< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدرضا عصمتی

99/06/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: العام و الخاص/خطابات شفاهيه /نوع نزاع در بحث خطابات شفاهيه

 

بحث ما در رابطه با خطابات شفاهیه بود. در خطابات شفاهیه بحث این است: آیا خطابات شفاهیه مخصوص حاضرین فی مجلس الخطاب است یا اعم است و شامل غایب و معدوم هم می شود؟

صاحب کفایه فرمودند اول باید ببینیم مقصود از خطابات شفاهیه چیست ؟ صاحب کفایه سه احتمال بیان داشته اند. اما اینکه احتمالات منحصر به این سه احتمال است یا احتمال چهارم و پنجم ممکن است باشد بررسی خواهیم کرد ولی در عین حال سه احتمال صاحب کفایه بیان کردند.[1]

توضیح مجدد پیرامون احتمال اول

احتمال اول آن است که مراد از خطابات شفاهیه یعنی تکالیف فعلیه یعنی همین الان خداوند تکلیف کرده باشد اشخاص را به انجام کار یعنی بعث و زجر نسبت به کار این جور باشد. اگر مراد از خطابات شفاهیه عبارت باشد از بعث فعلی یعنی همین الان مولا انجام فعل را خواسته باشد که فعل انجام بگیرد یا فعل ترک بشود بعث فعلی باشد و زجر فعلی باشد فرمودند اگر مراد از خطابات شفاهیه این باشد این چند خصوصیت دارد. یک خصوصیت آن این است که مراد الفاظ خطابی نیست یاء ندا و امثال او مراد نیست هر حکم فعلی چه با الفاظ خطاب باشد یا غیره که دیروز توضیح دادیم و اگر مراد این باشد باید عرض کنیم اولا مسئله عقلی است که آیا معدوم قابلیت بعث دارد یا ندارد ؟ در اینجا می گوییم حکم متوجه معدوم نیست؛ چون بعث در صورتی درست است که انبعاث ممکن باشد وقتی مولا می تواند بگوید این فعل را انجام بده که مکلف در او ایجاد انگیزه بشود تا فعل را انجام دهد. معدوم انبعاثش ممکن نیست چون نیست بنابراین بعث به سمت او هم محال است نه از باب اینکه مولا توان ندارد بلکه عبد انبعاث پیدا نمی کند.

امکان بعث معدوم به نحو قضیه حقیقیه

البته صاحب کفایه فرمودند: لا باس به بعث انشائیِ ایقاعی یعنی مولا انشاء بعث می کند حکم را بیان می کند به نحو قضیه حقیقیه. در منطق گفته اند قضیه حقیقیه آن است که موضوع در قضیه کلی است اما حکم رفته است روی افراد موضوع نه افراد موجود فی الحال بلکه افراد مفروض الوجود یعنی کلما فرض فرد و مصداق کان له هذا الحکم اگر ما گفتیم خطابات شفاهیه یعنی احکام ایقاعی انشائی اینجا هیچ اشکالی ندارد چون انشاء خفیف المئونة است و مشکلی ندارد مصلحت هم هست قانون وضع می کند وقتی قانون وضع می کند مرادش افراد موجود نیست افرادی که الان هستند باید رعایت بکنند آنهایی که بعدا خواهند آمد هم باید رعایت بکنند. در شریعت مواردی از این قبیل داریم وقتی که واقف وقف می کند ملکی را بر بطون مختلفه و می گوید هذا وقف لاولادی بطنا بعد بطن . این آقای واقف وقتی صیغه وقف را می گوید و وقفت هذا لاولادی بطنا بعد بطن ده پشت بعدی او هنوز نیامدند ولی این صیغه انشاء وقف به نحو قضیه حقیقیه است یعنی می گوید کلما وجد بطن فهذا وقف له. لذا آن بطن دهم انشاء وقفش از خود واقف است از بطن قبلی او نیست از بطن قبلی او وقف به او منتقل نمی شود بلکه خود واقف برای او انشاء وقف کرده منتهی انشاء وقفش به نحو قضیه حقیقیه است یعنی کلما وجد فهو موقوف علیهم. بنابراین اگر مراد از خطابات شفاهیه احکام انشائی ایقاعی باشد هیچ مشکلی ندارد و مانعی نیست و اگر مراد از خطابات شفاهیه احکام فعلیه باشد به نحو قضیه خارجیه باشد اینجا اولا مسئله عقلی است و ربطی به مباحث الفاظ ندارد چون بحث در دلالت الفاظ و مدلول الفاظ نیست بحث این است که توجه تکلیف فعلی به معدوم جایز او لیس بجائز من العقل. پس بحث عقلی است و ثانیا اصلش غیر معقول است یعنی تکلیف معدوم غیر معقول است نیاز به بحث و گفتگو نیست. این احتمال اول بود که صاحب کفایه فرمودند و چون ادامه اش را توضیح کافی نداده بودیم تقریبا تکرار شد.

وضوح مسئله طبق احتمال دوم

احتمال دوم مراد از خطابات شفاهیه مخاطبه با معدوم باشد گفتگو کاری به احکام ندارد کاری نداریم که حکمی هست یا نیست مخاطبه و گفتگو با معدوم و غایب جایز است و ممکن است یا نه ؟ صاحب کفایه می فرماید: این بحث هم عقلی است بحث لفظی نیست و ثانیا واضح است که مخاطبه با معدوم و غایب بلکه غافل مثل کسی که در مجلس خطاب هست ولی غافل است و توجه ندارد مخاطبه با او هم درست نیست تا چه رسد به معدوم.

بررسی مسئله طبق احتمال سوم

احتمال سوم این بود که مراد از خطابات شفاهیه در کلام علما این باشد که ادات خطاب مانند یاء ندا آیا وضع شده است برای گفتگو کردن با افراد حاضر و مدخولش باید حاضر باشد فی مجلس الخطاب یا مدلول یا موضوع له الفاظ خطاب مانند یاء ندا اعم است از این که مدخولش فی مجلس الخطاب باشد یا فی مجلس الخطاب نباشد؟

اگر بحث را به این شکل مطرح کردیم _ یعنی گفتیم بحث در مورد موضوع له خطاب است و مدلول الفاظ خطاب که این مدلول چیست و موضوع له چیست؟ _ این بحث لفظی خواهد بود. بحث عقلی نیست بحث در موضوع له لفظ است این موضوع له چیست؟ حالا سوال می کنیم آیا خطابات شفاهیه شامل غایب و معدوم می شود یا نمی شود ؟ آیا اختصاص دارد به حاضر فی مجلس الخطاب یا شامل معدوم و غایب می شود؟

صاحب کفایه (ره) فرموده است باید ببینیم موضوع له این الفاظ خطاب خطاب واقعی و حقیقی است یا خطاب ایقاعی انشائی است ؟

در باب طلب و اراده در باب اوامر صاحب کفایه(ره)[2] و دیگر بزرگان این بحث را مطرح کرده اند و فرموده اند: طلب چند نوع است یکی طلب واقعیِ حقیقی دوم طلب انشائیِ ایقاعی. چنان که اراده هم همین طور است اراده واقعیِ حقیقی و اراده انشائیِ ایقاعی. وقتی که شما کلمه امر را به کار می برید یا کلمه اراده را به کار می برید آیا صیغه امر و طلب وضع شده برای طلب واقعی طلب فعلی یا وضع شده برای طلب ایقاعی انشائی ؟ کلمه اراده که می گویید آیا وضع شده برای اراده حقیقی و واقعی و فعلی یا وضع شده برای اراده انشائیِ ایقاعی در آنجا این بحث به تفصیل مطرح شده است در آنجا صاحب کفایه فرمودند: بعید نیست که بگویم متبادر از طلب طلب انشائیِ ایقاعی است و متبادر از اراده اراده واقعیِ حقیقی است گرچه لفظ برای اعم وضع شده است مطلق الطلب و مطلق الاراده. اما بعید نیست که ادعا کنیم متبادر و ظاهر از طلب طلب ایقاعی انشائی است و در اراده بالعکس است یعنی اراده واقعیِ حقیقی فعلی است. از مطلبی که در آن باب صاحب کفایه فرموده است در این باب استفاده می کنند. می فرماید: ما در آنجا گفتیم که متبادر از امر و استفهام و تمنی و ... ایقاعی انشائی است. در الفاظ خطاب هم همین حرف را می گوییم که آنچه تبادر می کند از الفاظ خطاب همان انشائیِ ایقاعی است و خطاب فعلی حقیقی نیست. منتهی انگیزه بر این انشاء و ایقاع متفاوت است چنان که در بحث اوامر گفتیم این که تقسیم کرده اند استفهام را به استفهام حقیقی و مجازی و استفهام مجازی را به اقسام هفت یا هشت گانه انکاری، توبیخی، تحکم، تقریر و امثال اینها فرمودند این فرمایش صحیح نیست. بلکه استفهام یک معنا بیشتر ندارد و آن معنا استفهام انشائیِ ایقاعی است. الفاظ استفهام برای همین معنا وضع شده است منتهی این انگیزه مستعمِل است که متفاوت است. گاهی مستعمل از بکار گیری ادات استفهام طلب فهم واقعی در نظر دارد می شود الاستفهام طلب الفهم . گاهی غرضش انکار است گاهی داعی او توبیخ است گاهی تمسخر است الی غیر ذلک پس داعی فرق می کند موضوع له و مستعمَلٌ فیه لفظ فرق نمی کند و کذلک فی الامر. صاحب کفایه فرمود در اینجا هم همان حرف را می زنند: موضوع له الفاظ خطاب ایقاعی انشائی است اینجور نیست که خطاب فعلی باشد. شاهد و موید این موضوع این است که صاحب کفایه می فرماید: گاهی شما این الفاظ را به کار می برید و اصلا این معانی را مد نظر قرار نمی دهید گاهی مرادتان تحسر و ابراز تاسف است شما وقتی وا حسینا یا یا حسینا می گویید غرضتان ابراز تاسف است اصلا طلب و مخاطبه واقعی نیست یا وقتی شاعر می گوید (که در مغنی این شعر آمده بود): ايا شجر الخابور مالك مورقا - كانّك لم تجزع على ابن طريف. [3] آنجا شجر قابل مخاطبه نیست و ابراز تحسر مد نظر است یا شاعر می گوید: ألا أیها اللیل الطویلُ ألا انجلی - بصبح وما الإصباحُ منک بأمثلِ.[4] اینجا ابراز این است که شب طولانی شده است و او در رنج به سر می برد پس انگیزه ها مختلف است و الا الفاظ خطاب همان معنای خودش را دارند که انشائیِ ایقاعی باشد. اگر این است این الفاظ در حاضر هم بکار برود مدخولش حاضرین باشد یا غایبین هم باشند یا معدومین باشند هیچ مانعی ندارد. هذا تمام الکلام در احتمالاتی که صاحب کفایه بیان داشته است.

از ذیل کلمات استفاده می شود که همین احتمال سوم را پذیرفته اند. حالا باید دید آیا احتمال دیگری در خطابات شفاهیه وجود دارد یا وجود ندارد و بر اساس آن احتمالات مطلب را چگونه باید بگوییم و آیا بر این اصل اصولی ثمره فقهی مترتب است یا مترتب نیست؟


[3] مغني اللبيب عن كتب الأعاريب، ابن هشام، جمال الدين، ج1، ص69.. ترجمه شعر: اى درخت خابور تو را چه مى‌شود كه داراى برگ هستى گويا بر مرگ فرزند طريف جزع نكرده‌اى
[4] ديوان امرئ القيس - ت المصطاوي، امرؤ القيس، ج1، ص49.. ترجمه شعر: اي شب طولاني، آيا صبحي به دنبال تو نمي‌آيد؟ هرچند صبحي که به دنبال تو بيايد، نيز برتري ندارد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo