خداست ماضی و مستقبل و حالش کجاست. اصلا این حرف ها معنی ندارد. همه حاضرند پس بنابراین خطابات شامل حال می شود به این جهت. معدوم فی نظرنا است ولی عند الله معدوم نیست. این مباحث فلسفی و عرفانی است که در اصول آمده و اصول مباحث اعتباریه است که خیلی ارتباط با هم ندارند.

راه حل صاحب کفایه

نوع دوم حرف زدن سخنی است که صاحب کفایه (ره) فرموده است. این مطلب را صاحب کفایه هم در باب اوامر و نواهی فرمودند هم در باب استفهام و تنمنی و ترجی فرمودند هم در باب خطابات شفاهیه هم الان می فرمایند. در باب اوامر می فرمایند طلب گاهی طلب حقیقی است و گاهی طلب انشائی است. گاهی اراده حقیقی است گاهی اراده انشائی است در استفهام همین طور است لذا در کتاب مغنی آمده الهمزة للاستفهام واستفهام معنی اش چیست ؟ طلب الفهم است. در مغنی آمده و قد تخرج و تاتی لمعان ثمانیة. گاهی همزه از معنای حقیقی اش که استفهام حقیقی است خارج می شود و برای معانی هشت گانه می آید یعنی مجازا در آنها استعمال می شود که یا تقریر است یا تهکم است یا استهزا است یا انکار است یا توبیخ است و غیرها که اینها معانی مجازیه است. صاحب کفایه در اینجا یک نظر خاص دارد که اصلا همزه یا ادات استفهام برای طلب الفهم وضع نشده است. موضوع له ادات استفهام، استفهام انشائی است انشاء یعنی چه؟ یعنی ایجاد و ایقاع المعنی بلفظ به تعبیر مرحوم ایت الله خویی (ره) ابراز ما فی النفس باللفظ آنچه در درون است انسان با لفظ آن را بیان می کند موضوع له استفهام انشائی ایقاعی است منتهی انگیزه ما از این انشاء چیست داعی ما بر این انشاء است گاهی انگیزه و داعی ما طلب فهم است نمی دانیم می خواهیم بفهمیم گاهی انگیزه ما تمسخر واستهزا است کونوا قردة خاسئین. گاهی مقصود انکار است. انکار توبیخی باشد مثل اینکه فرمود آیا ملائکه را اناث قرار داداه اید و یا گاهی انکار ابطالی است مثل الست بربکم. یعنی اینطور چیزی وجود ندارد در خارج. پس داعی و انگیزه فرق می کند در استعمال این لفظ لفظ همزه استفهام در انکار به کار نرفته است در انشاء به کار رفته است منتهی داعی مستعمل و انگیزه او انکار است. تقریر است و امثال ذلک. این حرف را صاحب کفایه در خطاب هم می فرماید: خطابات مثل یای ندا و ... وضع شده برای خطاب انشائی . انشاء الخطاب ، ایجاد الخطاب وقتی قضیه این است داعی براین انشاء فرق می کند گاهی مخاطبه حقیقی است می خواهد با طرف صحبت کند گاهی انگیزه گفتگوی حقیقی نیست مثل اینکه می گوید ایا جبل ... با کوه که خطاب می کند این خطاب واقعی نیست این انشاء را بکار می رود به داعی ابراز محبت شدیده که می گوید جز لیلی در قلب من هیچی نیست. ایا شجر ... اینجا انشاء می کند ولی داعی بر انشاء تحسر و تاثر است. نه مخاطبه واقعی البته صاحب کفایه می فرماید تمام این انگیزه ها قرینه می خواهد جز خطاب حقیقی که در مخاطبه حقیقی قرینه لازم ندارد. اگر مخاطبه حقیقی بود مخاطب لازم ندارد چون مخاطب لازم ندارد روی این جهت هیچ طرف مخاطبه ای نیست که معدوم باشد غایب باشد حاضر باشد مشکل حل می شود. این راه حل صاحب کفایه می باشد.

سخن مرحوم آیت الله فاضل در حل اشکال

مرحوم آیت الله فاضل (ره) مطلبی را فرموده اند که اجمالش را عرض می کنم تفصیلش را مراجعه کنید. می فرماید: اصلا ما خطابات شفاهی در قرآن داریم یا نه؟ بحث ما در اصول این است خطابات شفاهیه شامل معدومین می شود یا نه؟ شامل غایبین می شود یا نه؟ مخاطبه با معدومین درست است یا نیست؟ این حرف ما در اصول می باشد و مقصود ما خطابات شفاهیه قرآن است و روایات. ما می خواهیم از یا الیها الذین آمنوا اوفوا بالعقود قواعد باب بیع را استفاده کنیم بعد می گویم این خطابات شفاهیه شامل حال ما می شود که در زمان پیغمبر نبودیم یا شامل حال ما نمی شود؟ می توانیم از آن حکمی را استفاده کنیم یا نمی توانیم؟ ولی ایشان می فرمایند ما سوال می کنیم مشافهه یعنی رو در رو صحبت کردن لبالب حرف زدن. شفه به معنای لب است یعنی کسی حرف شما از دو لب او بشنوید و برای دیگران مطلبی را برداشت کنید حال یا جنبه عملی یا علمی داشته باشد. بفرمایید آیا مشافهه با خدا ممکن است یا نه؟ یعنی خدا سخنرانی کند و مردم هم بشنوند. این لازمه اش جسمیت است بنابراین خدا با مردم اینگونه حرف نمی زند. با پیغمبر چطور؟ اگر مشافهه را به این معنا بگیریم باز هم محال است. بنابراین مشافهه به این معنا که کسی صحبت کند طوری که در ذهن ما است که مخاطِبی و مخاطَبی داریم و مخاطبه در بین آنهاست این طور چیزی به حسب ظاهر نسبت به خدا درست نیست لازمه اش جسمت است و جسمیت هم در رابطه با ذات حق تعالی امتناع دارد. پس مشافهه به این معنای متبادر معنا ندارد شما می خواهید بگوید مشافهه معنای دیگری دارد که در این صورت از محل بحث خارج است. پس آنجا مخاطبه ای نیست که بگویم مخاطبه با معدوم درست است یا نه؟ اما حضرت ایشان رضوان الله علیه می فرمایند: حتی در جاهایی که ظاهرش خطاب به پیغمبر می باشد قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون. قل منظور پیغمبر است. آیا پیغمبر بعد از نزول این آیه همه کفار را در مسجد جمع کردند و فرمود یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون ؟چنین چیزی در تاریخ است ؟ که یا در مکه یا مدینه همه کفار را جمع بکنند و بگویند لا اعبد ما تعبدون؟ یا خود پیغمبر مخاطب به قل است؟ اگر قل را حذف کنید درست است ؟ خود پیامبر مخاطب به قل هست شما اگر قل را حذف کنید(چون اگر اینطور باشد دیگر پیامبر نباید قل را بگویند باید بفرمایند یا ایها الکافرون. ولی آیا اینجور درست است کسی قرآن بخواند که بگوید یا ایها الکافرون لا اعبد ماتعبدون یا قل را باید بگویید) پس بنابراین اگر قل را نگوییم نقص دارد معلوم می شود قرآن چیز دیگری است خداوند در قرآن، قرآن را کتاب معرفی کردند الف لام تنزیل الکتاب، ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین، کتابٌ مبینٌ و ... . خدای تعالی می فرمایند قرآن کتاب است. پس قرآن حرف زدن نیست. قرآن از نوع نوشته و کتابت است در کتابت این حرفهایی که می زنیم درست نیست شخصی که نامه ای می نویسد مثلا امام در وصیت خود نوشتند: من به ملت بزرگ ایران توصیه میکنم ای ملت ایران یعنی با همه صحبت می کردند؟ اصلا مخاطبه نیست و چون مخاطبه نیست این بحث از ریشه بیجاست که بگویید: خطابات شفاهی شامل می شود و ... .خطابات شفاهیه ای نیست این کتاب مبین است توسط فرشته وحی به پیغمبر نازل شده و پیغمبر کتاب را کتاب و آیاتش را در جای خودش نوشته است و به صورت کتاب است و این کتاب کتاب هدایت است اصلا خطابات شفاهی و امثال آن در مورد قرآن نیست. لذا این بحث که علما وقتشان را گرفته اند باید از سِجِلّ و شناسنامه اصول خارج شود و کنار گذاشته شود و ربطی به اصول ندارد. این فرمایش را فرموده اند که شما تفصیلش را به کتاب خودشان مراجعه کنید حرف متینی است منتهی طلبه اید و اهل تحقیق و نقد می توانید نقد کنید ولی حرف جالبی است و به ظاهر حرف خوبی است و مرحوم آیت الله خویی رحمة الله تعالی علیه تفسیری در کلام صاحب کفایه دارند .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo